منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد نخست)
زبان تفسیر
آشنایی با زبان قرآنکریم، دارای سه ناحیه میباشد: تفسیر، تأویل و تحریف.
در تفسیر باید بر واژه واژهٔ هر آیه ایستاری صمیمانه داشت و آن را همانجا با لحاظ یکتاگرایی به آن واژه، همچون یکهشناسی و وحدتگرایی ـ که اسطقس عشق میباشد ـ معنا نمود؛ بدون آنکه نیاز باشد از آیه و فرازی دیگر مدد گرفت و به تطبیق و انطباق پناه آورد.
تحریف و مغالطهشناسی
در برابر تفسیر ـ که میان ظاهر لفظ و معنای حقیقی ایجاد ارتباط میکند ـ تحریف قرار دارد که به هدفِ بههمریزی زبان و براندازی فرهنگ یا ایجاد فرهنگی معارض یا تأمین اهداف و خواستههای نفسانی و حظوظ شخصی، اما معارض با آن زبان، از ناحیهٔ طبقهٔ خواص دانشمندان انجام میشود. تحریف، «مهارت حرفهای حریف در کنارزدن تدریجی معنای اصلی ظاهرِ حقیقی و براندازی حقیقت معنا با آوردن معنای ظاهری مرتبط با ظاهرِ واقع و ایجاد باطل است». بنابراین این انحراف در پروندهٔ صاحبان تخصص، ثبت میشود.
کسی میتواند دست به تحریف بیازد که حریفی قَدَر و حرفهای در ارتکاب مغالطههای مربوط به ظاهرِ لفظ و دگرگونساختن معنا باشد و در این کار، صاحب اقتداری نافذ است؛ مغالطههایی که از ظاهر لفظ، برای ذهنْ لیزش و لغزش و گریزانی میآورد و او را به جای دیگری (ظاهر واقعی) غیر از جای حقیقی آن میکشاند و درگیر معنایی مغالطی و غیرحقیقی میسازد.
بنابراین تحریف، کار حرفهایهای اهل علم است، نه افراد عادی. ریشهٔ مهجوریت قرآنکریم چیرگی چنین خواصی بر سرنوشت جامعهٔ مسلمانان و مراکز علمی آنهاست. آنان با ابزار واژهها، فنِ مغالطههای لفظی را در متن، ساختار میدهند؛ مغالطههایی که نه علم در آن است و نه معرفت، بلکه تنها یک فن میباشد. علم و معرفت، مربوط به باطن و حقیقتها میشود؛ اما فن، مربوط به ظاهر امور واقعی است.
واژههای «تفسیر»، «تأویل» و «تحریف»، افزون بر بار محتوایی علمی، دارای صفت تاریخی و حکایتهای گذشتگان ـ البته در ناحیهٔ خواص و دانشمندان ـ نیز میباشد که میتوان آنها را در نوشتههای مرتبط با تحلیل متن و شناخت معنا دید.
تفسیرشناس و تأویلگر، برای آنکه به دام مغالطههای تحریفکنندهٔ زبان قرآنکریم ـ بهویژه تحریفهای معنوی ـ مبتلا نشود و از زهر تفسیرها و تأویلهای به رأی، مصون بماند و در مدار هستی و پدیدههای آن سیر مطمئن و بدون فرار به ظاهر واقعیتها داشته باشد، و سطحینگر نگردد، باید آنها را بشناسد.
زبان قرآنکریم را باید با تفسیر و تأویل و با شناخت تحریفها به دست آورد و از این مسیر، به علوم و معارف بیانتهای این اقیانوس پایانناپذیر، ورودی راسخ یافت. تفسیر و تأویل، چون راه به حقیقت دارند، دارای قداست میباشند، اما تحریف، مشاغبهای شیطانی برای ایجاد باطل یا ترویج آن در سطح ظاهرِ واقع است، نه در متن حقیقت که تحریفبردار نیست.
مغالطهٔ تحریفِ مبتنی بر قشریگرایی، جام زهری بود که بسیاری از مدعیان علم اسلامی، هم خود آن را نوشیدند و هم آن را به خورد جامعهٔ مسلمانان دادند و آنان را از قرآنکریم دورتر و دورتر ساختند و بر مهجوریت کتاب وحی ختمی افزودند. مهجوریت قرآنکریم، ریشه در خشکی قلبها دارد. فهم زبان قرآنکریم، نیازمند باطن صافی و دل شکوفاشده با ریاضت هدفمند و سختی خودکاوی است. قشریگری همه را به مفهوم صِرف، سرگرم میدارد و از ذهن جامد و قبضی فراتر نمیرود. بدترین پیآمد چیرگی قشریگرایان، تبدیل علم به مفاهیم ذهنی تنگنظرانه و محدود به چارچوب مفاهیم اطلاعاتی واقعی، اما بریده از حقیقت بود.
کسی که راه انس با قرآنکریم را میرود، توانایی وصول به معارف کتاب وحی ختمی را مییابد؛ اما مهم این است که این راه را روشمند و علمی و دارای قاعده و گزارههای مترتب بر هم و پیوسته پیمود تا تحریفها، جای تفسیر و تأویل را نگیرد.
تولید علم از قرآنکریم، آن هم در تمامی دانشها، ممکن است و روش آموختنی و زبان اکتسابی و تعلیمی دارد؛ اگر قشریگرایی و پوپولیسم مراکز مدعی علم و حساسیتهای میلی و آلرژیهای مزاجی، به عنوان مهمترین مانع آن، کنار گذاشته شود و شیوهٔ اولیای الهی در استفاده از قرآنکریم ـ یعنی راه سلوک صفای باطن و آزادی معنوی و آزادگی و انس و عشق با قرآنکریم ـ به صورت عینی و ملموس و با اقبال به اولیای حقیقی پیموده شود و رنگ عشق اولیای الهی، که مبتنی بر معرفت و شعور است نه شور کور، رنگ غالب بر جامعه و افراد گردد. در این صورت، کسی برای کسی آزار و خشونت ندارد و دلها با هم مهربان میشوند؛ زیرا همه حقیقتها را به صورت غالبی و نسبی پیجو میشوند، نه ظاهر واقعیتها و حظوظ نفسانی خویش را، که باطلآفرین و نزاعزاست.
زبان قرآنکریم، زبان انس و عشق و صفا و معنویت و اقتدار باطنی و سیر در ژرفا و عمق میباشد. علوم بیشمار این کتاب وحی ختمی، با تعلیم اساتید عادی بشری ـ که سیری ارضی و افقی دارند و از ظاهر واقعیتها فراتر نمیروند ـ محقق نمیشود.
زبان قرآنکریم در مدرسهای الهی و در کلاس پروردگار قابل تعلیم است، نه در مدرسههایی که اساتید آن، مغزی از تحجر و جمود و نفسی از قساوت، و خُلقی از خشونت دارند. خداوند میفرماید: «وَاتَّقُوا اللَّهَ وَیعَلِّمُکمُ اللَّهُ»(۱). واو در فراز «وَیعَلِّمُکمُ»معنای تعلیل دارد و به این معناست که اگر کسی آهنگ آن دارد که خداوند آموزگار وی شود، باید مسیر پاکی نفس و طهارت روح و صفای باطن را برود.
۱- بقره / ۲۸۲٫
منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد نخست)