فقه حکمتگرا، خلقت و آفرینش زن را همانند مرد کامل و احسن میداند و نقص خلقتی عقل زنان را باور ندارد.
زن اگر بهدرستی تربیت شود و تربیت همراه با ضعف و سستی به وی تحمیل نگردد، قدرت حضور سالم وی در اجتماع در او شکوفا می گردد به گونهای که می تواند محیطی سالم و امن برای خود بیافریند. استعدادهای هر دو جنس زن و مرد به گونه اقتضائات فعلیتنایافته در آنها وجود دارد و این اقتضائات در شرایط خود فعلیت پیدا میکند و موضوعهای گوناگونی پدید میآورد. هر موضوعی نیز حکم خاص خود را دارد. زنان نیز همانند مردان دارای صنفهای متعددی میباشند و احکام این صنفها به دلیل تفاوتی که در موضوع آنهاست گوناگون و متنوع میباشد و چنین نیست که تمامی اصناف زنان حکم واحدی داشته باشند. موضوعات احکام همانند استعدادهای انسانی تمام اقتضایی است و با حصول شرایط متفاوت، موضوع خاصی ظهور مییابد. فقیه حکمتگرا باید با تبحری که در شناخت موضوع دارد و با تخصص و احاطهای که بر متون دینی مییابد و با مدد ملکه موهبتی قدسی، قدرت شناخت حکم ویژه هر موضوع را مییابد؛ حکمی که تا قیام قیامت باقی است و هیچ گاه تغییر نمیکند. شناخت استعدادهای متفاوت زنان و روانشناسی آنان برای فقیه حکمتگرا لازم است؛ استعدادهای که با حصول شرایط و زمانهای متفاوت، موضوعات متنوعی را پدید میآورد اگر مردان نخواهند آنان را در زنجیر هوسات و امور نفسانی یا تعصبهای شخصی خود محصور نمایند و آنان را به دلیل ضعف خود، تحقیر و مفلوک بگردانند. البته جبهه کفر و باطل همیشه زمام امور اجتماعی را در دست داشته و با برنامههای سازنده اسلام برای حضور سالم زنان مبارزه میکرده است تا بتواند اهداف استعماری خود را پیش برد. دنیا و ناسوت کشش حق و احکام درست و بیپیرایه آن را ندارد و بیشتر غلبه با جبهه باطل است و البته عیار فینالیستها در مبارزه با این جبهه گسترده و غالب بوده که مشخص میشده است. مبارزه با همین جبهه باطل قدسیترین و ولاییترین چهرههای الهی و جمعی را در ناسوت پدید آورده که مشابه آنان در هیچ یک از عوالم دیگر به دست نمیآید. در مورد زنان، پیرایههای فراوانی این چهرههای همیشه مظلوم را در مظلومیت نگاه داشته است و دستهای چیرگان جبهه باطل و اهداف شیطانی جبهه استعمار به محققان اجازه نمیدهد تحقیقات خود را در این زمینه بروز و ظهور دهند. زن در جامعه جوان، احکامی دارد که در جامعه پیر دارای آن احکام نیست. جامعه امن و سالم یا پیشرفته و مدنی موضوعی را پدید میآورد که جامعه فاسد و ناامن یا بدوی فاقد آن است و این حیثیات در موضوعشناسی زنان دخالت دارد. یکی از شؤونی که اسلام برای زنان در نظر گرفته است بعد حضور اجتماعی آنان است که آن را به صورت مدرن و متناسب با خلقت زنان و ظرایف روانی و شخصیتی آنان، مهندسی نموده است؛ اما این اسلام بیپیرایه است که زنان را عزیز نموده است و تمامی ابعاد وجودی آنان را در طراحی خود لحاظ کرده و احترام گذاشته است.