دین‌داری و نوگرایی

دین‌داری و نوگرایی

دانش زندگی هم شکل زندگی و هم محتوای آن را از اسلام می‌گیرد و در هر دو جهت، سنخیت لازم را مراعات می‌کند. شکل زندگی باید همانند محتوای آن از اسلام گرفته شود؛ وگرنه شریعت چنان‌چه فقط بخواهد محتوا را تغییر دهد، از شریعت به حکمت و اعتقاد تبدّل پیدا می‌کند و دیگر دین به معنای روش زندگی نخواهد بود؛ همان‌طور که واژهٔ دین به معنای روش است و ابواب گستردهٔ فقهی، تمامی از شکل و از روش‌های زندگی می‌گوید.

دانش زندگی آموزش می‌دهد که چگونه نوگرایی، گسیخته از دین‌داری نمی‌باشد و میان صفا، عشق و محبت با تدین و آگاهی جمع می‌شود. مهندسی دانش زندگی از کارهای فکری، فرهنگی و تحقیقاتی است که در رأس مخروط‌هاست و خود مخروط‌ساز می‌شود و از این حیث نیز ضرورت پرداختن به این دانش را می‌رساند.

دانش زندگی می‌گوید هرچه بر عقل و هوش آدمی افزوده شود، به دین و شریعت بیش‌تر نیازمند خواهد بود. افرادی مانند ابن‌سینا که نابغه‌های دوران خویش هستند یا صاحبان ثروت و قدرت، بیش‌تر نیازمند دین و دین‌مداری می‌باشند، وگرنه آنان با قدرتی که دارند؛ چنان‌چه در پرتو دین، ترمز لازم برای بازدارندگی و مهار این قدرت را نداشته باشند، جامعهٔ جهانی را به لجن‌زار تبدیل می‌کنند؛ همان‌طور که هرچه بر سرعت خودروها افزوده شود، به ترمز قوی‌تری نیاز دارد.

باید توجه داشت الگوبرداری از سیرهٔ رفتاری حضرات معصومین علیهم‌السلام نیازمند اجتهاد لازم و التفات به تمامی خصوصیات و جوانب و اِشراف به مقتضیات زمانی و مکانی و موضع‌شناسی آن کردار است و صرف مطالعهٔ سطحی و ساده‌اندیشانه نمی‌تواند سیرهٔ آن حضرات علیهم‌السلام را الگوی زندگی سالم قرار دهد.

دانش زندگی پایه‌های زندگی سالم را طرح می‌کند که باید بر مبانی منطقی و مهم استوار باشد. دانش زندگی برای طرح پایه‌های اساسی زندگی، نظر هر کسی را معتبر نمی‌داند، بلکه تلاش می‌کند تنها گزاره‌های صادق هر علم را برگزیند. این‌که می‌گویند «نظر هر کسی برای خودش معتبر است» به لحاظ عقیده و ذهن است و نه به اعتبار حقیقت که جز یکی نیست و تا عقیده با واقعیت مطابقت نداشته باشد برای دیگران، ارزش صدق و اعتبار ندارد. برای نمونه، اگر در زیر خاک فلزی کشف شود و هر کسی آن را چیزی بداند، تنها نظری اعتبار دارد که مطابق با جنس آن فلز باشد و چندگانگی نظرات، آن را چند جنسی نمی‌نماید.

دانش زندگی برای یافت گزاره‌های صادق ناگزیر است پیرایه‌های علوم را بشناسد. دین و علم با گذشت زمان و در زیر اختناق حاکم از ناحیهٔ سلاطین و خلفای جور، با تمامی مجاهدت‌هایی که عالمان دینی و تجربی برای حفظ و نگاه‌داری آن داشته‌اند، دست‌خوش پیرایه‌هایی گردیده است که آن را هم‌چون فرد زیبارخی نموده که مدت‌ها به حمام نرفته و لباس نو بر تن نکرده است. چنین کسی اگر ناگاه به حمام رود و به اصلاح خود رو آورد با گذشتهٔ خود قابل شناخت نیست و هر کس او را ببیند نمی‌تواند باور نماید وی همان فرد چرکین دیروز است که امروز چنین زیبا و باطراوت شده است. از همین روست که وقتی صاحب دین حضرت حجت (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) ظهور نمایند و دین جد خویش را بیان کنند بسیاری می‌گویند ایشان دین جدیدی آورده است و زیر بار آن نمی‌روند، در حالی که آن حضرت علیه‌السلام جز دین بی‌پیرایهٔ جد خود را که در مسیر طولانی غیبت، پیرایه‌ها گرفته است بیان نمی‌دارند.

فرهنگ شیعه در تاریخ خود همواره به تقیه و غربت مبتلا بوده است. حقانیت شیعه به سبب جور خلفای عرب و عجم به تقیه، غربت و نداشتن دولت انجامید و همین امر باعث شد که برخی از حقایق فرهنگ تشیع، از تاریخ و از جامعه پنهان بماند. جامعهٔ ما بیش از آن که معرفت به ولایت و ساحت‌های آن داشته باشد به حب اهل‌بیت علیهم‌السلام بسنده کرده است و از اولیای خود تنها نامی از آنان می‌داند و به مقام نورانیت و فصل نوری و ولایت آن حضرات علیهم‌السلام نمی‌پردازد. ما هم‌اینک از تمامی فرقه‌ها در فرهنگ قوی‌تر هستیم، ولی بحث بر سر برتری بر دیگر گروه‌ها و فرقه‌ها نیست، بلکه مقایسهٔ موجودی امروز ما با فرهنگی است که حضرات چهارده معصوم علیهم‌السلام آن را داشته‌اند و در پی تحقق آن در جامعه بر آمده‌اند و به تعبیر دیگر کشف مهندسی آنان از دانش زندگی یک فرد شیعی است. دوری از فرهنگ اصیل و پیرایه نگرفتهٔ اهل‌بیت علیهم‌السلام سبب شده است ما در علوم و فنون مختلف به ویژه در دانش زندگی و سبک آن، ابتدایی باشیم و در فقه، فلسفه، عرفان، علوم سیاسی و اجتماعی و در فرهنگ و نیز در دانسته‌هایی که از زندگی داریم، بسیار پایین‌تر از موجودی فرهنگ اهل‌بیت علیهم‌السلام باشیم و از گرفتاری به پیرایه‌ها مصون نباشیم. اگر جوانهٔ دانش زندگی، مبتنی بر این فرهنگ غنی رشد نماید، به‌ویژه اگر بتواند در پرتو فقه اقتصاد اسلامی به اوضاع اقتصادی بهبودی دهد، اسلام در آینده به نام چنین تشیع علمی و عقلانی شناخته می‌شود.

دانش زندگی اگر هدایت متن جامعه را با ابزارهای هنری و نشاط جوانان به دست گیرد و به عنوان علمی اجتماعی و عمومی شناخته شود، هم خوبی‌های خود را زود نشان می‌دهد و هم چالش‌هایی که به سبب بدفهمی و استنباط نادرست از این علم پیش آمده است. دانش زندگی اگر مدیریت اجتماعی نیابد، بوتهٔ آزمایش و امتحان نخواهد داشت و حکایت آن این مَثَل می‌گردد که «برای نهادن چه سنگ و چه زر». دانش زندگی اگر جامعه بیابد و نسخه‌های آن محدود به نوشته‌های کتاب و فرد نویسنده نگردد، معیار آزمایش برای میزان تأثیرگذاری می‌یابد. امروزه سخنان افراد دارای پشتوانهٔ مردمی، در جامعه محک می‌خورد و هر نظری که آنان دهند، آثار خود را از نظر اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی، سیاسی و نظامی در سطح جامعه نشان می‌دهد و مشخص می‌سازد آیا این نظریه یا واکنش عملی سبب رشد جامعه شده است یا عقب‌گرد آن. این امر برای جامعهٔ علمی امتیازی است ولی از یک جهت نیز خطرناک است و آن این‌که جامعه امور منفی نظریات را به‌سرعت درک می‌کند و جایی برای پنهان‌کاری در این زمینه‌ها نیست و هرگونه تلاش برای پنهان‌کاری نیز نتیجهٔ عکس می‌دهد. برای نمونه، دیگر نمی‌توان به‌راحتی کسی را در اوج مرجعیت نشاند بدون آن‌که صلاحیت آن را داشته باشد و نمی‌شود کسی را که صلاحیت مرجعیت دارد به‌راحتی به زیر آورد.

دانش زندگی در جامعهٔ امروز خود را می‌نماید؛ جامعه‌ای که نخبگان آن با فلسفهٔ اگزیستانسیالیسم غرب که تلاش دارد دغدغه‌های انسانی را توجیه کند و روح تنیدگی و استرس را از انسان بگیرد، آشنا هستند و دانش زندگی باید فلسفهٔ درست خود را که بتواند برای این امور تحلیل عقلی و طراحی داشته باشد، ارایه دهد. ما در این کتاب در پی تحقق این مهم بوده‌ایم.

منبع: دانش زندگی

مطالب مرتبط