پیرایه های دینی و چماق تكفير و تفسیق

 

 پیرایه های دینی و چماق تكفير و تفسیق

 چوب کفر و چماق تکفیر

چه نابجاست که اهل فنی را فردی دور از آن علم و اصطلاح، به چوب کفر و چماق تکفیر ببندند بی آن که تشخیص درستی از موضوع مورد بحث و هم‌چنین به حکم و دقتی نسبت به موضوع کفر و کافری داشته باشد.

با آن که کافر و کسی که از ایمان و اسلام دور می گردد، در اصطلاح فقه کسی است که منکر الوهیت یا توحید و رسالت و اصل معاد و خلاصه، منکر ضروری دین اسلام باشد؛ آن هم به طوری که انکار وی به انکار یا تکذیب خدا و رسول برگردد و به قول بیش‌تر فقیهان، توجّه به لوازم عقیدهٔ خود داشته باشد و ملتزم به لوازم تباهی آن باشد. چگونه می‌شود به‌راحتی در زمینهٔ یک اصل نادرست کلامی- که به دین و مبدء و معاد ارتباطی ندارد- فردی را تکفیر نمود؟

نسبت دادن کفر به چنین افرادی روا نمی‌باشد؛ زیرا اصل بحث، نظری و عقلی است و عقل نیز در وصول به آن مشکل دارد چه رسد به آن که بدیهی و ضروری باشد و ضرورت شرعی نیز نسبت به معاد جسمانی با جسم طبیعی برای همه قطعی نمی‌باشد و اصل چنین برداشتی از قرآن کریم، خود امری نظری است و نمی‌توان انکار آن را کفرآور دانست، اگرچه چنین اعتقادی نسبت به معاد جسمانی اثبات‌پذیر و بلکه دلیل‌مند و روشن می‌باشد، ولی وضوح و روشنی آن چنان نیست که از انکار آن، انکار ضروری دین و قرآن کریم لازم آید.

متأسفانه، تاریخ ما انباشته از چنین برخوردها و نسبت‌ها و تهمت‌های ناموزون می‌باشد؛ در حالی که این گونه افکار و اخلاق‌های تعصب‌وار از بزرگ‌ترین عوامل تهدید و تخریب اندیشه‌ها و تعطیل تفکر و آزادی عمل در رشد و ارتقای انسانی بوده است، به‌ویژه که این‌گونه امور با تعصب‌های مذهبی و فرقه‌ای همراه گردیده و متأسفانه تاریخ معاصر ما نیز شاهد بسیاری از آن بوده است.

پیرایه های دینی و تعصب مزاجی

… جناب صدرا به منکران معاد جسمانی نسبت کفر و سرپیچی و سرکشی می‌دهد، در حالی که وی جسم برزخ مثالی و اختراعی را مطرح می‌کند و با آن که تأویل را رد می‌نماید خود به آن گرفتار می‌آید و همهٔ اموری را که وی انکار می‌کند به نوعی آن را انجام می‌دهد.

 

بسیاری از نسبت‌ها و تهمت‌ها موضوع مشخصی یا ملاک درستی ندارد و می‌توان همهٔ آن را زیر عنوان پیرایه‌های دینی و تعصب قرار داد. باید چنین اخلاقی از میان جامعهٔ علمی رخت بر بندد و با هر عقیدهٔ مخالفی این‌گونه برخورد نشود، اگرچه ممکن است کفر یا تکفیر در زمینه‌های دینی نسبت به فردی- هرچند عالم باشد- تحقق پذیرد، ولی چنین نیست که هر مخالفتی را با نادیده گرفتن عواقب شوم آخرتی و ثمرات شرعی آن به کفر متهم نمود.

 

 ورود سخت گیری ها، ظاهرسازی ها و ریاکاری ها در دین 

احکام الهی حرجی ندارد و اگر در حکمی حرجی باشد پیرایه است و ناآگاهی یا ناتوانی در استنباط است که آن را ایجاد کرده است؛ همان طور که حکم های احتیاطی از دین نیست و از ضعف مجتهد در استنباط می باشد…

امید است ما بتوانیم دینی که خداوند بر پیامبر اکرم نازل فرموده و به پیرایه های افکار محدود آلوده نشده است را ارایه دهیم. این کار نیازمند دانشگاهی است که تمامی ابعاد چنین دینی را در دوره های چهار ساله و روشمند آموزش دهد تا دانش آموختگان بتوانند چنین دینی را در سطح جامعه تبلیغ کنند و آن را در مجاری اجرایی و حکومتی پیاده نمایند وگرنه دینی که پرپیرایه باشد برای مردم، حرج زاست و کار آمد و قابل پیاده شدن نیست. پیرایه ها سبب ورود سخت گیری ها، ظاهرسازی ها و ریاکاری ها در دین شده است. عالمان دینی نیز باید با فهم و استنباط آموزه های چنین دینی، خود را بر اساس زندگی پیامبر هماهنگ نمایند و از زهد افراطی یا رفاه و دنیازدگی و نیز اختلاف پرهیز نمایند که هر سه آسیب یاد شده برای هر یک از آنان کمر شکن است و بر چهرهٔ دین نیز لطمه وارد می آورد.

 

برخی از حلال ها را با احوط و احتیاط حرام کرده اند

…خداوند با بیان چنین احکامی می خواهد در جامعه گشایش باشد و مردم در حرج و دشواری نباشند و سنت های غلط موجب نشود دست مردم بسته شود؛ چرا که حرمت های بی جا محدودیت و حرج می آورد. 

از عواملی که موجب شده است دین آن گونه که باید رشد نکند این است که برخی از بزرگان که خود به صورت کامل الهی و هم چون قدیس زندگی کرده اند و خود را از مکروهات و مباحات کنار گرفته اند، بدون دلیل شرعی محکم و مستند برخی از حلال ها را با احوط و احتیاط حرام کرده اند یا چون در شناخت موضوعات احکام مهارت نداشته اند، حرامی بر حرام ها افزوده اند و و برخی از حلال های الهی را منطقهٔ ممنوعه و خط قرمز اعلام کرده اند.

 

 جسارت نقد بزرگان

یکی از روش های بسیار مهم در رشد جامعه، نقد بزرگان است. مبلغانی می توانند منبری پر مخاطب داشته باشند که بتوانند نظر بزرگان و عالمان را مطرح و سپس قدرت نقد آن را داشته باشند و نظر خود را با قاطعیت بگویند.

در سیاست نیز چنین است. باید بزرگان سیاسی را به شدت نقد نمود؛ چرا که آنان هر چه بیش تر و بهتر نقد شوند، جامعه رشد سیاسی بیش تری خواهد داشت.البته در نقد نباید بی ملاحظه بود تا منتقد با چماق تکفیر و تفسیق به چوبهٔ دار نرود و یا به عنوان دیوانه یا شاعر او را از معرکه بیرون نیندازند. اگر کسی بتواند بماند و طرف مقابل خود را به گونهٔ سالم نقد نماید، مردم نیز پشت سر او می ایستند و راه او را ادامه می دهند. وی در این راه هرچه  محکم تر و با صلابت تر باشد، با قوت بیش تری طی طریق می کند.

 

باید احکام مرتبه بندی شود و زمینه اجرایی هریک در نظر گرفته شود

بزرگ‌ترین عیب و خطرناک‌ترین ایراد حکومت‌های سنتی و مذهبی یا مسلکی و اعتقادی دگم و بسته بودن رهبران آن است. محدودیت‌های فکری و عقیدتی هرگز نمی‌گذارد آزادی و آرامش معقول به مردم ارزانی گردد. تنگ‌نظری‌ها، باریک‌بینی‌ها و خرده‌گیری‌های بی‌مورد، آرامش و آسایش را از مردم سلب می‌کند و آن‌ها را گرفتار ترس، وحشت و اضطراب می‌سازد. این‌گونه محدودیت‌ها گذشته از آن‌که مردم را اصلاح نمی‌سازد، آنان را گرفتار امراض گوناگون روانی و اخلاقی می‌گرداند و اصالت و آزاد منشی و استقلال و ابراز عقیده را از آن‌ها می‌گیرد و نفاق، دورویی، ترس، خدعه، پنهان‌کاری را به آن‌ها ارزانی می‌دارد و آنان را از باطن آلوده و تباه می‌سازد.

در حکومت اسلامی که قرار است دولت بر مبنای عدالت و واقعیت استوار باشد، باید احکام دسته‌بندی شود و رابطهٔ احکام با هم سنجیده گردد و زمینهٔ اجرایی هر یک در نظر گرفته شود و موانع اجرایی آن به‌طور تدریجی برطرف گردد و فعلیت هر یک از این دسته‌بندی‌های کلی در زمان مشخص قرار گیرد و برای مردم اعلام گردد تا خود را برای اجرای آن آماده سازند و به‌دور از زور و استبداد و بدون نفاق و پنهان کاری، خود را برای درستی آماده کنند؛ همان‌طور که در صدر اسلام چنین بوده است.

احکام به طور دفعی نمی‌تواند فعلیت پیدا کند و اعلام دفعیت بی‌مورد جز کشتار استعدادها چیزی را به دنبال ندارد و در مردم زمینهٔ نفی و انکار کلیت آن را ظاهر می‌سازد. اجرای قوانین شرعی اگرچه نیازمند قدرت و اعمال آن است و تأدیب و تنبیه را به دنبال دارد و مجازات و حد و تازیانه و قتل را کم و بیش در مواردی لازم می‌سازد، این امور نمی‌تواند تنها علت باشد، گذشته از آن‌که نمی‌تواند از علل اولی آن قرار گیرد.

تمامی این امور، بعد از پیدایش زمینهٔ اجرایی و دسته‌بندی احکام و موقعیت عملی و فعلیت اجرایی است، وگرنه چیزی جز نفرت و بغض به خوبی‌ها را به بار نمی‌آورد.

 

فراموشی علم هیأت، ستاره شناسی و علم کیهان شناسی 

استعمار خارجی و ارتجاع داخلی، نابسامانی‌های فراوانی را در میان مسلمین ایجاد کرده است. از آن میان می‌توان علم‌کشی، جهل‌پروری و زورمداری را در رأس آن قرار داد.

علم‌کشی و جهل مداری چنان در میان مسلمانان اوج گرفت که بسیاری از علوم اسلامی مورد تهدید واقع شد و از میان مسلمان‌ها رخت بربست و دسته‌ای از آن نیز به انزوا و سست بنیادی مبتلا گردید. از این نمونه، علم هیأت، ستاره‌شناسی و علم کیهان شناسی را می‌توان نام برد.

این علوم با چوب و چماق و لبهٔ تیز «وَلَا الضَّالِّینَ» و «غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ» از مسلمانان بیرون رانده شد و کسانی امروزه بر طبل بی‌جای پیشتازی این دانش‌ها می‌زنند که در روزگاران پیش و در زمانی که مسلمانان در قرن چهارم و پنجم هجری در اوج دانش بودند، در زمرهٔ مردمان وحشی به حساب می‌آمدند. امروزه هیأت، حساب و ریاضی به قوت رشد کرده و به کمال خود رسیده و عقاید فلسفی‌مآبانهٔ پیشینیان چندان ارزش عملی ندارد و بسیاری از آن از درجهٔ اعتبار علمی خارج گردیده است.

عقاید نجومی و احکام تنجیم به طور کلی مورد انکار دانشمندان امروز قرار گرفت؛ در حالی که این عقاید به طور کلی قابل انکار نیست و عوالم بالا و آسمان‌ها و ستارگان و کواکب با امور زمینی بی‌ارتباط نیستند؛ اگرچه ادراک و راه‌یابی به این حقایق در خور منجمان امروزی نیست و معلومات ناقص و محدودی در این زمینه دارند.

 

او ولی خدا را به بند می کشد

افراد بی ایمان که تنها به فکر منافع مادی خود هستند و چیزی جز دنیا نمی شناسند خطر چندانی برای مؤمنان ندارند؛ زیرا آنان با اموری که ضرری برای منافعشان ندارد مخالفتی نمی کنند و مخالفت آنان نیز به حدی است که چیزی از دنیای آنان نکاهد. آن چه خطرناک است اعتقاد نادرست و ایمان به باطل است و این که کسی بخواهد برای خدا بکشد در حالی که باوری باطل دارد. چنین فردی وضو می گیرد ، قصد قربت می کند و می کشد، بلکه می درد و موعظهٔ هیچ مؤمنی نیز در او کارگر نمی افتد. او ولی خدا را به بند می کشد و خندهٔ مستانه بر آن سر می دهد و مؤمنان را به دار می آویزد به بهانهٔ این که ایمان و دین خدا را پاس دارد. او گرگی درنده خوست که در میان مؤمنان لانه کرده است.

   

مطالب مرتبط