نوار خارج فقه نوار شماره ۱۳۲۲ تاریخ ۴ / ۱۲ / ۱۳۸۹
علت پرداخت مالیات افزون بر خمس و زکات در جامعه دینی:
همواره در بین اذهان عمومی به خصوص تجار، کسبه و سرمایهداران این شبهه وجود دارد که وقتی جامعه ما دینی و حکومت، اسلامی است و زمانی که تنها یک دولت در آن حکمفرماست چرا باید افزون بر خمس و زکات، مالیات نیز پرداخت شود. این بحث حتی در مراکز علمی نیز مطرح شده و آنان بر این باورند که در صورت زیستن در جامعهای اسلامی با دو نوع پرداخت مالی، تعارض بین دین و دنیا برقرار گردیده و همان قضیه یک بام و دو هوا مطرح میگردد. چون زمانی که در یک کشور دو دولت وجود ندارد پس تنها باید یک نوع پرداخت مالی در آن حاکم باشد.
در پاسخ این پرسش باید گفت ما در ساختار اجتماعی شاهد دو نوع جامعه هستیم؛ دو جامعهای که موضوع، متصدی و مصرف اموال در آن متفاوت است. نخست به جامعه بدوی که نوع جوامع گذشته و در ادیان آن زمان مشاهده میشده، میپردازیم و سپس از جامعه شهروندی که جامعهای نوین و از جوامع متاخر تاریخ بشر میباشد، سخن میگوییم.
در جامعه بدوی سخن بر روی افراد است یعنی چنانچه برخی تمکن مالی و ثروت انبوه دارند برفرض مثال دارایی آنان گاو و گوسفند یا سرمایهای چون طلاست این افراد بخشی از اموال خود را تحت عنوان زکات، خمس و غیره به افراد نیازمند مال خود را عطا میکنند. پس در جامعه ابتدایی بحث داد و ستد و زیاده و نقیصه است و اساس و موضوع روی فرد و انسان قرار میگیرد و خمس و زکات برای افراد منظور میگردد افرادی همچون فقیر، مسکین، یتیم و غیره که از کمبود مالی در رنج و فشارند و افراد ثروتمند بدون هیچ گونه اجباری قسمتی از اموال خود را به آنان
(۱)
میبخشند. به عبارت سادهتر در این جامعه وزان اجتماعی، کلی و عمومی بر تک تک افراد هموار نمیگردد که بنا بر آن همه تحت هر شرایطی بایستی پرداخت مالی داشته باشند بلکه تنها آن کس که متمکن است میپردازد و آن کس که مستمند است میستاند. برفرض در باب خمس که بر اساس هزینههای شخصی محاسبه میشود پس از گذشت یک سال زیاده اموال آنان متعلق به افراد نیازمند است.
اما در جامعه شهروندی موضوع، جامعه است و صحبت بر سر افراد نیست یعنی جامعه اصل قرار میگیرد و فرد فرع میشود بر خلاف جامعه بدوی که اصل، فرد بود و جامعه، فرع قرار میگرفت. در جامعه نوین سیستم دولت برای اداره جامعه و تامین نیازهای مردم اعم از آب، برق، گاز، تلفن و غیره، از آنان مالیات میگیرد. در این جامعه در واقع دولت میزبان جامعه خود میشود و با اخذ مالیات آنان را ساپورت نموده و موجبات آسایش و رفاه حال عموم مردم و رساندن امکانات به آنان میگردد. در جامعه شهروندی این سیستم و قانون است که جامعه را مدیریت میکند و توزیع عادلانه را سبب شده و تدارکات اجتماعی به همه شهروندان صرف نظر از فقیر یا غنی بودن آنان میدهد، البته به همان وزان متصدی اخذ مالیات از تمامی افراد حتی قشر ضعیف و کمدرآمد به میزان محاسبه درآمدشان صرف نظر از هزینههای مصرفی آنان میباشد. بر این اساس در سیستم اجتماعی مدرن هیچگاه صدقات و امور خیریه از سوی دولت معنابخش نخواهد بود زیرا جامعهای که بر اساس سیستم و در مدار خود حرکت میکند آسیبپذیر و مشکلدار نمیشود پس چنانچه دولت به صدقه دادن و کمک کردن پولی و مالی به مردم خود روی آورد این بدان معناست که بر مدار و سیستم خود حرکت ننموده و به ناچار و ضرورت به دادن سوبسیت بسنده میکند در حالی که چنین شیوهای صحیح نیست و بایستی بر مسیر طبیعی خود که همان سیستم و قانون است بازگردد.
در دنیای کنونی جامعه شهروندی و نوین در دولتها و حکومتها شکل گرفته و بر اساس سیستم و مدار معین خود در حرکت و چرخش است سیستمی که آن را به هر
(۲)
مدل و گونه دلخواه میتوان پایهریزی نمود و روند دینی و غیر دینی ندارد اما چنین سیستمی در دوره گذشتگان به ویژه اسلام وجود نداشته و زمانه اقتضای این را نداشته که پیامبر اکرم و یا دیگر ایمه (صلوات الله علیهم اجمعین) بتوانند برای مردم جامعه خود قصد تأسیس ادارهجات آبرسانی، گاز، برق و غیره را داشته باشند یا به فرض جادههای آنان را آسفالت نمایند.
حاکمیت نظام یا ناظم در جامعه پیشرفته و نوین و معنای استقلال اشخاصی همچون قاضیان، مجتهدان و دیگر مناصب:
یکی از اصول جامعهشناسی بررسی حاکمیت نظام یا ناظم در آن جامعه است. در جامعه بدوی همچون صدر اسلام خمس و زکات برای افراد منظور میگردید و اساس و موضوع تنها فرد بود. در آن زمان در میان مسلمین سخن از هزینه این امور برای تأسیسات مدرن و ادارات آب، برق، گاز و غیره رایج نبوده است. از این رو جامعه بدوی همواره فرد مدار است و تنها ناظم بر آن حاکم است بر خلاف جامعه شهروندی که سیستم مدار است و بر آن، نظام حاکم میگردد. چراکه جامعه نوین و پیشرفته همراه با تاسیسات زیربنایی و ادارهجات آب، برق، گاز، تلفن و غیره است و تنها قانون و سیستم مشخص سبب اداره و حرکت آن میشود.
در جامعه شهروندی حتی وکیل، قاضی، معلم، وزیر و رئیس جمهور نیز استقلال عملکرد ندارند گرچه خود مسوول باشند و دارای قدرت هستند زیرا در واقع خود این قانون است که تعیین مینماید چه اختیاراتی بر عهده این شخص میباشد بنابراین آنها نیز میبایستی بر اساس قانون و سیستم تعیین شده حرکت نمایند. برفرض مثال در جامعه شهروندی قاضی بر طبق اسناد قضاوت مینماید و هرگز نمیتواند به علمش عمل کند و از خود استقلالی ندارد چراکه بایستی مستند حکم نماید به طوری که اگر اسناد به قاضی و محکمه دیگر یا دیوان عالی ارجاع داده شد او نیز چنین حکمی مینماید. پس در جامعه شهروندی چنانچه قاضی یقین بر مسالهای داشته باشد اما مستند نباشد نمیتواند حکم نماید بلکه باید آن را به قاضی و
(۳)
محکمه دیگری ارجاع دهد و تنها در صورت مستند بودن میتواند حکم نماید و بر آن استدلال آورد. پس استقلال قاضی در جامعه شهروندی به این معناست که کسی از بیرون به او خط نداده و بر رأی او نفوذ و اثر نکند و شخصاً خودش به نتیجه برسد، نه اینکه اگر از قاضی پرسیده شود استدلال شما بر این رای چیست بگوید من مستقل هستم، به علم خود میتوانم هرطور قضاوت نمایم و به شما ربطی ندارد. چنین سخنی تنها برآمده از استبداد است و در این صورت جامعه بدوی میگردد. اشتباهی که متاسفانه امروزه فراوان بر سر زبانها رایج است که قاضی استقلال دارد و این ناشی از بد معنا نمودن معنای استقلال در مورد قاضی و جایگزین نمودن معنای دیگر استقلال میباشد. در جامعه شهروندی حتی اگر قاضی به چشم خود شخصی را در حال گناه ببیند و فردای آن روز شخص گناهکار را به محکمه آورند اما سندی برای اثبات گناه در بین نباشد قاضی به سبب در اختیار نداشتن سند و مدرک نمیتواند به علم خود عمل کند و بایستی پرونده را به محکمه و قاضی دیگر واگذار نماید گرچه به دلیل علم خود بر اثبات گناه نمیتواند حکم برائت را نیز صادر نماید.
بر همین اساس داشتن استقلال در مورد معلمان، ناظمان و مدیران مدارس نیز به همین معنا صدق میکند. استقلال آنان بدین صورت است که کسی نمیتواند نظرات خود را بر آنان تحمیل کند و به آنان خط دهد یا دستور و قانون در مدرسه وضع نماید. – گرچه خاطر نشان میشود مسوولان مدارس میتوانند از نظرات اولیا بهرهمند شوند و از آنان نظرخواهی و مشورت بگیرند به طوری که کمکحال معلمان و مدیران باشند و این مخل به استقلال آنان نیست – اما در مقابل معلمان موظفند برای قبولی یا مردودی شاگردان خود و چگونگی نمراتشان در برابر اولیای آنان مستدل و مستند سخن بگویند و در اینجاست که استقلال آنان معنا ندارد و نمیتوانند گتره و دلبخواه دست به هر کاری زنند بلکه در صورت نیاز باید برگه امتحان به معلم دیگری داده شود تا تصحیح شود و یا میتوان از آنان شکایت نمود
(۴)
چراکه میبایستی بر طبق سیستم مراکز آموزشی عمل نمایند و چنین عملکردی مقتضای جامعه نوین است که بر اساس سیستم و نظام مشخص حرکت میکند.
از موارد دیگر زمینههای اجتماعی در جامعه شهروندی و عدم استقلال آنان به معنای صدور رأی به صورت گتره و دلبخواه میتوان به نظر مجتهدان اشاره کرد زیرا مجتهد همانند یک پروفسور یا دانشمند غربی نیست که بگوید نظر من این گونه است و دلیل آن برای خودم میباشد بلکه در اسلام مجتهد با دارا بودن دو صفت میتواند نظر خود را به دین مستند نماید نخست آنکه عادل باشد یعنی خیانت نکرده و با خوف از خدا در دین جستجو نماید و دوم آنکه در کار خود همچون یک طبیب، مهندس متخصص باشد تا بتواند حکم را از کتاب و سنت استخراج و استنباط نماید. مجتهدی که بر این وزان حرکت مینماید میتواند نظر خود را ارایه و فتوا میدهد در غیر این صورت به استبداد رای روی آورده و هرگز ترجمان سالمی از دین ندارد.
ویژگی جامعه سیستماتیک و شهروندی؛ عدم استبداد و خودرایی:
یکی از ویژگیها و امتیازات جامعه سیستماتیک و نوین آن است که هر کسی برای رفع نیازمندی خود به شخص متخصص مراجعه میکند و همزمان میتواند علت آن را نیز جویا شود. چراکه در جامعه سیستماتیک روی هم رفته تمامی افراد متخصصند گرچه تمامی تخصصها هرگز در یک شخص جمع نمیشود برفرض یک مجتهد نمیتواند همزمان تخصص در دیگر مشاغل مثل مهندسی، معماری، طبابت و..را داشته باشد، اما هر فردی از تخصص افراد دیگر بهره میگیرد و با هم همیاری و همکاری دارند در عین آنکه اجباری برای عمل وجود ندارد. در چنین جامعهای هیچگاه فردی به شخص غیر متخصص مراجعه نمیکند البته زمان علتیابی ممکن است شخص پرسشگر با عدم دریافت پاسخ از سوی پاسخگو مواجه شود باید توجه داشت گاه سائل شخصی عادی و کم سواد است برفرض بیماری سالخورده و بیسواد از پزشک خود سبب تجویز چنین دارویی را میپرسد اما طبیب تنها توصیه
(۵)
به خوردن آن داروها میکند زیرا این شخص استعداد دریافت پاسخ را ندارد اما چنانچه معلمی از طبیب علت عدم تجویز داروهای مشابه و غیره را بپرسد بر طبیب لازم است که پاسخ او را بدهد. در صورت اشتباه پزشک نیز – چنانچه در باب ضمانت طبیب مفصل بیان نمودیم – عمل و تجویز نادرست وی چه در اثر خستگی، کوتاهی، به طور سهوی یا به عمد در تمام موارد طبیب مقصر است و بایستی تاوان آن را بپردازد. درباره مجتهد نیز چنین است اگر شخص طلبه یا معلم و اهل علمی از مجتهد علت فتوا را جویا شود بایستی پاسخگو باشد و در صورت کوتاهی مقصر است همچنین مجتهد نمیتواند ممانعت ورزیده و بگوید من استقلال نفسی و دلبخواه دارم زیرا چنین عملکردی تنها برابر با استبداد و خودرایی است. استقلال مجتهد و دیگر رشتجات و مشاغل همه با شرط استناد همراه است و این مقتضای جامعه شهروندی است.
مشروط بودن اطاعت در ظرف اجتهاد و مطلق بودن آن در ظرف عصمت:
نکتهای که توجه به آن ضرورت دارد این است که باب استنباط و اجتهاد نیز همچون دیگر تخصصها اکتسابی است یعنی یک مجتهد مانند طبیب، مهندس، معمار و…از اتخاذات علمی خود استفاده میکند و با شناخت استعداد خود با تلاش و تحصیل و کسب علم، تخصص خود را در آن ظرف به دست میآورد. به عبارت دیگر سیستم اجتهاد و استنباط در شیعه هیچ فرقی با مهندسی، طبابت و یا معلمی مدرسه ندارد و سیستمی عقلایی و اجتماعی میباشد یعنی کسب اجتهاد چیزی من درآوردی یا حوروقلیایی و آسمانی نیست. اما نکته مهمتر آنکه میبایست بین ظرف عصمت و غیر عصمت فرق گذاشت زیرا معصوم مانند یک طبیب و مهندس و مجتهد نیست. ایمه معصومین (علیهم السلام) فرازمانی هستند و اکنون نیز امام زمان (علیه السلام) همچون امیر مومنان (علیه السلام) میباشد و اطاعت از آنان، مطلق است چنانکه آیه شریفه…سوره….میفرماید: اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولوا الامر منکم در این
(۶)
آیه اطاعت از خداوند و پیامبر و امام به طور مطلق آمده، چون معصوم (علیه السلام) خود مشرع، شریعتساز، سند و مستند است در حالی که مجتهد متشرع میباشد و بایستی برای فتوای خود توضیح داشته و آن را مستند نماید. پس اطاعت از او مشروط و مقید است. چنانچه معصوم ما را بر امری که درک آن برای ما عاجز است و ذهن ما آن را پذیرا نیست – مانند کشتن یک شخص – امر نماید اطاعت آن بر ما واجب است ولی اطاعت در ظرف غیر معصوم همواره مقید و مشروط است و طبق قونین باید رفتار نماید. در رسالههای عملیه نیز شروط متعددی همچون شیعه بودن، حلالزاده بودن، عادل بودن و..برای مجتهد ذکر شده است که ثبات آن را بایستی احراز نمود. از این رو در مقابل امر مجتهد هرگز نمیگوییم آن را درک نمیکنیم بلکه از وی توضیح و سند میخواهیم اما در ظرف معصوم و امر ایشان اطاعت آن بر ما واجب است گرچه آن را درک نکنیم.
البته در این میان هر کس به میزان معرفت و ایمان خود نسبت به امر ولایت و امامت اطاعتپذیری دارد و همه یکسان عمل نمینمایند زیرا امر ولایت بسیار سنگین و مستصعب است چنانچه حضرت موسی (علیه السلام) نیز اطاعتپذیری مطلق و بیچون و چرا نسبت به حضرت خضر (علیه السلام) نداشت. حضرت موسی اوامر حضرت خضر را با شریعت خود میسنجید و حضرت خضر (علیه السلام) نیز از باب لا رای لمن لایطاع له عکس العمل و بازتابی نشان نداد. این امر در جریان پرسش شخصی از خلیفه و میزان معرفت وی به مقام عصمت به خوبی نمایانگر است روزی از خلیفه پرسیدند چنانچه شخصی ادعا کند این شتر و اسب جزء اموال اوست اما پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) بفرمایند برای ایشان است چه قضاوت میکنی؟ در پاسخ گفت میگویم «شاهد و بینه بیاور، بین پیغمبر و غیر پیغمبر هیچ فرقی نیست»؛ اما همین سوال را از امیر مومنان (علیه السلام) پرسیدند و ایشان فرمودند: من فورا سر آن شخص را میزنم چون او ادعا میکند که پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) دروغ میگوید و قتل وی واجب است.
(۷)
در این جریان، شخص خلیفه میان مقام عصمت و غیر عصمت هیچ فرقی قائل نمیشود حال آنکه بینه، ظن معتبر است و عصمت، خود یقین است و با آمدن عصمت، بینه کارایی ندارد همچون یافتن آب که با بودن آن تیمم باطل میگردد. در اینجا ممکن است پرسیده شود خود روایت فرموده «اقضی بینکم من بین…» از بین خود بینهای بیاورید؛ در پاسخ میگوییم در روایت فرموده بینکم و نفرموده است بیننا یعنی خود معصوم تخصصا از آن خارج است و روایت خود معصوم را شامل نمیشود چراکه میفرماید ای مردم از بین خود……
اهمال نمودن تخصصها و تعویضهای نامناسب و گردانی در جامعه بدوی:
امروزه نیز گاه جامعه به سوی بدوی شدن گام بر میدارد به طوری که تخصصها در آن نادیده انگاشته میشود و با جایگزینیها نابجا و بیمورد افراد، سیستم کشور و جامعه دچار آشفتگی و هرج و مرج میگردد ضمن این که حیثیات افراد نیز در مخاطره قرار میگیرد و مشاغل نیز همواره متزلزل است. زمانی که شخص وزیر با رسیدن به پست خود تمامی افراد زیر مجموعه و کارمندان را گروهی و گردانی عوض نموده و یا شخص رئیس جمهور شخصی را که تخصص او در بهداشت است رئیس جنگلبانی مینماید و بر عکس، چگونه میتوان انتظار جامعهای نوین را داشت در چنین جامعهای مردم با دیدن شخصی که روحیات جنگلبانی دارد و به اصطلاح با گرگ بزرگ شده اما او را در منصب وزارت بهداشت و بیمارستان میبینند ترس بر دل بیماران مستولی میشود و در این بیمارستان باید شاهد فوتیهای فراوان بود همان طور شخصی که تخصص او در بهداشت است اما اکنون از منصب زیست محیط و جنگلبانی سر بر آورده و خود او با شنیدن زوزه گرگ میترسد و در جنگل گم میشود چگونه میتواند مدیریت جنگل را بر عهده گیرد؟ چنین شیوهای تنها مناسب جامعه بدوی است که در آن تنها ناظم حرکت میکند و دیگر سیستم و نظامی در میان نیست بلکه استبداد و خودمحوری فرمانرواست. پس
(۸)
تقسیم جامعه به جامعه بدوی و شهروندی تنها تغییر الفاظ نیست و امروزه هم میتواند جامعه به بدوی شدن سوق داده شود.
در جامعه شهروندی تغییر سیستم بدون دلیل و استناد، جرم محسوب میشود چنانکه تغییر وزیر و رئیس جمهور بدون استیضاح امکانپذیر نیست. در جامعه پیشرفته و اسلامی تنها در صورتی حق تعویض و جایگزینی افراد، کارمندان و حتی آبدارچی وجود دارد که برای آن دلیل مناسب و معقول وجود داشته باشد نه آنکه این شخص با گرفتن هر پست جدید برفرض در قوه قضاییه، صدا و سیما یا دیگر مناصب همه را از ابتدا کیش و مات نماید و فقط افراد بخصوصی را بر سر کار بگمارد. اضافه بر آنکه خود وی دارای چندین شغل و مناصب گوناگون در پستهای وزارت باشد که هرگز در تخصص او نبوده است. تمامی این موارد سبب ضایع نمودن و هدر رفتن استعدادها و تخصصها و به همریزی سیستم است و حرکت ننمودن بر اساس تخصصها، بزرگترین اهمال اجتماعی محسوب میگردد و جامعه تبدیل به جامعه بدوی میشود.
عدم جواز استفاده خمس و زکات در مصارف سیستم شهروندی:
امروزه در جامعه اسلامی مصرف خمس و زکات هرگز نباید در مصارف سیستم شهروندی مورد استفاده قرار بگیرد. چراکه مصارف این نوع مالیات شرعی خاص میباشد. به وسیله سهم امام با وجود افراد فقیر نمیتوان به ساخت مسجد، مدرسه، کارخانه و حتی حوزه علمیه پرداخت. صدر مصارف خمس، سهم امام و وجوهات دینی باید برای اهل علم باشد. اهل علم اکنون در زندگی از مشکلات و کمبودات بسیاری رنج میبرند و متاسفانه امروز هر کسی برای خود مدرسه و مسجد بهلولی بنا میکند. نظر ما بر این است که تا وقتی اهل علم محتاج و نیازمندند جایز نیست وجوهات شرعی صرف امور دیگر شود و حتی یک خشت هم نمیتوان برای ساخت مدرسه روی هم گذاشت. قبل از هر چیز بایستی نیازمندیهای همین طلاب برطرف شود و نخست باید آنان را ساپورت و تامین نمود تا از سرگردانی،
(۹)
نگرانیهای ازدواج، مشکلات مادی و انواع قسط و قرضهای خود نجات یابند. اکنون در شهر قم مدارس و مساجد بسیاری وجود دارد که طلاب میتوانند در آنجا تحصیل نمایند و مساجد را تبدیل به مدرسه برای آنان نمایند. متاسفانه امروز کورک فقر به جان طلاب افتاده و حتی دسترسی به اقل ما یمکن در زندگی خود ندارند. سختی و فشاری که بر فرزندان این طلاب وارد آمده تا حدی است که دیگر آنان حاضر نیستند راه پدر خود را ادامه دهند و وارد حوزه علمیه شوند. طلبهای که مدام به این در و آن در میزند تا لقمه نانی برای همسر و فرزند خود فراهم آورد دیگر چگونه میتواند درس بخواند و ورثه پیغمبر شود؟ از چنین طلبهای نباید انتظار فیلسوف و عارف یا متکلم و مفسر قرآنی و یا فقیه و دانشمند شدن را داشت. اکنون به جای مسجد بنا کردن باید در فکر آدم درست کردن بود چراکه نماز را میتوان در خیابان هم اقامه نمود اضافه بر آن با وجود این همه مساجد در شهر ضرورتی به ساخت مسجد نیست. زمانی که یک فرد درست شود و متکلم قرآنی و ورثه پیامبر باشد خود او سبب آبادانی صد مسجد خواهد شد.
بنابراین صدقات مالی ویژه اشخاص است و تنها مالیات مربوط به زمینههای اجتماعی و شهروندی میگردد اما هنگامی که خلاف این رخ دهد و مصارف مالی جا به جا هزینه شود سبب به هم ریختگی سیستم و در نتیجه هرج و مرج در جامعه میشود.
جرم بودن چند شغلی در جامعه نوین:
هر انسانی استعدادی خاص و ویژه و توانمندی ممتازی در شغل و حرفه خود دارد. برخی در علم و دانش و تولید اختراعات گوناگون و بعضی در صنعت و تجارت و عدهای نیز در کارهای بدنی و مسابقات ورزشی همچون فوتبال و کشتی تبحر و مهارت خاصی دارند. هر شخصی بایستی در راستای همان استعداد و تخصص ویژه خود حرکت کند. جرم است کسی که ذهن و اندیشه خوبی دارد و
(۱۰)
عالم و محقق است به کار بدنی و یا شغل دیگری دست یازد. یکی از علل شکست کشور ما در علوم، صنعت، ورزش و غیره دو شغلی یا چند شغلی بودن است. زمانی که افراد هنوز تا نیمه راه نرفته در مسیر دیگری بر خلاف میل خود گام بردارند انرژی آنان تحلیل رفته و در نتیجه بازتاب کارها پر از نقصان و اشکال است. در جامعه نوین تنها تک شغلی وجود دارد و چند شغلی جرم محسوب میشود. اکنون در کشورهای پیشرفته حتی به یک نویسنده، حقوق داده میشود چراکه او وقت خود را برای شکوفایی جامعه خود صرف کرده و فرصت ورود در کارهای دیگر را ندارد از این روو میبایست از حقوق شهروندی و مزایای آن بهرهمند گردد.
در حال حاضر ما هشتصد کتاب نوشته شده در دست داریم اما حقوق که هیچ بلکه عقوق دارد چرا که میگویند اگر هشتصد کتاب این شخص به دست مردم جامعه برسد میدان از دست ما گرفته میشود در حالی که من قصد قلع و قمع کردن کسی را ندارم و این افراد ترس و اضطراب نابجایی دارند. چنین جامعهای که خودمحوری در آن موج میزند هیچگاه رشد و پیشرفت نمیکند و پیوسته شکست خواهد خورد. من اگر هشتصد کتاب نوشته شده در دست انتشار و ارایه به جامعه دارم چون از چند شغلی بودن پرهیز کردم برای اقامه نماز جماعت و سخنرانی بر سر منابر و روضهخوانی حاضر نشدم، حتی از میهمانی رفتن نیز خودداری کردم و نام و نشان دهها فامیل و آشنا از ذهنم بیرون رفته است از این رو مرتب به همه میگویم آدرس مرا به کسی ندهید چون شرم دارم و نمیتوانم در مراسم عروسی و عزای آنان شرکت کنم افزون بر آنکه تردد بین قم و تهران نیز موجب اتلاف وقت بیشتری میشود.
در جامعه نوین عالم و طلبه تنها یک شغل دارد و آن اندیشه و تحقیق است نه اقامه نماز جماعت یا برگزاری نماز عید، میت و وحشت یا شرکت در مجالس ختم و روضه، چنین شخصی که یک سر دارد و هزار سودا اگر نماز خود را هم به درستی بتواند به جا آورد شق القمر و هنر کرده است.
(۱۱)
شکوفایی و رشد جامعه زمانی تحقق میپذیرد که فرد مخترع، مبلغ، کاسب و دیگر تخصصها تک شغلی را در پیش گیرند، شخصی که ورزشکار است تنها بایستی ورزش کند تا بتواند فاتح دنیا باشد، نه آنکه برای اداره امور زندگی خود به دنیای سیاست و یا مشاغل دیگر وارد شود پس قبل از هر چیز بهرهمندی آنان از حقوق مناسب و شهروندی لازم و ضروری است.
مقایسه دریافت صدقات و مالیات در کشورهای اسلامی و غیر اسلامی:
برخی میپرسند چرا در کشورهای غیر اسلامی تنها مالیات از افراد ستانده میشود در حالی که در کشور ما که حکومت دینی است اضافه بر خمس و زکات باید مالیات نیز بپردازیم ضمن آنکه خود ما وضع مالی مناسب و معقولی نداریم و نه دین امکانات شایستهای در اختیار ما قرار میدهد و نه دولت در فراهم آوردن احتیاجات ما گامی بر میدارد حتی در صورت مراجعه اظهار میدارند که در ردیف بودجهرسانی چیزی برای شما مد نظر قرار نگرفته است بنابراین چرا ما در جامعه دینی دو گونه پرداخت مالیات و صدقات داشته باشیم ولی در مقابل امکانات رفاهی به ما تعلق نمیگیرد اما در کشورهای پیشرفته و نوین تنها یک نوع پرداخت مالیات شهروندی از مردم گرفته میشود تا به رفع احتیاجات آنها رسیدگی گردد و حتی از بودجههای فانتزی؟، حقوق و مزایای گوناگونی همچون حقوق نویسندگی، خوانندگی، بیکاری؟، حاملگی و زایمان گذشته از مرخصی بهرهمندند و حال آنکه در کشور ما این گونه نیست؟
پاسخ آن است که با بررسی و کاوش در میان مراکز، مؤسسات و و بنیادهای خیریه کشورهای اروپایی در مییابیم که آنان نیز همچون ما به فقرا و نیازمندان جامعه خود رسیدگی بسیار فراوانی دارند تا حدی که میتوان گفت بیش از خمس و زکات رایج میان ما مسلمانان تحت عناوین و اسامی دیگر دستگیر ضعفای خود هستند. اما این امر در دین ما از قبل پیشبینی شده و آن را به صورت حکم و قانون تحت عنوان خمس، زکات، موقوفات و غیره اجرایی نموده است. در دنیای امروزی هیچ
(۱۲)
جامعه و کشوری با یک نوع مالیات اداره نمیشود و سرانه فرد غیر از سرانه جامعه میباشد بر فرض در کشور آمریکا انواع و اقسام مالیاتهای مختلف اعم از مشاغل و شهروندی و یا صدها مراکز و هزاران مؤسسات امدادرسانی وجود دارد که در طول سال با امکانات گوناگون همچون غذاهای سرویس شده از سرد تا گرم مردم خود را اداره مینماید. اکنون در کشورهای پیشرفته نیز موقوفات بسیاری به شیوهای دیگر وجود دارد که هیچگونه نفلهگی و حیف و میل اموال در آن صورت نمیپذیرد. زمانی من به دنبال بررسی و مطالعه نظام اقتصادی و دارایی کشورها در سطح جهان بودم اما دریافتم چنین اموری آن قدر فراوان و بیشمار است که از حسابرسی و عقل ما خارج است بنابراین آنان نیز نه تنها به دادن مالیات ـ که الزامی و اجباری است – بسنده نمیکنند بلکه خود بشردوستانه و با اختیار برای یکدیگر صدقات اعطایی را نیز پیشبینی نمودهاند. زمانی که آیه شریفه بیست سوره توبه میفرماید وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ، گاه شخصی – به نفس خود – در آنجا شش یا دو ماه مشغول تهیه غذا برای فقرا در آن میگردد یعنی وی از جان مایه گذاشته و ایثار مینماید. بلکه برخی اوقات، منطقه و بخشی برای اداره و رسیدگی به چنین مراکزی ماهها مشغول فعالیت و کمکرسانی است.
در کشور ما پیشینه بنیاد مستضعفان و کمیته امداد به زمان شاه بر میگردد که بنیاد پهلوی نیز از خارج و با الگوگیری از کشورهای اروپایی در ایران رواج یافت ولی پس از انقلاب با تغییر اسم و قوانین و فرم آن برنامههای آن دنبال گردید اگرچه این امر بدون اشکال و شایسته است اما متاسفانه بینقص از عیب و ایراد هم نیست و همچنان حالت مصرفی بودن در آن موجود است. ضمن آنکه برای تحقیق و جستجو از وضعیت اقتصادی این افراد در محله و درب خانه همسایگان رفته و آبرو و حیثیت آنان را خدشهدار میکنند که هیچکدام استاندارد دینی را ندارد و حتی مورد استاندارد غرب هم نیست و آنها نیز این گونه با آبروی مردم بازی نمیکنند.
عیار هر کشور در امدادهای بشردوستانه و شیوه بنیادهای خیرخواهانه متفاوت
(۱۳)
است بسیاری از انسانهای خیرخواه پیش از مرگ خود برای ثروت خود برنامهریزی نموده و تعیین میکنند که اموالشان در چه امور خیریهای مصرف گردد یا آنکه برخی برای فرزندان فقرای منطقه خود در بین آنان انواع بستنیهای گوناگون در طرحها و رنگهای مختلف توزیع میکنند تا مبادا در دل و ذهن آنان حسرت و عقده خوردن بستنیهای گرانقیمت در دست ثروتمندان بنشیند.(۱) اما
افسوس که ما عینک بدبینی بر چشم زده و همه را چون شمر ذی الجوشن خبیث و خائن میدانیم در حالی که خودمان تمامی اموالمان را به فرزندانمان بخشیده و با هو و جنجال میپنداریم انسانهای برتر و خوب جهان فقط ما هستیم. پس در جوامع نوین و کشورهای غیر اسلامی نیز افزون بر مالیات، پرداختهای مالی دیگری با فرم، کیفیت و تحت عنوانهای دیگر توسط مردم جمعآوری میگردد و نباید اخذ همزمان مالیات و وجوهات شرعی در کشور ما به پای دین و اسلام گذاشته شود و گفته شود که تنها ما دو نوع پرداخت مالی داریم بلکه در تمام جوامع مختلف از جامعه مسلمانی تا غیر مسلمانی اداره آن با بیش از یک مالیات صورت میپذیرد البته چنانچه دولت کوتاهی کرده و بر طبق مصالح عمل ننماید و اموال را در جای ناشایست مصرف کند مدیون میشود همان طور که مصرف خمس و زکات و سهم امام تا زمانی که افراد نیازمند در جامعه وجود داشته باشد نمیتوان آن را صرف ساخت و ساز مساجد و مدارس و غیره نمود و شرعاً دِین بر عهده آنان باقی میماند گرچه منظور ما از افراد نیازمند تنها طلاب نیست بلکه دانشجویان و
۱- بنده زمان گذشته به خاطر میآورم که از شخصی به نام اکبر مشتی با یک قران و سی شی یا ده شی سابق که در داخل قندانها بود هنگام رفتن به مدرسه بستنی میخریدیم و قدری خامه به آن اضافه میکردند اما تنها یک مدل بستنی در آن زمان وجود داشت ولی اکنون ما تولیدکننده و پدر انواع بستنی در طعمها و رنگهای مختلف هستیم و در این جهات رشد الحمدلله رشد بسیاری کردیم چراکه خوشسلیقگی، خوشنژادی، اصیل بودن و خوش خوراکی مخصوص ایرانیان است و هیچگاه گرسنه نماندهاند، غذاهای بسیار لذیذ ایرانی اعم از چلوکباب، کلهپاچه و یا تولیدات غذایی دیگر همچون بستنی امروزه دنیا را به تماشا و توپ بسته است.
(۱۴)
دانشآموزان مدارس و سادات مستمند را نیز شامل میگردد. چنانچه رسیدگی به این امور صورت میگرفت و هر کسی مسؤولیت خود را میدانست وضع جامعه به شکل کنونی نبود. موضوع، ورود، مصرف و زمینه وجوهات شرعی و صدقات دینی با مالیات شهروندی متمایز است در جامعه شهروندی مالیات بر حسب تولید، مصرف و افزوده سنجیده میشود و در جامعه بدوی نسبت به افزوده محاسبه میگردد؟ اما متاسفانه قاعده، الزام، استیفا و ممیزی در آن دیده نمیشود و افراد با انبوهی از مشکلات مواجه میگردند.
(۱۵)