اگر کسی از مشرب حق تعالی سیراب نشد و در محضر الهی آرام نداشت، هرگز کسی یا چیزی برای او آرامش و راحتی نمیآورد.
سالک برای رسیدن به کمال، نخست به «حرکت» و «پویایی» نیاز ندارد؛ بلکه سالک برای شروع سیر خود تنها نیازمند «توجه» است. بعد از تحصیل و پیدایش توجه است که آدمی در پی سیر و حرکت بر میآید. از «توجه» در برخی از کتابها به «یقظه» و «بیداری» تعبیر میشود.
انسان بعد از آنکه به بریدگی و غفلت از حق تعالی توجه نمود که اصل وی هست، خواستار انس با حق تعالی میگردد و برای حصول انس به راه میافتد تا به حضور حق تعالی رسد و کلیم او و مونس وی گردد. اگر کسی از مشرب حق تعالی سیراب نشد و در محضر الهی آرام نداشت، هرگز کسی یا چیزی برای او آرامش و راحتی نمیآورد. کسی که با خدای تعالی انس میگیرد، هرگز از فقدان چیزی یا کسی نگران نمیشود؛ بهطوری که خود را از دست میدهد، اما کسی که چنین انسی را ندارد، ممکن است در این صورت خود را نیز از دست دهد.
انس با حق تعالی در بسیاری از موارد، تنهایی و بیگانگی از غیر را طلب میکند و با غیر بودن، آدمی را از حق تعالی دور میکند. میتوان گفت تنهایی به این معناست که ارزش مییابد و ضرورت پیدا میکند و انسان در بسیاری از جهات باید تنها باشد.
آدمی باید با حق تعالی انس داشته باشد. انس با حق تعالی هرگز با انس با غیر سازگار نیست و لازم است انسان مقداری از عمر خود را در اینگونه تنهاییها بگذراند. انسان تنها غذا میخورد، تنها میخوابد، تنها به دنیا میآید، تنها رشد میکند و تنها میمیرد. در بسیاری از جهات نیز هرگز نمیتواند با غیر باشد، مانند اینکه تنها لباس میپوشد و نمیتوان به طور طبیعی با دیگری در لباسی بود؛ پس جهاتی پیش میآید که با غیر بودن در آن نه تنها ممکن نیست؛ بلکه نادرست نیز هست و انس با حق تعالی از این مقوله است.
کسانی از تنهایی و خلوت دلتنگ میشوند یا دل به غیر دارند که انسی با حق تعالی ندارند. انس با حق تعالی آدمی را از اغیار بینیاز میسازد و او را نسبت به اغیار بیتوجه میگرداند و ضعف دل را برطرف میسازد.
آدمی هنگامی که میل باطنی خود را متوجه حق تعالی ساخت و از دیگران به طور کلی منصرف شد، رفته رفته انس به حق تعالی او را فرا میگیرد. البته این در صورتی است که شیطان ـ که خود یکی از اغیار است ـ او را احاطه نکند و از هشت جهت بر او حمله نیاورد.