عشق، هنرزاست. عاشق وقتی از عشق، نشاط میگیرد، هنرمند میشود. خوانندگی، نوازندگی، بازیگری تا یک دیدوبازدید ساده و سلامی گرم و دوست داشتن هنر و هنرمند، همه از نشاط عشق پدید میآید. ما در بخش رنگ عشق، از رنگ ساده عشق میگوییم؛ رنگ سادهای که عطر صفا دارد؛ رنگی ساده که با هر کسی مینشیند و همه مردم را یار خود میبیند؛ رنگ سادهای که رنگ مردم دارد؛ رنگ سادهای به رنگ یک سلام، به رنگ یک هدیه، به رنگ یک دستافشانی، به رنگ حرکتی که جانمایهٔ نشاط دارد، به رنگ شادمانی همه مردم و به رنگی از جنس صفای مردم ما؛ رنگی که عشق مردم را دارد. ما در این بخش، از هشت هنر متفاوتی میگوییم که همه هنر عشق است؛ از سرگرمیهای نشاطزا که مردم ما را با صفای یکرنگی گرد هم میآورد و از عشق مردم به یکرنگی که هر رنگی را رنگ خود میبیند. رنگ عشق، رنگ یکرنگی و رنگ همدلی و رنگ همراهی با همهٔ رنگهاست؛ رنگی که چون رنگ عشق است، بنیان محکم حکمت را با خود دارد. ما در اینجا از موسیقی، موسیقی درمانی، رقصدرمانی و نشاطدرمانی میگوییم که تمامی برآمده از حرارت گرم عشق و نشاط سرمستساز آن است و در تمامی این موارد، رنگ عشق است که خاصیت درمانگر یافته است. رنگ عشق چون حکمت عشق را با خود دارد، اجتماعی اعتمادی و اعتدالی را بر پایهٔ صفای مردم و ولای آیینی آنان رقم میزند، نه اجتماعی انضباطی بر پایهٔ فشارهای بیرونی و مبتنی بر کلیشههای ظاهری و دور از واقعیت که قساوت جمود، مادهٔ عشق را از آن گرفته است. ما در این بخش، از صفا و نشاط میگوییم که فلسفهٔ هنر، سرگرمیها و مسایل نشاطانگیز را در شکلهای متنوعی که دارد، برمیرسد. ما در رنگ عشق، رنگ دل تمامی مردم را بر لوح وبگاه خویش نقاشی میکنیم؛ همان نقشی که نقاش هستی بر لوح جان هر پدیدهای زده و در وصف آن فرموده است: «این است نگارگری الهی، و کیست خوشنگارتر از خدا، و ما او را پرستندگانیم». (بقره / ۱۳۸)
امتحان صدق عشق
ودّ، حُب و عشق، به ترتیب سه مرتبهٔ تعلق و وابستگی است. ودّ سطح بسیار نازل آن میباشد و میلی نفسانی و هوسی تغییرپذیر است که جایگزین پیدا میکند و برای نمونه با اندک دعوایی تبدیل به قهر و دوری میشود. حبّ، توسط دارد و امری قلبی است و انس و دلتنگی میآورد. کسی محبّت […]
عشق بیطمع
در عشق بى طمع مى شود خود را دوست داشت امّا از خود چیزى نخواست و مى شود مردم را دوست داشت و از آنها طلبکار نبود و مى شود خدا را دوست داشت براى خود عشق، امّا این که او چیزى عنایت مى کند، بحثى دیگر است و بنده در کار مولاى خود اختیارى […]
پايان ناپذيری عشق
این مرحمت، مهر، محبت و عشق است که گواراترین میوه آفریده خداوندِ مهربان است و حق میوهای شیرینتر از محبت نیافریده است. بشر، میوهای شیرینتر از محبت نچشیده است. مهر و محبت، لطف و دوستی نسبت به هر چیز و هر کس، شیرینی خاص خود را دارد و محبت به حق تعالی، طعم مخصوصی دارد […]
استعداد عاشقی
مرحمت، محبت و عشق را باید تعبیر دیگری از شعور و درک وصف یا ذات دانست. کسی که به درک وصف یا ذات وجود و پدیدههای آن برسد، به محبت و عشق آنها رسیده است و چنین کسی است که میتواند خیر هر پدیده را به آن برساند؛ زیرا مرحمت، چیزی جز رساندن خیر به […]
عاشقی
فهرست مطالب عنوان صفحه پیشگفتار··· ۹ یارِ عشق··· ۱۳ عشقِ نو··· ۱۴ افسانهٔ حقیقت··· ۱۷ مدح خداوند··· ۲۱ جانِ جانان··· ۳۱ عاشقی ۳۳ جذبهٔ چشم··· ۳۵ بهشت من··· ۳۹ چشم··· ۴۳ عشقِ مانا··· ۴۷ رقص آسمانی ۵۱ قدرتِ صدق··· ۵۴ تماشای عشق··· ۵۵ لبالب··· ۵۸ شعر عشق··· ۶۱ درآمد··· ۶۲ سلام··· ۶۴ محشرِ زیبا··· […]