منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد سوّم)
نطفه از مهمترین عوامل ریشهای و پایهای در سلامت زندگی است؛ بهگونهای که خداوند بر آفرینش انسان از آن مباهات میکند. خداوند حضرت آدم را از گل به هیأت مردی کامل آفرید که دوران نوزادی و کودکی به خود ندید، اما فرزندان او را از نطفه آفرید که زحمت دوران جنین و نوزادی را در پی دارد. خداوند بر خود میبالد که تمامی آدمیان را از گل نیافرید و آنان را از نطفه آفریده است؛ پس باید برای نطفه خاصیتی شگرف باشد. کسی که از نطفه است، پدر و مادر و خواهر و برادر دارد. خاصیت نطفه این است که میان وی و خویشان ایجاد عاطفه و عشق مینماید. اگر آدمیان همه به ناگاه از گل آفریده میشدند و دوران جنینی نداشتند دیگر از این همه عشق و عاطفه خبری نبود؛ در حالی که ارزش ناسوت و کردار آدمی در آن به همین عاطفه و عشق شناخته میشود که در پرتو عقل رشد مییابد و قوی و تنومند میگردد. تعجب از این است که انسان با این که از نطفه آفریده شده و باید دارای عاطفه و مهر باشد، ستیزهجو گردیده است. وی اگر از نطفه نبود چه قساوتی مییافت و چه فسادی میآفرید. آیندگان با پیشرفت دانش ژنتیک و باروری انسانهایی خواهند ساخت که از نطفه نیست و به همین لحاظ است که عاطفه و احساس در آنان نخواهد بود و انسانهای صنعتی به نزاع با اربابان خود خواهند پرداخت.
باروری طبیعی متأثر از عوامل چندی از جمله زیستمحیط زندگی و شرایط آب و هوایی است. اگر کسی تحقیق علمی بر روی مناطق پرباران داشته باشد، درمییابد منطقههایی که بارانزاست زایمان بیشتری دارد و نطفهها در آنجا قویتر و مستحکمتر میگردد. بهنظر ما انسانهای عقیم در منطقههای خشک بیش از منطقههای بارانی وجود دارند؛ همانگونه که مشکلات رحمی و نارساییهای تولید مثل در منطقههای خشک که باران کمتری به خود میبیند بیشتر است.
تأثیر زیستمحیط هم بر اصل نطفه و هم بر خصوصیات نطفه مؤثر است؛ بهگونهای که حتی خلق و خوها را نیز متفاوت میسازد. کسانی که اصل و ریشهٔ سالم و صالحی داشته باشند، تمام فرزندان آنان افراد شایستهای میباشند؛ اما نسلهایی که نطفههای یکنواخت و سالمی ندارد و از شرایط و محیط و حتی از عوامل طبیعی تأثیر میپذیرد خوب یا بد و صالح یا طالح میشود. خانوادههای نیکوکار، ریشهدار هستند و فرزندان صالحی دارند به عکس کسانی که در خوبی و بدی دو رگه هستند، فرزندان آنان یکی صالح میشود و دیگری ناصالح. اما خانوادههای ریشهدار یکنواختی و یکدستی دارند. نطفه، لقمه و حتی مکان و خاکی که انسان بر روی آن راه میرود در چگونگی خلق و خوی آدمی تأثیرگذار است و شخصیت او را میسازد. این مطلب با جابهجا کردن و آزمایش و تست رفتارهای آنان به دست میآید.
هماینک تحقیقات پزشکی بر روی شبیهسازی (کلوناسیون) متمرکز است و این کار را بر روی حیوانات انجام میدهد، ولی هرگونه عملی که در پیشرفت علمی و به عینیت رساندن آن در تولید انسان (همانندسازی) که به زن و شوهر یا تنها به زن مربوط باشد، بلکه اگر شبیهسازی به صورت کلی صنعتی و بدون دخالت مرد و زن و در شرایط آزمایشگاهی و با اسپرم و تخمک مصنوعی و در رحمهای مصنوعی انجام شود، جایز است و استفادهنمودن از آن و عادیشدن و جنبهٔ رسمی پیداکردن آن مشکلی ندارد. چنین کاری اقتدار انسان را روشن میسازد. بر این پایه بشر میتواند باروری مصنوعی را با فرمهای متفاوتی که دارد، تجربه کند؛ خواه با استفاده از اسپرم مرد و تخمک زن باشد و یا اسپرم به صورت نباتی و از طریق بعضی گیاهان به دست آید و در رحم مصنوعی و با شرایط آزمایشگاهی و با تخمک مصنوعی بارور گردد.
توان باروری در تمامی زنان وجود دارد. نازایی امری طبیعی نیست تا قابل درمان نباشد. بشر میتواند حتی زنان یائسه را زایا و مردان پیر و فرتوت را نطفهای قوی دهد. همچنین باروری مصنوعی با پیشرفت دانش ژنتیک، میتواند زنان را بدون وجود نطفهٔ مرد، بارور سازد. افزون بر این، بشر میتواند با استفاده از برخی گیاهان، خط تولید انسان راهاندازی کند. انسانهایی که نه پدر دارند و نه مادر و به صورت صنعتی تولید میشوند.
اگر بچهای از راه باروری مصنوعی متولد شود، در صورتی که صاحب نطفه یا تخمک شناخته شده باشد، به صاحب نطفه تعلق دارد و صاحب تخمک مادر اوست، وگرنه فرزند بدون والدین یا بدون پدر یا مادر خواهد بود.
همچنین پیشرفتهای ژنتیک و باروری میتواند برای جلوگیری از بروز بیماریهای ارثی و ژنتیک و اصلاح نسل مورد استفاده قرار گیرد، برای نمونه پس از لقاح و پدید آمدن تخم، در همان مراحل اولی رشد و پیش از جایگزینشدن در رحم، میشود آن را با رضایت والدین از رحم بیرون آورد و در آزمایشگاه بررسی کرد و چنانچه تخم دارای بیماری ژنتیک ویژهای باشد، از باز گرداندن آن به رحم جلوگیری کرد و با این کار، مانع پدید آمدن بیماری ژنتیک و زایش نوزادان با نقص در خلقت شد و با تشخیص وجود بیماری ژنتیک که در صورت ثمردهی آن تخم باعث سختی و ناراحتی شدید روحی و فکری برای پدر و مادر و رکود جامعه است دلیلی بر لزوم برگرداندن آن وجود ندارد؛ همانطور که اگر مشکل بروز بیماریهای ژنتیک در میان نباشد، بلکه بیرون آوردن تخم برای انتخاب جنس فرزند باشد چنین است. نفس بیرون آوردن تخم از رحم زن حرام نیست و بیرون آوردن نطفه برای تشخیص جنس فرزند مجاز است؛ همانطور که اگر جنس آن مخالف با خواست پدر و مادر باشد میتوانند آن را تا در رحم قرار نگرفته است، برنگردانند. بیرون آوردن نطفه مخاطرهای ندارد و به هر دلیلی که باشد، اشکال ندارد و برای باز گرداندن نطفهای که هنوز در رحم جایگزین نشده است، لزومی در کار نیست.
البته باید دقت شود چنانچه تغییر جنسیت در نطفه به گونهٔ علمی و بر اساس ضابطه نباشد، بعد از تولد، برای فرد نارضایتی از جنس خود را پدید میآورد؛ همانگونه که در برخی انسانها چنین است و آنان زن هستند ولی شکل مردانه دارند یا مرد هستند ولی هیأت زنانه دارند. در این صورت، چنانچه وی بخواهد جنس خود را تغییر دهد، عمل جرّاحی برای تغییر جنسیت اشکال ندارد و اگر زن بخواهد از ازدواج به صورت واقعی تغییر جنسیت دهد، چنانچه باعث زیان و اذیت شوهر شود، حرام است، ولی با فرض تحقق و تغییر جنسیت، ازدواج از هنگام تغییر باطل میشود و هرچند تغییر پس از دخول انجام گیرد، دادن مهر بر عهدهٔ همسر نیست؛ زیرا خودِ زن علت باقیماندن مَهر را که همان ادامهٔ عقد میباشد، از بین برده است و مانند آن است که زنی به واسطهٔ شیردادن، سبب حرمت دختر خود بر شوهرش گردد. به هر حال، باطلشدن هر عقدی مستلزم برگشت به حال سابق و پیش از عقد است و اینگونه موارد، غیر از باب طلاق و جداشدن زن و مرد از زمان طلاق است. و اگر مرد بعد از ازدواج تغییر جنسیت دهد، ازدواج آن دو از هنگام تغییر باطل میشود و در صورتی که پیش از تغییر، آمیزش داشته است، باید همهٔ مهریهٔ زن را بدهد و در صورت نداشتن آمیزش، دادن نصف مهریه بر عهدهٔ وی میباشد. اگر زن و شوهر، هر دو تغییر جنسیت دهند، چنانچه این تغییر در یک زمان نباشد، حکم آن همان است که گذشت، ولی در صورتی که هر دو با هم تغییر جنسیت دهند، میتوانند دوباره با هم ازدواج کنند یا زن به ازدواج دیگری درآید.
منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد سوّم)