منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد سوّم)
محدودیتهای زندگی و فقر مادی در صورت بقای سلامت، به فرد توانمندی میبخشد. صدای آب زیباست؛ اگر بتواند صخرهها را در نوردد. زندگی در شرایط سخت، استقامت فرد را افزونی میبخشد و آن را برتر از پایداری افراد عادی میسازد. خداوند اگر بخواهد به کسی حیله زند شرایط زندگی مرفه را به او میدهد و وی را عافیتطلب میسازد. در صورتی که بتوان با محرومیتهای صوری، مواجههای سالم داشت، این محرومیتها نعمتهای باطنی را با خود دارد. هرچه دامنهٔ محرومیتها گستردهتر باشد، گویی خاک جهت خلقی که چشمها را پر کرده است، بهتر پاک میشود و زمینه برای رؤیت جهت قربی و حقی و حرکت در مسیر قرب الهی هموارتر میشود.
ضمن آن که ویژگی عالم ناسوت این است که همواره مشکلی در پی مشکل دیگر میآورد و عافیتطلبهای مرفه نیز عاری از تمامی مشکلات نیستند. مشکلزایی ناسوت برای مؤمنان بیشتر است؛ بهگونهای که اگر مؤمنی از مشکلات فرار کند و به کوهها پناه برد، خداوند، چیزی را مأمور میکند تا وی را اذیت کند و آزار دهد تا همواره در رنج، زحمت و سختی باشد و از آه و سوز جدا نشود.
اگر افزون بر سختیها و مشکلات، ایثار، گذشت، صبوری و سازگاری درد دارد، درد نیز لازم دیگری دارد و آن «تفکر خلاق» و قدرت تولید علم میباشد. بنا براین صبوری، سازگاری و گذشت، بستر لازم برای تولید علم را فراهم میکند. ریزش جهت بشری خود و حرکت در مسیر حق، دردمندی و شکست دارد، ولی شکستی که به پیروزی حق میانجامد. کسی درد دارد که بداند حق را ندارد و کمبود حق دارد. تنها عامل دردمندی، التفات به همین نکته است.
از عوامل غفلت از درک درد و دردمندی، دوری از دردمندان و همراهنبودن با آنان است. اگر کسی خود درد نداشته باشد و با دردمندان نیز زندگی نکند و رنج زندگی آنان را نبیند، هیچ دردی را احساس نمیکند. غفلت از دردها انسان را به تضییع زندگی میرساند؛ همانطور که غفلت از ذکر خدا، ابتلای به نادرستیها را موجب میشود.
باید توجه داشت دردمندی جامعه در احساس درد جمعی و شناخت دردهای واقعی اجتماع و اقدام برای درمان با زندهشدن حس مسؤولیتپذیری و پاسخگویی به آن میباشد نه تزریق فقر و محدودنمودن جامعه از مظاهر پیشرفت علمی و امکانات مادی. جامعه باید نخست نیازهای اولی خود را که محسوس است و درد نبود آن را میچشد، بشناسد و سپس به شناخت و تحقیق از دردهای عمیقتر مانند کمبود علوم معنوی و حقایق باطنی که پنهان است، برسد. راه سوقدادن افراد برای شناخت لایههای عمیقتر، عادتدادن آنها به سؤالکردن و پاسخدادن به پرسشها و ایجاد نشاط و تکاپوی علمی در جامعه میباشد.
پرسشگری اجتماعی، شک جمعی بدوی به هر چیزی و تلاش برای یافتن معرفت پایدار میباشد. پرسشگری اجتماعی و سعی در پاسخدادن به آنها با روش استنتاجی نیازمند توجه جمعی به جزییات و موضوعشناسی دقیق با روش استقرایی است. انسان شناختهای کلی خود را از محسوسات، مخیلات و توهمات انتزاع میکند و ادراکات کلی وی حاصل انتزاع ادراکات جزیی اوست، از همین رو کسی که حسی را از دست دهد، علمی را فرو نهاده است. حصول ادراک کلی پیآمد ادراک جزیی میباشد. کودک نمونههای جزیی را میشناسد. بهترین راه برای آموزش کودکان، استفاده از ادراکات جزیی آنهاست که به صورت کامل با آن آشنا هستند و باید آنان را با همان اطلاعات و داشتهها و به گونهٔ تصویری که جزییات را مینماید، آموزش داد.
پرسشگری اجتماعی نیازمند محیطی امن، خلوت و دور از تراکم میباشد بر بستر شبکهای گسترده میباشد. فکر هرچند خلاق باشد، با دوری از تراکم و بر بستر شبکهای اجتماعی و با هماندیشی به جولان در میآید. تولید فکر با تحلیل، نقد و نظر و ایراد و اشکال جمعی و هماندیشی رشد مییابد و بارور میشود.
اگر جامعه به صورت شبکهای و جمعی قدرت نقد داشته باشد و فضای نقد، بانشاط و امن و آزاد بر آن حاکم باشد، قدرت تولید و توزیع سالم علم را مییابد. نقد، فضای تعاون علمی و همفکری را پدید میآورد. نقد، عدالت واژگان را حفظ میکند و سبب میشود هر واژهای جای خود بنشیند. نقد، کسی را که صلابت دارد بزرگ میکند و عظمت او را آشکار میسازد. تنها کسی که از درون کوچک است و احساس حقارت دارد، با نقد، احساس شکستهشدن میکند و از آن اذیت میشود. فرد بزرگ در هیچ فضایی احساس کوچکی ندارد، و از این که اشکال کار وی گرفته شود، آزردهدل نمیگردد. در فضای نقد، باید پذیرای هر کسی بود و هیچ نظریهپرداز، بلکه هیچ مدعی را پشت در نگه نداشت.
برای تحقق جمعگرایی در هر کاری باید نسبت به گزینش نیروهای لازم اهتمام کامل داشت. این نیروها، گروههای کاری و تخصصی ناپایدار ـ که به تناسب کارهای مختلف انتخاب میشوند و به مرور زمان جایگزین میگردند ـ و دیگر افراد خاص که در تمامی کارها همراهی و پایداری لازم را دارند و همواره ثابت میباشند، در بر میگیرد.
برای جذب افراد و دوام همکاری آنان باید ملاحظهٔ منافع مادّی یا معنوی آنان را داشت تا وابستگی معنوی و صوری، نظام کاری را بهطور خودکار حفظ نماید و آن را رشد دهد. در هر نظام جمعی باید از انجام هرگونه کار خلافی پرهیز داشت، خواه خلاف شرع باشد یا خلاف قانون و یا خلاف عرف. این کار افزون بر ارزشی ساختن دستگاه کاری، دستاویزی برای افراد نفوذی پیش نمیآورد. دودیگر این که باید در جمع، جایی برای افراد نفوذی خالی گذاشت و از وجود آنها غافل نبود. همیشه باید جایی و کاری سطحی و غیرکلیدی متناسب با سطح نفوذ این افراد داشت و ضمن بهرهبردن از تواناییهای آنان، آسیبهای آنان را کنترل نمود.
منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد سوّم)