منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد سوّم)
رزق و روزی انسان اموری است که نیازمندهای حرکت بر مسیر طبیعی او را سامان میدهد. بنابراین رزق اعم از رزقهای مادی برای زندگی در ناسوت و رزقهای معنوی برای حرکت در تمامی عوالمی است که به صورت بینهایت پیش رو دارد. بر این پایه، رزق و روزی هر پدیدهای بیپایان است و انسان عجول، شتابزده و طمعورز گاهی میشود که از رزق دنیوی برآشفته میگردد؛ در حالی که بینهایت سیر و بیپایان رزق در انتظار اوست. تفاوت رزقها به تفاوت مسیر طبیعی انسانها و پدیدهها باز میگردد، ولی هر کسی متناسب با مسیر طبیعی خود و علاقهها و محبتها و استعدادهای پیشینی و اقتضاءات قربی و ناسوتی که دارد، اموری مادی و معنوی بهرهٔ وی میگردد. بهرههای مادی و تمتعات معنوی اگر با مسیر طبیعی سازگار نباشد، افزوده و وزر و وبال و گاه خسران میگردد. امکانات و داراییها باید متناسب با طبیعت فرد باشد. بر این پایه، کسی که استعداد امور معنوی را دارد، نیازمند داشتن قناعت درست در حد عفاف و کفاف است و به شدت باید مواظبت نماید پا را از عفاف و کفاف خود فراتر نگذارد. این امر او را در سیر معنوی موفق و پیروز مینماید و سبب رشد و ارتقای معنوی او میشود. هرگونه حرص، آز و زیادهخواهی یا فقر و ناتوانی مضاعف که مانع رشد باشد، عاملی برای شکست آدمی است. علم، ثروت، قدرت و زیبایی، باید اسباب رشد و ترقی در مسیر طبیعی انسان را فراهم سازد؛ وگرنه علت شکست وی میگردد.
کسی که مسیر طبیعی پدیدهها را میشناسد، به «سِرّ قَدَر» و دانش اندازهشناسی پدیدهها دست مییابد. کسی که معرفت به این دانش را دارد، نیازمند نظر به دیگران نیست و اعتراضی ندارد و زشتیها و زیباییهای پدیدهها برای او توجیه مییابد. دانش اندازهشناسی به فرد این قدرت را میدهد تا حکمت و وجه مصلحت فعل حق در هر پدیده را بشناسد. چنین کسی پدیدهها را چنین میبیند:
جهان چون خط و خال و چشم و ابروست
که هر چیزی به جای خویش نیکوست
نیکویی و حُسن، حرکت بر مسیر طبیعی هر پدیده است. البته انسان به دلیل قدرت انتخاب و آزادی اراده که دارد، میتواند سیر طبیعی خود را وا نهد و در مسیری قسری و جبری به معنای مسیری خلاف طبیعت خود به اختیار خود یا به اجبار دیگران حرکت کند.
عالم ناسوت امکان نقل و انتقال روزیها را دارد و رزق برخی از بندگان در دست دیگران قرار میگیرد. گزینههای زکات، خمس و برخی امور خیریه سبب میشود رزق صاحبان آن به ایشان برسد. اگر چنین رزقی در دست افراد آن بماند، فساد آن ناحیه را سبب میشود. درست مانند کسی که با اهدای خون، سلامتی خود را تضمین مینماید یا شخصی که همهٔ غذای موجود در سفره را نمیخورد و مواظب سلامتی معدهٔ خویش است و با بخشش آن به فرد ضعیفی که از آن غذا محروم است، محبت وی را جلب مینماید و از پدید آمدن عقدهٔ حقارت در وی جلوگیری مینماید و ضریب امنیت اجتماع را افزایش میدهد. دولت میتواند در همین راستا، با فراگیرشدن نسبی فقر، اموال افزودهٔ سرمایهداران را بگیرد و به مصرف نیازمندان برساند تا حق عمومی افراد جامعه پرداخت گردد. باید توجه داشت مفهوم رزق معنای مالکیت حقیقی را در بر ندارد. تنها حقتعالی است که مالک تمامی پدیدهها و آنچه در دست دارند میباشد و ملک حق در ید قدرت هیچ پدیدهای نیست، بلکه هر پدیدهای خود ملک حق است. خداوند مالکی است بینیاز که محتاج کسی نیست و در واقع، کسی ذاتدار و دارای استقلال نیست و هرچه هست ملک خداست و ادعای ملکیت حقیقی توهم است و هر مالکی با ملکش برای حق است و در ارث اوست. خداوند مالک اصلی همه چیز است و کسی در تملک اموال با او شریک نیست، ولی امکانات ناسوتی را با حفظ حقوق و مقررات ویژهای برای استفادهٔ بشر قرار داده است.
منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد سوّم)