شنیدن وصف لذت‌های مادی یا دیدن زیبایی‌های آن

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد سوّم)

زندگی انسان‌ها در بستر دنیا شکل می‌گیرد و ناسوت عالم سکونت آدمی و فضای کردار اختیار اوست. زندگی آدمی در ناسوت مجموعه‌ای از باورها، درستی‌ها، کجی‌ها، غم‌ها، شادی‌ها، استرس‌ها، عذاب وجدان‌ها، تنیدگی‌ها، بشارت‌ها، بیداری‌ها، خواب‌ها، رؤیاها، ترس‌ها، بیم‌ها، آرزوها، امیدها، رنج‌ها، مبارزات، پایداری‌ها، دوستی‌ها، دشمنی‌ها، صفاها، صمیمت‌ها، کینه‌ها، بغض‌ها، حسادت‌ها، عشق‌ها، خاطرخواهی‌ها، دغدغه‌ها، دل‌نگرانی‌ها، موفقیت‌ها و شکست‌هاست. این آدمی است که در تمامی این صحنه‌ها باید قهرمان حق‌طلبی باشد یا هدفی دیگر را برگزیند. دنیا بستری است که هویت ازلی آدمی را آشکار می‌سازد و کمال ابدی او را رقم می‌زند. ناسوت و ماجراهای گوناگون طبیعی آن هم‌چون گذر شب و روز و فصول و ماجراهای ارادی آن بستر آرامش و گهوارهٔ کمال انسان است.

این گزارهٔ بسیار مهم را پیش‌تر نیز گفتیم که عمر آدمی و فرصت او در ناسوت با آن‌که بسیار کوتاه و گذراست، بدایت ازل و بلندی ابد را از همین‌جا باید نظاره نماید و در این دنیا نظر بر نهایت و ابد داشت، نه به امور گذرا.

دنیا، نهایتی از دم‌های گوناگون است که هرگز لحظه‌ای از آن، ثابت و ماندنی نیست. لحظه‌ای از پی لحظه‌ای می‌گذرد و از سختی‌ها یا راحتی‌ها و خوب‌ها یا بدهای آن لحظه‌ها چیزی باقی نمی‌گذارد. شادی دنیا به این است که در هر صورت می‌گذرد و البته آدمی بار مسؤولیت‌های خود را هر لحظه به منزلگاه ابد می‌رساند و با آن‌که از عمل و کار آن لحظه فارغ می‌گردد، برای همیشه و برای یک ابد مهمان کردهٔ خویش در آن یک لحظه می‌گردد.

البته باید توجه داشت آدمی با کردار ثابت خود زندگی می‌نماید و با بدی‌های پایدار خود محشور می‌شود. آدمی بر سر سفرهٔ غذاهای دایمی خود نشسته است و نیک و بد کردار پایدار وی عامل عمده‌ای در سلامت و سعادت یا حرمان و شقاوت وی به شمار می‌رود، نه آداب و ظاهرآرایی‌های وارداتی و عادت‌ها یا ظاهرسازی.

در برابر دنیا، آخرت است که بلندی‌ها و بزرگی‌های غیر قابل قیاس و عظمت ابدی نسبت به دنیا دارد. آخرت در طول دنیا و نتیجهٔ اختیارهای دنیوی آدمی را در خود می‌پروراند. آخرت با آن که ابدی است، ثبات آن با تازگی همراه است. در آخرت، تکلیف نیست، ولی کمال، جلا، استجلا، ظهور و بروز حقیقی هست و چنین نیست که زندگی آخرتی زندگی تکراری و یکنواخت باشد. بهشت و دوزخ آخرت تمامی کردار آدمی را ابدی و جاودان می‌سازد و به چهرهٔ شؤون انسان ظهور و بروز حقایق ربوبی می‌دهد. آخرت، باطن دنیای آدمی است که با قبض و امساک نفس ظاهر می‌گردد. حال و هوای آن عالم ویژگی‌هایی دارد که با حواس ظاهری چندان قابل لمس و درک نمی‌باشد و درک آن عوالم ربوبی را هوش و حواس دیگری لازم است و تنها به گزیده و مختصر بگویم که فقط به ادراک وصول کسانی می‌آید که در کمین دل می‌نشینند و سیر عوالم ربوبی دارند. تنها اینان هستند که در همین دنیا می‌توانند سیر آخرت کنند و چهره‌های آن‌سویی را با دیده‌ای باز دریابند و تماشا کنند. کسانی که قدرت یافت غیب و درنوردیدن مرزهای مادّه و مادّی و کدورت‌های ظلمانی آن را دارند. شایسته است آدمی نسبت به جایگاه اخروی خود که به بلندای یک ابد است به دقت بیندیشد و سرنوشت نهایی خود را با اقبال به دنیا و ماده‌گرایی تباه نسازد و توجه داشت بدن وصف فنا دارد و تیمار آن نمی‌ماند و اگر هم بماند، به معرفت تبدیل می‌شود. این داشته‌های نفسانی اوست که وصف ابد می‌پذیرد.

توجه شود که داشته‌های نفسانی غیر از حالات نفسانی است. در فراز و نشیب زندگی گاهی سرور و زمانی غم، برهه‌ای گرفتار و دوره‌ای آزادی و نعمت آدمی را فرامی‌گیرد، زمانی چنان مشکلات بر او چیره می‌شود که جهان با تمامی وسعتی که دارد برای وی تنگ و ضیق می‌نماید و گاهی توسعهٔ امکانات دارد، روزی از تنهایی می‌نالد و وقتی دیگر از همهٔ آدمیان خسته و رهیده می‌شود، تمامی این حالات گذراست و در گذری حتمی قرار دارد و هیچ‌گونه بقا و ثباتی برای هیچ‌یک از این حالات نیست. عجیب این است که گذر یادشده با آن‌که فعلی است، مورد غفلت قرار می‌گیرد و چندان دل‌نگرانی نمی‌آورد، اما این حالات گذرا داشته‌هایی ابدی می‌آفریند و در پی تمامی این گذرها و گذرگاه‌ها و کام‌ها و ناکامی‌ها و تلخ‌ها و شیرین‌ها یک ابد می‌ماند که سرنوشت و سعادت و شقاوت و پیروزی و شکست آدمی را تعیین می‌کند و چهره‌ای باقی به او می‌دهد که از هر فرد انسانی یک نوع می‌سازد؛ بقایی که حقیقت هویت آدمی است و هیچ انسانی این هویت باقی خود را هیچ‌گاه از دست نخواهد داد و آن را یا همیشه پیروز و یا همیشه شکست‌خورده و خوار قرار می‌دهد. مشکلات و ناهمواری‌های دنیوی هرقدر که دشوار باشد، با صبر و شکیبایی و امداد و عنایت الهی می‌گذرد و آن‌چه می‌ماند نحوهٔ مواجههٔ آدمی با رخدادها و حوادث ناسوتی و گزینشی است که به اراده و اختیار خود دارد. سعادتمند کسی است که در هر حادثه‌ای جانب صفا و صداقت را بگیرد. عجیب این است که آدمی مشکلات گذرای دنیوی خود را معضل حس می‌کند و برای گذر آن که خود نیز گذراست، چاره‌جویی دارد تا به سرعت گذر آن شتاب دهد، ولی مشکل ابد خویش را نمی‌پاید.

دنیا چهره‌ای گذرا دارد. این گذرایی، زمان و حرکت سیالِ آن را پدید می‌آورد. گذرایی دنیا چهره‌ای گویا از ظهور و بروز هستی ثابت و استوار است که آن به آن تازه می‌شود و حیات نو می‌بخشد. هستی در ناسوت دو چهرهٔ ثابت واقعی و گذرای تدریجی دارد. چهره‌ای از آن زمان و حرکت است که ظرف تحقق آن، جان پدیده‌ها و چهره‌ای دیگر که ثبات و بقای عینی دارد، ربوبیت دایمی را می‌طلبد. زمان و حرکت، حیات را آن به آن نو می‌سازد و یأس و خمودی و ناامیدی را از پدیده‌های ناسوتی دور می‌سازد و بدون هیچ تکراری تازگی‌ها را می‌آفریند. حرکت ناسوتی حرارتی دارد که قافلهٔ زندگی بشری را بدون وقفه پیش می‌راند و پدیده‌ها را به تلاش و شور و شعور وا می‌دارد و به آنان حیات، حرکت، تلاش و استقامتی ماندگار می‌دهد که می‌تواند به عنوان تاریخ فراروی آیندگان قرار گیرد و سکوت و یأس و تحیر و اندوه و دودلی و خباثت و کاستی را از آنان می‌ستاند و امید و خودباوری را به آنان هدیه می‌دهد. چنین افرادی محو حسن و نیکویی‌های آفرینش و کشف تازگی‌های آن می‌گردند و زندگی برای آنان سراسر عشق، مبارزه و سرزندگی است؛ زیرا این معرفت، روح قیام و حرارت را در کالبد آنان می‌دمد و معنویت و ایمان را برای آنان ملموس می‌سازد و از ضعف یا اضمحلال که آدمی را از میل و عشق به خود و نهایت خود باز می‌دارد و بشر را مأیوس و ناامید می‌گرداند و شکست و حرمان را تلقین می‌کند باز می‌دارد و می‌یابد بدون فرض جناب حضرت حق‌تعالی، هیچ تحقّقی سامان نمی‌یابد و سراسر عالم پدیده‌ها فریاد شور و شعور و حضور معبود است و پدیده‌های هستی با تمامی زبان وجود «شهد اللّه أنّه لا إله إلاّ هو» سر می‌دهد.

ویژگی چهره‌های گذرای ناسوتی این است که وصف و دیدن آن لذیذتر و خوشایندتر از وصول به آن می‌باشد؛ مگر در عشق که چهرهٔ وفا و بقا دارد و در نعمت‌های اخروی که وصل به آن خوشایندتر از وصف آن است. شنیدن وصف لذت‌های مادی یا دیدن زیبایی‌های آن انسان را مسحور می‌کند، ولی وصول و یافت آن لطفی ندارد و وصول به پدیده‌های کمالی اخروی که در متن جامعهٔ حیاتی قرار گرفته است، انسان را مسرور و مسحور می‌کند و با شنیدن نمی‌شود از آن خبری گرفت و بر چگونگی آن آگاه شد. دارایی‌ها، ثروت‌ها، شهرت‌ها، قدرت‌ها، بزرگی‌ها و مظاهر ظاهری ناسوت، تا در مرحلهٔ نداری است، خوشایند آدمی است، ولی دارایی آن دیگر مزه‌ای ندارد و اگر نداری یا دارایی آدمی را به منفی‌گرایی و حسرت نداشته یا غرور بر داشته و مستی از آن وا دارد، جز آن‌که آدمی را از حقیقت حق و از وجود مطلق دور می‌گرداند، عایدی ندارد. دنیا چون شب تاریک است و آن که حسرت نداری می‌خورد یا بر داریی خود غرّه است، نمی‌داند در این ظلمت، چه عجوزهٔ بدریخت و تلخ‌مزه‌ای نیرو و وقت وی را هدر می‌دهد.

ما در این کتاب هرگاه از ناسوت سخن می‌گوییم عالمی است که عالم طبیعت، اجسام، جسمانیات، زمان، مکان و دیگر خصوصیات مادی را که به جهات گوناگون بر عالم ماده اطلاق می‌گردد، در بر دارد. در برابر آن عالم لاهوت به معنای عالم امر و عالم غیب است که همان عالم ماورای طبیعت می‌باشد. البته، عالم غیب اعم از لاهوت است و لاهوت یکی از عوالم غیب می‌باشد. لاهوتیان، پدیده‌های مجرد، عاقل و نوری هستند که منسوب به عالم غیب و امر می‌باشند.

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد سوّم)

مطالب مرتبط