جامعه‌شناسی بنیادین

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد سوّم)

فصل دهم :

جامعه‌شناسی بنیادین

درآمد

از علوم مورد نیاز هم برای فقه و استنباط احکام و هم به تبع آن، برای مدیریت هر جامعه‌ای، « جامعه‌شناسی» است. کسانی که از جامعه بریده‌اند و جامعه‌شناسی نمی‌دانند، در ارایهٔ نظریه‌هایی که به‌گونه‌ای با مردم و رفتارها و روابط اجتماعی و عواطف آنان درگیر است، دچار ساده‌باوری و سطحی‌نگری می‌باشند و محفوظات و معلومات آنان نمی‌تواند فقر اطلاعات اجتماعی آنان را جبران کند. چنین افرادی خیلی زود فریفته گشته و مورد تحریف واقع می‌شوند و کانالیزه می‌گردند.

« جامعه‌شناسی» از علوم مورد نیاز برای شناخت جوامع و مدیریت کارآمد آن‌هاست. غربیان با نفوذ در جوامع و بررسی‌های جامعه‌شناسانه، سعی در تسخیر این علم و توسعهٔ همه‌جانبهٔ نفوذ خود در تمامی شؤون اجتماع را دارند. از آن‌جا که جامعه‌شناسی در اروپا به عنوان علم شناخته شده است، سرفصل‌ها و منوهای این علم، به سبک زندگی غربی طراحی و چیدمان یافته است و دیگر فرهنگ‌ها نقش تماشاچی این علم را داشته‌اند. بنابراین، این علم وقتی اهمیت می‌یابد که اوصاف برشمرده شده برای جامعه، با نگاه جزیی‌نگر و منحصر به جامعهٔ هدف باشد و گزاره‌ها، فرمول‌ها و آزمونِ درستی آن‌ها، به اعتبار بستر چنین جامعه‌ای، بومی‌سازی شده باشد و نیز جامعه‌شناسی با رویکرد جریان آزاد فلسفی ژرف‌نگر ارایه گردد که در جست و جوی ریشه‌هاست. ما جامعه‌شناسی فلسفی را مبتنی بر جوامع واقعی و مستند به موضوع خارجی آن بیان می‌داریم و دارای رویکردی رئال به جامعه می‌باشیم و در این علم نیز جزیی‌نگر و نانومحور عمل می‌کنیم، نه با رویکردی ایده‌آلیستی، ذهن‌گرا و دور از واقعیت‌های جامعه. داشتن رویکرد فلسفی در جامعه‌شناسی، مزیت دیگر به آن می‌بخشد که همان رهایی از خمودی و تقلید است.

جامعه‌شناسی مانند هر دانش تخصصی دیگر به تعلیم در محضر استادی کارآزموده نیاز دارد. کسی می‌تواند در جامعه‌شناسی موفق باشد که از دورهٔ نوجوانی تحت تعلیم استاد قرار گیرد و گزاره‌ها، تمرینات و آزمون‌های آن را به صورت پیوسته زیر نظر مربی انجام دهد. جامعه‌شناسی مدرن در راستای علم‌بودن نیازمند تمرکز بر این علم و دوری از تشتت و پرهیز از پرداختن به کثرت، و نیز نیازمند تلاش برای یافت منطقِ فهم جامعه است.

جامعه‌شناس برای آن که بتواند هویت جامعه را شناسایی کند و در تعریف‌های خود، فصل مقوّم گروه‌های انسانی را بیابد و نسخه‌های متناسب بدهد، نیازمند روان‌شناسی جمعی است. جامعه‌شناس برای در دست داشتن مکانیسم درست جامعه، نیازمند انسان‌شناسی و روان‌شناسی دقیق مردم است و به طور قهری وی باید اهل معرفت بوده و از حیث باطنی بر تمامی مردم، برتری و اشراف داشته باشد تا موقعیت آنان را تشخیص دهد؛ زیرا انسان‌ها گروه‌های متفاوتی دارند و به تبع تفاوت انسان‌ها، جوامع نیز گوناگون می‌شوند. دانش جامعه‌شناسی رایج چون چنین ابزارهایی را در اختیار ندارد، برای کشف و بررسی پدیده‌های اجتماعی نمی‌تواند دقت نظر و دوری از خطا داشته باشد.

شناسهٔ جامعه

در جای خود گفته‌ایم هر واژه فقط می‌تواند برای یک معنای حقیقی وضع شود. هم‌چنین استعمال، علامت حقیقت نیست. مادهٔ «جمع» به معنای ارتباط و عُلقه یافتن است. «جامعه» به معنای «مُرتبِط» است. این ارتباط یا طبیعی است ـ مانند نظام جنگل که هر گروه حیوانی را نظمی خاص می‌بخشد ـ یا غیر طبیعی و برآمده از ارادهٔ گروهی خاص. کسی که توان ارتباط با تمامی پدیده‌ها را دارد، دارای مقام جمعی و جمعیت است. چنین کسی واجد کمالات تمامی آن‌هاست و بر اساس این که کمال ویژهٔ هر پدیده را با خود دارد، می‌تواند با آن‌ها ارتباط برقرار کند. بر این پایه، جمعی‌بودن و داشتن جمعیت نمی‌تواند از کامل‌بودن جدا باشد. کسی که می‌تواند با جمعیت باشد، توان کمال‌بخشی به خود یا دیگران را دارد.

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد سوّم)

مطالب مرتبط