منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد سوّم)
نفاق بر دو گونهٔ نفوذ فردی و سیستمیک (دستگاهمند) است. نفوذ سیستمیک، تمامی شریانهای حیاتی یک نظام را هدف میگیرد و با پیشامد فرصت مناسب، هدف براندازانهٔ خود را تعقیب میکند. فریبکاری و خدعه نفاق دستگاهمند به افسون و جادوی نامریی و غیرقابل کشف میماند. آنان در تظاهر به ارزشها و نیز رفتار نظام هدف، نمایشی توانمند در تزویر و در بازیگری خدعهآمیز نقشی شگرف و هماهنگی کامل با تمامی مهرههای نفوذیافته دارند؛ بهگونهای که جامعه تلقی اصلبودن آنان و مصنوعیبودن مخالفان آنها را دارد که برخی از آنها خود نسخهٔ اصل ارزشها میباشند. در نفوذ دستگاهمند، گروهی در ارکان مدیریتی نظام یا سازمانی نفوذ مییابند و آنان یکدیگر را برجسته و ستاره میسازند؛ بهگونهای که آنان معیار ارزشهای آن نظام و سازمان میشوند و شخصیت هر مخالفی به صرف تقابل با آنان و بدون اینکه دلیل وی لحاظ شود، ضد هنجار و فاقد ارزش وانمود میگردد تا مخالفت وی آسیبی به نفوذیافتگان وارد نیاورد. منافقان و نفوذیان سیستماتیک گاه با کودتایی بسیار خاموش، حکومت یا جامعهای را به تلاشی و نابودی میکشانند و اهداف آن را بهکلی باژگونه میگردانند بدون آنکه افراد آن جامعه از سیاستهای مزوّرانهٔ آنان تا سالهای متمادی آگاه شوند و بعد از گذشت سالها ناگاه به خود میآیند و میبینند که ارزشها از دست رفته و مهربانی و صمیمیتها رنگ باخته و بددلی و بدبینی و سردی و سوءظن بر تمامی روابط اجتماعی سایه انداخته است. منافق، احترام و صمیمیت را لقای ظاهری جلوه میدهد، اما در دل خود هیچگونه مرحمت و صفایی ندارد و به خباثت باطن گرفتار است. منافق فعلی و نفوذی عملیاتی اعتقاد، اراده، شخصیت و حرکت سالم طبیعی ندارد و چهرهای طغیانگر و حرمانی میشود که سیر طبیعی انسانی را نادیده میگردد و به قهقرا سقوط میکند. منافق با سودایی سودانگارانه وارد میدان میشود؛ اما فرجامی شقاوتزا و زیانبار انجام او میگردد. ترس، پریشانی، اضطراب، غم و اندوه، منافق را در خود گرفته است. چنین نفاقی در میان افراد جامعه اندک است؛ هرچند درصد آلودگی به نفاق سادهٔ عنوانی بهویژه در محیطهای استبدادی بیشتر میباشد.
تجربهٔ بشری نشان داده است حکومتها همواره بعد از پیروزی و درگذشت قهرمان مؤسس آن، به دست «منافقان سیستمیک» و نفوذیان دستگاهمند افتاده است. حکومت نفاق و نفوذ سیستماتیک، اگر به شکل تظاهر دینی باشد، سعی میکند در ابتدا همراهی مردم را داشته باشد. اهل نفاق در حکومت خود بیشترین استفاده را از فقیران و ضعیفان میبرند که قوام آنها بر کمکها و حمایتهای ناچیز حکومت از آنان است. شناسایی نفاق دینی برای مردم عادی بهویژه اقشار ضعیف و فقیر که از حمایتهای خرد نفاق دینی بهرهمند میشوند، چندان آسان نیست و برای همین، پایداری چنین حکومتی طولانی مینماید. نفاق دینی با استفاده از انواع جنگهای روانی، مخالفان را در هم میشکند؛ اما آنچه این حکومت را به ضعف میگرایاند، افزون بر شکافها و انشعابهایی که به مرور زمان در خود این جبهه اتفاق میافتد، مقابلهٔ آن در دو جبهه کفر و ایمان راستین است. نفاق دینی سیستمیک اگر ثبات بگیرد، به استبداد رو میآورد و خود نفاقپرور میشود.
استبداد و نفاق، بعد از گذشت زمانی طولانی، انحطاطی به جامعه میدهد که سبب میشود مردم به هیچ چیزی حتی به حاکمیت وفادار نگردند. نفاق دینی معجونی است که هر جامعهای از آن بخورد، فساد، ناجوانمردی، دروغ، خیانت، نامهربانی، کینه و بددلی آن را به تباهی میاندازد. به تعبیر دیگر، نفاق و نفوذ سیستماتیک دارای فساد سیستماتیک میباشد تا افراد جامعه را در بدیها با خود همسو سازد. نفاق سیستماتیک اگر در شریانهای اقتصادی جامعه و نظامی نفوذ کند، بهحتم فساد سیستماتیک در آن ایجاد میکند. نفوذ دستگاهمند ریشهٔ تمامی مفاسد جامعه و سردی، خمودی، بیخاصیتی، بستگی، قبض و نیز استبداد، ترس و بزدلی آن میباشد. ترسی که قدرت نقد را از آگاهان میگیرد و آنان را به خودسانسوری یا به سانسور حقایق مبتلا میسازد. همچنین تا ترس بر جامعهای حاکم باشد، تقوا و ایمان را به خود نخواهد دید. نفاق سیستماتیک جامعه را به استضعاف، ناتوانی و مسخ بیارادگی میکشاند بهگونهای که آنان برای صاحب ولایت حقیقی که در انزوا قرار گرفته است، هیچ اطاعتی نخواهند داشت و روح ولایت خاص در آنان نمیباشد. افراد چنین جامعهای قابلیت شگفتانگیزی در همراهشدن با قدرتی دارند که حاکم و چیره میشود و به صرف اینکه حاکمیت در ضعف و سستی قرار بگیرد، بهراحتی از آن دست برمیدارند و با همراهشدن با قدرت چیره، علیه حاکمیت ضعیفشده برمیآشوبند. باید توجه داشت اقدامات ضربتی و نابهنگام که نماد آن انصراف توجه از بیتالمقدس به خانه خدا (کعبه) در میان نماز و همراهی اعتدالی مردم (امت وسط) اگر با ولایت خاص همراه باشد، نفاقسوز است؛ به عکس، اگر نفاق، قدرت نفوذ سیستمیک بیابد، مانند ویروسی بیپروا خود را تکثیر مینماید و آن را به جان همهٔ اطراف درگیر میاندازد. نفاق، امری سرایتپذیر و مُسری است. همنشینی با منافق، نفاق را بهطور ناخودآگاه در ضمیر باطن و ناخودآگاه فرد ریشه میدواند. نفوذ سیستمیک هرچه قویتر و در ارکان عالیتر باشد، از خود زیبایی فراوانتری بروز میدهد و چنان نقش نسخه اصل را بازی میکند که هیاهوی این طبل توخالی فراگیر و غیرقابل تردید میگردد و راحتتر گسترش مییابد. چنین نفاقی، دنیای رنگ، شرنگ نیرنگ، ملوس دغا، عفریت فریبا، طبل غوغا، انگشت عشوه، جادوی نفاثه، هزاردستان فریب و ابلیس سالوس است. به هر روی، نفاق، یک ویروس بیپروای بسیار خطرناک است که باید از آن فرسنگها دوری داشت و نزدیک آن نگردید که فرد را بهسرعت آلوده میکند.
منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد سوّم)