منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد سوّم)
در پیشامد ناملایمات و سختیها، آنچه به انسان خونسردی و قدرت مدیریت میدهد و آدمی را از ترس و اضطراب و استرس و تنیدگی و ضعف دور میدارد، ایمان و نیز ورزش میباشد. از ورزش در روانشناسی سلامت گفتیم. اما ایمان موجب میشود با کنارگذاشتن ضعف و ترس، خود را قویدلانه در دل حادثات پیشامد مدیریت نمود و امیدوار به قدرت بیپایان خداوند در برابر مشکلات نهراسید و بدون یأس و غم و احساس ضعف، شجاعدل بود. کسی میتواند با احساس قدرت، خوفی نداشته باشد که با ایمان به خدا زیستی عاقلانه داشته باشد. امید به خدا مانع نفوذ توهم و ضعف و ترس به آدمی میشود. در روانشناسی برای اینکه شخصیت و روحیهٔ متزلزل افراد را تقویت کنند و در آنها ثبات و استحکام ایجاد نمایند، سعی دارند در کلینیکها و درمانگاههای خود از راه «اعتماد به نفس»، و تلقین حاصل از آن و دادن داروهایی، سیستم عصبی آنان را تعدیل و تسکین بخشند و حالت اطمینان و اعتماد به نفس را در آنها افزایش دهند. در حالی که برای درمان درست ناراحتیهای روحی و روانی و برطرف کردن ضعف و کاستی و سستیها باید از «ایمان به خدا» و «اعتماد به حق» گفت. اعتماد به نفس، نتیجهای جز خودبینی و عجب ندارد. هیچ پدیدهای بهجز حق، قایم به نفس خویش نمیباشد و هر اندیشهای که از آن بوی استقلال و شرک و دویی و غیریت با حق استشمام شود، گمراهی است. به جای «اعتماد به نفس»، باید به از ایمان به خدا و «اعتماد به حق» گفت. امیرمؤمنان علیهالسلام میفرماید: «وَ بِاللّهِ الثِّقَةُ فی جَمیعِ الأُمور»؛ در تمامی کارها تکیهگاه و محل اطمینان خداست. همچنین میفرمایند: «ایاک و الاعجاب بنفسک و الثقة بها، فان ذلک مِنْ أَوْثَقِ فُرَصِ الشیطان»؛ اعتماد به نفس از قابل اعتمادترین فرصتهای شیطانی است.
شخص ضعیف با ارتکاب خطایی خود را میبازد و میدان را خالی میکند. در حالی که باید دانست در زندگی همه بهنوعی اشتباه، خطا یا گناه دارند. در برابر چنین پیشامدی باید خونسردی خود را حفظ کرد و بهدور از تنیدگی و استرس، آن را مدیریت و بهگونهای جبران کرد.
بهترین مسیر دفع ضعف نفس یکهشناسی و ارادت به استادی کارآزموده میباشد. تفکرِ خلاق و تولیدگر و سلامت زندگی بر مدار تربیت استادمحور و یکهشناسی و ارادت به وی شکل میگیرد. ارادت ارادهٔ ضعیف را مضاعف و مستحکم میسازد و به آن وقت و اقتدار میبخشد. کسی که چندین مربی و استاد دارد و از هر کدام ورودیهای متفاوت ذهنی میگیرد یا کتابهای فراوانی از نویسندگان مختلف مطالعه میکند بدون آنکه در پرتو تربیت استادمحور قوام گرفته باشد، وحدت فکر، رویه و فرهنگ و قدرت تفکر خلاق و تولیدگر را از دست میدهد. کسی که با همه هست، با هیچکس نمیباشد. فردی که به هر رنگ در میآید، هیچرنگ ثابتی و جبههٔ مشخصی ندارد. این افراد، دنیایی از تصورند و تصدیق ندارند؛ بینهایتی از نقطهاند و خطی نمیشوند؛ همهاند بدون آنکه کسی باشند یا کسی با آنها باشد.
البته در استادمحوری مهم این است که استاد چنان کارآزموده باشد که خود دارای وحدت اندیشاری باشد و مدام به تغییر موضع خود نپردازد و کتابهایی نداشته باشد که در هر یک، نظری مخالف دیگری ارایه داده باشد که در آن صورت تشتت فکر میآورد، مگر آن که دانسته شود در مقام تقیه و به سبب جو ملتهب روزگار و اختناق محیط است که چنین نوشته است.
از موجبات ضعف نفس، داشتن آرزوهای طولانی و غیرواقعی است که تحریکبرانگیز عواطف و مزاج میباشد و سبب پیدایش سرطان خفتهٔ حرص و افزونخواهی و انباشتگی، طمع و آزمندی، خباثت و دروغ میشود. آرزوهای طولانی نمیگذارد فرد به حقیقت سر بسپارد و ایمان و ارادهٔ او را هدف میگیرد.
منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد سوّم)