منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد سوّم)
فرد ضعیف، خشن است. افراد قوی و توانا خشن نیستند، بلکه این انسانهای سست، بیعرضه، ضعیف و آنان که حسرت و کمبود شخصیت دارند برای جبران ضعف خود و ترس حاصل از آن به خشونت میگرایند و سبکمغزی و تهی درونی خود را در قالب رفتارهای خشن نشان میدهند. برای نمونه از نظر روانشناسی، افراد مبتلا به خشونت، در سخنگفتن، فریاد میکشند و هرچه بلندی فریاد و تعداد آن به تناسب مکان و مشکلات فرد بیشتر باشد، خشونت و توحش او فراوانتر میباشد. سیستم بدن آدمی بهگونهای است که اگر صداها را با فرکانسی بالا بشنود به اختلال روحی روانی دچار میشود. انسان عاقل و قوی و باصلابت، به نرمی و آرامی صحبت میکند، ولی انسان ضعیف عقل و فهم خود را از دست مینهد و فریاد میآورد.
اگر کسی در موضع ضعف و ناتوانی باشد و با استبداد و ظلم دیگری، مدام تحقیر شود، دچار اختلال روحی و روانی میشود. تحقیر و سرزنش وقتی مدام باشد، مغز را سست و تهی و غیرقابل استفاده میکند. با سست شدن مغز، فرد یا به مسایل مهم و باارزش توجه نمیکند و نسبت به آنها بدون انگیزه میشود یا آنها را به فراموشی میسپارد. بیتوجهی به نیروهای فکری و اندیشاری یا ظلم به آنان و گرفتن امنیت روانی آنها، پدیدهٔ زشت نخبهکشی و نخبهسوزی را موجب میشود و آنان را نسبت به اوضاع زمانه به بیخیالی میکشاند.
کسی که به ضعف نفسانی و ناتوانی دچار است، با دیگران ناسازگاری دارد و مدام قهر میکند؛ چرا که نمیتواند در نقشی مثبت صحنهآفرین باشد و توان جابهجایی و سازگاری ندارد.
صاحب نفس ضعیف، در دانش تنها راه تقلید را میپیماید و چنانچه حافظهای قوی داشته باشد تنها شارحی توانا میگردد. او حتی اگر بخواهد نقدی بر دیگران داشته باشد، چنانچه موارد نقد وی استقرا و بررسی گردد، اشتباهات وی کمتر از نقدهای درست او نیست. اگر دانستههای تقلیدی فرد درست نباشد، به معنای تخریب نفس از درون است. چنین نفسی نهتنها با دانشهای تقلیدی حرکتی ژرفایی برای وصول به لایهٔ قلب انسانی ندارد، بلکه نفس ضعیف خود را تخریب کرده و آن را راکد و جامد ساخته و به جمود انداخته به گونهای که نفس گاه مرده میگردد. مردهای که جز تاریکی جهل، آن هم جهل مرکب در آن نیست. یعنی با آموختههای تقلیدی کاذب و نادرست نهتنها مرده است، بلکه خود نیز خبردار نمیشود که جمود یافته و مرده است. به هر روی، تقلید، پرخوری و اشتغالات فراوان، از بیماریهای آسیبزای نفس و تفکر است. شخصیت ضعیف نمیتواند فرزند سالمی داشته باشد. بنا بر آنچه گذشت نخستین وظیفهٔ پدر و مادر برای داشتن فرزندی سالم این است که شخصیت خود را تقویت نمایند و نیز عقاید خود را پالایش نمایند و به باورهای درست اطمینان داشته باشند.
برای تقویت نفس و گریز از خودباختگی، نخست باید قدرت تفکر و اندیشه و تولید علم را در خود بارور ساخت. این کار نیاز به خلوت و تنهایی و انس با تاریکی شب دارد.
همچنین برخی از ترسها را میشود با ایجاد ترس از بین برد؛ همانطور که برخی از بیماریهای روانی را میشود با ایجاد ترس و تخویف و به وجود آوردن استرس درمان کرد. چنین استرسهایی سبب میشود بیمار چیزهایی را به یاد آورد یا مطالبی را فراموش کند و حالت روانی موجود او را بهبود بخشد. این کار نیاز به مهارت در شناخت مراتب نفس و آسیبهای آن دارد و از روانشناسی غربی بر نمیآید. در درمان سکسکه نیز میتوان از تخویف و ترساندن استفاده کرد.
منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد سوّم)