منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد سوّم)
کسی صاحب قدرت میگردد که برای نماز تمرین داشته باشد و برای نیاز، دستی دهنده، و برای ناز، خاکی و مهربان شود. فرد متکبر، خشک و خشن یا مُمسِک و بخیل یا کاهل در عبادت، هیچگاه صاحب قدرت باطنی نمیشود و در فرکانس قدرتها و انرژیهای باطنی قرار نمیگیرد و چنین کسی دیگر باطنی صافی ندارد تا اندیشهای صافی بیابد و قدرت بر تفکر نمییابد، تا چه رسد به آن که بخواهد بر پایهٔ قانون جذب، بیندیشد تا بشود.
به هر روی، بر اساس این سبک، باطن پرورش بهتری جهت جذب انرژیهای مثبت مییابد و از تصورات منفی و نگرانیها دور میشود و با قرار گرفتن در مختصات مثبتاندیشی، قدرتهای خیر و انرژیهای مثبت را برای تعالی خود به خویش میگیرد. به هر روی، قانون جذب میتواند افراد را به خواسته اصلی و بنیادین آنان برساند، اگر اصول و قواعد آن به صورت علمی و آگاهانه دانسته و عملی شود. البته بر اساس قانون ارتعاش، افراد حرفهایی را میشنوند که در فرکانس آن قرار دارند. اگر به شخصی که در فرکانس فقر است، هر قدر هم ایدههای ثروتآفرین داده شود، به هیچ عنوان در شرایط فیزیکی شنیدن آن قرار نمیگیرد و قادر به شنیدن آن نیست که بخواهد اقدامی کند و حتی اگر هم در این شرایط قرار گیرد، قدرت درکش را ندارد. در اینجا به مناسبت از روانشناسی فقر میگوییم. فقر، خواب میآورد و نومیدی و یأس در پی دارد. فقر، هم میتواند عامل خوابآور باشد و هم اگر شدت بگیرد، موجب بیخوابی میگردد. این عارضه زیانبارتر از خوابآوربودن آن است؛ زیرا خواب برای فقیر آرامشبخش و مسکن است، در حالی که بیخوابی برای وی زیانبار است و موجب تشدید عوارض فراوانی میگردد. این امر از آن رو پیش میآید که احساس نومیدی و یأس بیشتری به فقیر دست میدهد.
از نظر روانشناسی فرزندان فقیر وقتی از مدرسه میآیند، کیف خود را به گوشهای میاندازند و شلوار خود را پشت و رو درمیآورند و آن را روی زمین رها میکنند. یک لنگه کفش خود را این طرف و لنگه کفش دیگر را آن طرف رها میسازند. آنان به هنگام غذاخوردن وقت مناسب و کافی برای آن نمیگذارند و تا از مدرسه یا بازی میآیند به سرعت غذا میخواهند و بعد از غذا، ظرف خود را نه جمع میکنند و نه آن را میشویند و تمیز میکنند. غذا را در بیرون از سفره میریزند، انواع غذاها را با هم در بشقابی میریزند و آش شلهقلمکاری درست میکنند. چنین فرزندانی فردایی روشن ندارند. آنان یا بیمار میشوند یا با مشکلات روانی و جرمهای پیآمد آن دست و پنجه نرم میکنند.
شادمانی، فقیر را رنج میدهد؛ همانطور که فقر، شادمانی را پژمرده میکند. فقر سبب میشود غرور، امید و شادمانی در افراد عادی متزلزل گردد. فقیر اگر قرض و بدهکاری نیز داشته باشد، به کوتاهی عمر، پیری و پریشانی مبتلا میشود.
فقر از عوامل ناسازگاری و خشونتزاست و انسان فقیر روحیهٔ تهاجمی مییابد.
از قانون توفیق و جذب میگفتیم و اینکه چرا فقیر نمیتواند خود را در پرتو این قانون از فقر برهاند و ابتلای اندیشهمحور به فقر دارد. اما قانون توفیق و جذب، قواعد دیگری نیز دارد…
منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد سوّم)