سیستم نازکشی از پدیده‌های الهی

سیستم نازکشی از پدیده‌های الهی

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد سوّم)

اما کسی قدرت نازکشی و صبر سالم و رضا بر بلا و آزار دارد که به «عشق» رسیده باشد. این عاشق است که می‌تواند ناز حق‌تعالی (بلایای او) را بخرد و با مؤمنان گرم گیرد و ناز خاک، سنگ، مورچه، گیاهان، درختان، گل‌ها و خارها را بکشد و با لباس و وسایل خود به مهربانی رفتار کند و چنین کسی صاحب قدرت باطنی می‌شود. کسی‌که نازکشی پدیده‌ها را دارد، به کفش خود حرمت می‌گذارد و آن را با احترام برمی‌دارد و با احترام و با گرفتن اجازه از او، می‌پوشد و از آن استفاده می‌کند. چنین کسی در گام‌های خود، زمین را ملاحظه می‌کند.

به صورت کلی، هر امر مرتبط با عالم معنا و متافیزیک، بر سه پایهٔ یادشده یعنی نماز، نیاز (توان انفاق و ایثار)، و ناز استوار است. کسی‌که عبادت دارد، به همان تناسب، باید نیازهای خود و پدیده‌های عالم را برطرف کند. شیردادن به حیوانی بی‌پناه و بزرگ نمودن آن، رسیدگی به خوراک مورچه‌های بیابان و حشرات دیگر هم‌چون سوسک و کرم یا گُل‌ها و درختان و بوته‌ها و تمیز کردن جاده یا پاک کردن باغچه یا شستن توالت، یا سفت‌کردن میخی که سست شده یا تمیز کردن میزی که کثیف شده یا تعمیر کردن جاده‌ای که خراب گردیده یا رسیدگی به کسی‌که بیمار است و برطرف کردن نیاز وی، توان باطنی را بارور می‌سازد.

داشتن توان ناز کشیدن از خداوند و پدیده‌های او، از نماز (عبادت) و نیاز (برات و انفاق مالی) مهم‌تر است. این کار، از ایثار بالاتر و سخت‌تر می‌باشد. ناز کشیدن، بسیار سنگین‌تر از نماز و نیاز می‌باشد. نماز، عبادت و ذکر برای توجه به حق‌تعالی و برقرار کردن ارتباط با خداوند است و نیاز و برات، برای حرمت گذاشتن به پدیده‌ها و رفع نیاز آن‌هاست در چهرهٔ حقی؛ اما ناز کشیدن، امری پنهانی و غیبی است که در سلوک و سلسله مراتب معرفت، بالاتر از آن نمی‌باشد. ناز کشیدن، اوج توحید و وحدت می‌باشد. کمک‌کردن به پدیده‌ای «نیاز» است و نوازش‌کردن او، نازکشیدن از آن می‌باشد. گاه به پدیده‌ای حرمت گذاشته می‌شود، ولی آن پدیده ناز ندارد؛ اما برخی هستند که احترام و حرمت را با بی‌حرمتی می‌شکنند و توان کشیدن ناز آنان در این حالت، خیلی مهم است. کشیدن ناز خصم به لطف الهی، بسیار سنگین است و بالاتر از ایثار می‌باشد و به عشق می‌رسد. در سیرهٔ پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله ، نازکشیدن از خصم آمده است. کسی‌که بارها پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله را اذیت و آزار می‌کرد و خاکستر به سر و روی آن حضرت می‌پاشید، وقتی چند روز برای اذیت و آزار نمی‌آید، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله پی‌جوی وی می‌شود و چون بیمار بوده است، به عیادت وی می‌رود. این عیادت، کشیدن ناز دشمن بوده است.

کشیدن ناز تمامی پدیده‌ها از عالی و دانی، به لطف خالقی که دارد و برای خدای آن، بی‌منّت و بدون آن‌که ظهور و بروزی داشته باشد، چهره‌های بسیار متنوعی دارد و نیاز به شناخت ادب برخورد با پدیده‌ها دارد. برای مثال، می‌توان روی صندلی نشست با انداختن خود بر روی آن، اما در سیستم نازکشی از پدیده‌ها، پیش از نشستن، به صندلی توجه می‌کند، به آن سلام می‌دهد و با اذن می‌نشیند. کارگری تیشه‌ای را می‌اندازد؛ درحالی‌که باید حرمت آن را نگاه بدارد و ناز آن را بکشد. نباید چیزی را پرت کرد، که بی‌حرمتی است. انگشتری را باید با احترام به دست کرد و با احترام از دست بیرون آورد و در جای مناسب گذاشت. توجه به این نکات ریز و ظریف، عالی‌ترین مرحلهٔ کمال است. بی‌احترامی به پدیده‌ها و به لباس و دیگر متعلقات، شِکوه و شکایت و مصیبت در پی دارد. باید خیر و عشق خویش را نثار پدیده‌ها ساخت. داشتن نیاز، از باب احتیاج پدیده‌هاست؛ ولی در کشیدن ناز، پدیده نیازی ندارد و از باب قرب، معرفت و عشق آورده می‌شود.

هر پدیده‌ای نوعی ادب برخورد و نوعی معاشقه دارد. گذاشتن چیزی بر روی کتاب، نوعی بی‌ادبی به اوست. هم‌چنین است گذاشتن چیزی بر نانی که در سفره می‌باشد. کسی‌که توان کشیدن ناز پدیده‌ها را دارد، هرچیزی را در جای خود می‌گذارد و ظلم و تجاوز و بی‌عدالتی و اجحاف از او برداشته شده است. او کاسه را روی کوزه نمی‌گذارد و همهٔ پدیده‌ها را هوشمند و آگاه و طاهر و مطهر می‌یابد. البته کشیدن ناز نباید با اجحاف به هیچ پدیده‌ای ـ از جمله اعضای خود ـ همراه شود. این‌که کسی پای خود را به اعتبار این‌که در مقابل حق‌تعالی است، دراز نمی‌کند، ظلم به پای خویش می‌آورد و آن را فاسد می‌سازد و باید همان را برای خداوند و به لحاظ ناز کشیدن از آن در چهرهٔ حقی، دراز کرد. ریاضت‌هایی که اجحاف و ظلم به نفس در آن است، از همین باب، اشکال دارد. باید بهترین نوع خواب و خوراک را با کیفیت بالا داشت؛ اما همراه با ناز کشیدن نسبت به مخلوقات الهی. انسان شخصیت و هویت خود را با کیفیت کاری که سامان می‌دهد، می‌سازد. شخصیت در کیفیت کردار ریخته می‌شود و کیفیت گفته و کرده نیز پردازشگر باطن آدمی و سازندهٔ هویت اوست. سرنوشت آدمی با کیفیت کارهای اوست که رقم می‌خورد. هرکس می‌تواند با نگاه به کیفیت کاری که انجام می‌دهد و به آن مشغول و سرگرم است، خود را بشناسد و باطن خود را بیابد و خودی خود را لمس کند. به هر روی، اگر لباسی کهنه می‌شود، نباید آن را مانند آشغال دور انداخت. دین هم با بدن آدمی با حرمت رفتار می‌کند و از باب ناز کشیدن از بدن است که دستور به دفنِ همراه با احترام آن داده است. ناز خدا و ناز خَلق خدا را باید کشید که نازپروردهٔ حق است. این‌که قاشق را بردارید و به بنده‌ای بیمار غذا بدهید و این‌که کفش کسی را جفت کنید و این‌که در برابر دیگری، بلند شوید و این‌که دست دیگری را در دست خود بگیرید، تمامی محبت به حق‌تعالی است. ناز اهل ناز را باید خرید که خریدن ناز آنان قرب می‌آورد و به‌خاطر خدا ملاحظهٔ بدی‌های بدها را داشتن، بلکه لطف‌کردن به آنان به جای بدی‌هایی که داشته‌اند، و دوست‌داشتن همه و پرستیدن عالم هستی، در واژهٔ «ناز» اعتبار می‌شود. می‌شود ناز تمامی حیوانات جنگل را کشید. می‌شود به حال مشکلات عموم افراد اندیشید. می‌شود ناز دریاها و اقیانوس‌ها و پدیده‌های آنان را کشید. ناز اموات، یتیم‌ها، صغیرها و بیمارها را می‌شود کشید. در زلزلهٔ بم، پسربچه‌ای هشت نه ساله، برادر چهار یا پنج سالهٔ خود را بغل کرده بود و به او محبت می‌کرد و از او چه نازی می‌کشید. ناز کشیدن از پدیده‌ها ویژهٔ انسان است؛ اما دیگر پدیده‌ها، هم عبادت (نماز و تسبیح) و هم نیاز را دارند؛ چنان‌چه حیوانات به بچه‌های خود غذا می‌رسانند.

باید حرمت اشیا را داشت. حرمت ریگ‌هایی که در بیابان‌ها هستند و ماسه‌هایی که در باد سرگردان می‌باشند؛ حرمت دریا و پدیده‌های آبی، حرمت حیوانات بیابانی، حرمت بیمارهایی که در بیمارستان‌ها احساس تنهایی و غربت دارند! حرمت زندانیانی که در بندها و سلول‌ها گرفتارند. یاد کردن از آنان و داشتن حس دردی که آنان دارند، نوعی ناز کشیدن از این پدیده‌ها می‌باشد. ناز کشیدن، یعنی توجه به مخلوقات الهی. توجه ذهنی یا یادکرد از آنان با یک تماس تلفنی! داشتن حس درد فقر و ضعفی که بینوایان دارند. مسلمانی یعنی در اندیشهٔ دیگران بودن و اهتمام داشتن برای رفع مشکل آنان. یعنی نداشتن کینه نسبت به هیچ پدیده‌ای! یعنی صفاداشتن و صفاکردن و داشتن معرفت در برابر تمامی پدیده‌ها، حتی دشمنان معاندی که بغض و حقد و عناد دارند.

توان ناز کشیدن همسر و فرزندان نیز بسیار مهم است. باید عشقی را که همسر در تهیه و پخت غذا به کار برده است دید و ناز او را با خوردن بااشتها و خوشمزهٔ غذایی که به عشق درست کرده و صفا در آن ریخته است، خرید.

کسی‌که به نماز و نیاز و ناز می‌افتد، صفات خَلقی از او می‌ریزد و صفا و عشق و معرفت از او تازه می‌شود. باید ناز مخلوقات را کشید و حرمت آنان را نگه داشت. کسی‌که حرمت پدیده‌ها را نگه نمی‌دارد، نمی‌تواند ناز آنان را بکشد. توان کشیدن ناز بعد از توان نگاه داشتن حرمت آنان می‌باشد.

باید همراه پدیده‌ها شد و با آنان همدل و همراز گردید و عاشق تمامی آن‌ها گشت و این رکن بنیادین قانون جذب است. چنین کسی دلش برای گیاهان، درختان و ریگ‌های بیابان تنگ می‌شود و غربت و انکسار آنان آزارش می‌دهد. وی نسبت به هرچیزی و هرکسی می‌تواند صفا، صدق و صمیمیت داشته باشد. وی با هرچیزی از باب عشق وارد می‌شود. اهل معرفت و عشق هرچیز و هرکسی را که می‌بینند، گمانشان این است که اوست! آنان ناز هر مخلوقی را به اندازهٔ ناز خداوند می‌کشند و هیچ‌کس را کوچک‌تر از خدا و کم‌تر از او نمی‌دانند؛ زیرا هر پدیده‌ای را ظهور خدا یافته‌اند. آنان حتی ناز نفْسِ خویش را می‌کشند و به خود، حرمتی عجیب دارند؛ حرمتی که الفاظی برای بیان آن نیست! آنان خوب‌خور و خوش‌خور و خداخور می‌گردند!

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد سوّم)

مطالب مرتبط