طبیعت هوشمند (نیروی کاینات)

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد سوّم)

برای شناخت حقیقت خود و حتی دیگران، آزمون‌های چندی است. از آن‌ها می‌توان به هنگامه‌های دشمنی و شعله‌ورشدن آتش خصومت گفت که لایه‌های باطنی را بروز می‌دهد و او را اهل مدارا و انصاف یا بی‌باک و ظالم نشان می‌دهد. کسی که در بحبوحهٔ خصومت به یک نفر ظلم کند، به کسی رحم نمی‌آورد و می‌تواند به همه ظلم نماید. کسی که حرمت یک نفر را نگاه نمی‌دارد، می‌تواند حرمت هر کسی را بشکند. به عکس، کسی که حرمت یکی را پاس دارد، می‌تواند حرمت هر کسی را نگاه دارد.

از دیگر منابع شناخت حقیقت افراد و لایه‌های باطنی آنان، سخن و نوشتهٔ هر فردی می‌باشد که حکایتی از روان و باطن آنان و یافت مسیر ارتباط مؤثر با ایشان است. روی درِ باک بعضی از خودروها نوشته شده است: «بخور به حساب من» یا «شکمو» یا «بخور به سلامت». عبارت نخست سخاوتمندی و صفا، دومی خساست و دعوا و سومی آرامش فرد را می‌رساند. هر گفته‌ای چه جدی باشد یا شوخی، برآمده از قلب، فکر و روش گفته‌پرداز است و رشته‌ای از حقیقت پنهان او را می‌نمایاند. ساختار باطنی هر فردی قابلیت نمود بیرونی دارد. بر این اساس، عمل بیرونی از مراتب ساختار باطنی و نماد آن است و این هویت و حقیقت باطنی است که شکل کردار، گفتار و رفتار به خود می‌گیرد؛ همان‌طور که در مثل گفته می‌شود: «از کوزه همان برون تراود که در اوست». عمل هر کسی چهرهٔ ظاهر حقیقت اوست و هر کار آدمی که به انجام می‌رسد، جلوه‌ای از هویت باطنی اوست و با نگاه به عمل خود می‌توان حقیقت خود را یافت. خطِّ نوشته نیز آینهٔ باطن‌نماست و کفش و لباس و مو و رنگ‌های مورد علاقه و دست و پا و خط و عارض و به طور کلی هیکل ظاهری و تن آدمی نمای تماشایی باطن است و چشم‌اندازی بر هویت آدمی است که پنهان او را در افق دید می‌گذارد و به آن پیدایی می‌دهد. انسان به هریک از کرده‌های خود که نظر افکند خود و محتوایی را که دارد در آن می‌بیند. توجه به همین کردارها و علایق و سلایق و ویژگی‌های طبیعی و نیز انتخاب فرم و رنگ لباس و دیگر انتخاب‌های خود است که می‌تواند راه‌گشا در یافت حقیقت خود باشد. عمل آدمی از اندیشه و معرفت وی جدایی ندارد و عملِ هر کسی ظهور خود اوست. همان‌طور که رنگ‌ها و سرما و گرما بر افراد و بر امیال و آرزوهای آن‌ها اثر می‌گذارد ولی گاه چنان جزیی است که خود را به صورت عادی نشان نمی‌دهد و محسوس شدن آن نیازمند قرارگرفتن در کمین‌گاه و موقعیتی خاص است که به فرد حق انتخاب یا پیشنهاد می‌دهند، این سختی‌ها و دردها و فشارهای زندگی است که حقیقت و باطن هر فردی را به او نشان می‌دهد.

به هر روی، تمامی کردار و رفتار آدمی اعم از آن‌چه می‌شنود، آن‌چه می‌بیند، آن‌چه می‌خورد و با آن‌که مؤانست و حشر و نشر دارد و با او زندگی می‌کند و یا با وسایلی که فراهم می‌آورد، یا بر صفای باطن آدمی می‌افزاید و یا خباثت و آلودگی او را سبب می‌شود، پس انسان ببیند و بیندیشد که چه می‌خورد، چه می‌شنود و چه می‌بیند و با چه و با که هم‌نفس است و چه وسایلی فراهم می‌آورد و جذب چه چیزهایی و چه کسانی می‌شود و به چه افرادی اعتماد و اطمینان می‌نماید. اعتماد به دیگری در جایی شکل می‌گیرد که فرد نهایت تلاش صادقانهٔ خود را برای ایجاد بهترین کار و به سامان‌رساندن درست مسؤولیتی که بر عهده دارد، انجام دهد.

تعهد کاری و تلاش صادقانه زمینهٔ ایجاد خودباوری در فرد می‌شود. کسی که در انجام کارها اهمال روا می‌دارد، مورد اعتماد قرار نمی‌گیرد؛ مگر آن‌که خود به اهمال مبتلا باشد.

از راه‌های شکوفایی استعدادهای باطنی و لایه‌های پنهان آدمی، داشتن دشمن یا رقیب و درگیری با مشکلات فراوان و نیز فقر مالی و تلاش سالم، مداوم و خستگی‌ناپذیر برای رهاشدن از آن‌هاست. توانِ رفتن به دل حوادث پر پیچ و خم برای کم‌تر فردی پیش می‌آید و آن‌که چنین حادثاتی دارد، گوهری صیقل‌زده و گران‌بها در باطن خود دارد.

صفات خوب و شایسته خود و دیگران را می‌توان در پیشامد حادثات، گرفتاری‌ها، عصبانیت‌ها و دشمنی‌ها شناخت. همان‌طور که کاستی‌ها و نقاط ضعف را در این مواقع می‌توان شناسایی نمود. آدمی در کشاکش مشکلات و حوادث مختلف روزگار می‌تواند خود و دیگران را از بسیاری از جهات محک زند و بشناسد؛ چرا که شناخت لایه‌های درونی و واقعی خود زیر آوار ظاهر بسیار سخت است و جز با آزمایش‌های مکرر در کوران حوادث و در کشاکش روزگار که آتشفشان برون‌ریز داشته‌های درونی می‌شود و حقیقت هر کسی رخنمون می‌گردد، ممکن نمی‌گردد.

باید توجه داشت دایرهٔ شباهت‌ها و مسانخت‌ها با پدیده‌های هستی هرچه گسترده‌تر باشد، فرد در دریافت هرچه بیش‌تر انرژی برای نیل به کامیابی خود موفق‌تر خواهد بود. افراد تنگ‌نظر و قابضی که دایرهٔ اندکی دارند و با کم‌تر فردی سازگاری نشان می‌دهند، خود را از توان دیگران محروم می‌سازند و نحیف می‌گردند. دلی که کینه و نفرت دارد و فردی که غضبناک، خودخواهی می‌کند و محبتی جز منیت نمی‌شناسد و حیله‌گری و فریب‌کاری عادت اوست، مقهور و مغضوب طبیعت هوشمند می‌گردد و طبیعت هوشمند (نیروی کاینات) به وی اذن ورود در سیستم جذب معنوی نیروهای خیر را نمی‌دهد، بلکه او تحت نفوذ نیروهای قبضی شیطانی و شرانگیز، از روءیت حقیقت باز می‌ماند و از سر کج‌فهمی و انکار حقایق و عناد با آن‌ها، به تنگ‌نظری و ناسازگاری فسادزا مبتلا می‌گردد. چنین کسی از افراد جبههٔ باطل می‌شود؛ چرا که در قانون جذب دو جبههٔ کلی وجود دارد: جبههٔ ولایی حق‌گرا و جبههٔ حق‌ستیز باطل. کسی که از بنده‌ای مؤمن و حق بددلی دارد، به ناچار در جبههٔ باطل قرار می‌گیرد و بدفرجام می‌شود و عاقبت به خیر نمی‌گردد. کسی که در دل خود در برابر بنده‌ای جبهه می‌گیرد و در لایه‌های پنهان قلبش کینه وارد می‌شود، شباهت به دشمن خدا دارد و دیگر دل وی جایی برای نزول خدا ندارد. چنین دلی با شباهت‌جستن به اهل باطل که عناد و کینه علیه حق در دل دارند، مزبله‌ای می‌شود که سگ نفس وی هرچه از آن نشخوار کند، هارتر و درنده‌تر می‌شود. دل کینه‌ای و دور از محبت، ناامیدی و منفی‌نگری می‌آورد. عداوت و دشمنی اگرچه طبیعی، قهری و در مواردی حتمی است، آثار شوم خود را بر انسان می‌گذارد و آدمی پیش از آن که دشمن را با عداوت خود از پای در آورد، نفس عداوت، جان آدمی را نامتعادل و فاسد می‌سازد. عداوت و دشمنی انسان نسبت به چیزی و کسی، هم‌چون نیش زدن زنبور عسل است که با انجام آن می‌میرد. ذکر و عبادت چنین انسانی که صفا ندارد او را بدتر بددل و بدبین‌تر می‌گرداند، از این رو نخست باید زمینهٔ رهایی خویش از دنیا و منجلاب آن را مهیا ساخت و خود را از آلودگی‌ها، کدورت‌ها و آشوب‌های آن برحذر داشت و بعد از «حلال‌درمانی» که نخستین شرط راه است و استغفار و توبه، به نماز، نیاز و ناز برای مصفانمودن دل و جلای آن پناه آورد. باید به جایی رسید که به اموال، اولاد، علم و دیگر دارایی‌ها و متعلقات خود بتوان گفت من تا آن جا که شما با «حق» و در مسیر صفا هستید، با شما هستم و هرجا که آن‌ها بخواهند از حق ببرند و به آلودگی بگرایند، او هم بتواند دل از آن‌ها بردارد.

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد سوّم)

مطالب مرتبط