منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد سوّم)
بر اساس قانون ارتعاش، هر پدیدهای در جنبش، لرزش و حرکت است و چیزی ساکن نیست. از پایینترین سطح ارتعاش تا بالاترین سطح آن، بینهایت سطح و لایه میباشد و توان و انرژی در تمام سطوح ارتعاش بروز میکند. شدت ارتعاش، فرکانس نامیده میشود و هرچه این فرکانس شدیدتر باشد، نیرو و انرژی آن بیشتر است. از آنجا که فکر و اندیشه، یکی از قویترین انواع ارتعاش است، از نیروی بالایی در سطح طبیعت برخوردار است. ارتعاشی که میتوان به آن شتاب بخشید و نیروها و توان آن را با خود همراه ساخت. برای نمونه در صورتی که آهنگ انجام کار مهمی دارید، چنانچه از ذکر قدرتی «بسماللّه» در زیر آسمان، در زیر باران، یا در آب، دریا، باغ یا با گلها استفاده شود، سبب میشود تمامی این پدیدهها و شکوفهها، گیاهان، نباتات و سبزهها با ذکرپرداز همدرد، همراه و همدل شوند و قوّت خود را برای وی بر روی هم بگذارند و به او پیشکش کنند.
قویترین لایهٔ مشابهت، همدلی است. همدلی لایهٔ ظاهر و نیز مسانخت و هماهنگی در ذهن و در اندیشه را نیز شامل میشود. این مسانخت و مشابهت سبب میشود فرد کمالات و ارزشهای گروه شبیه به خود را به خویش بگیرد؛ همانطور که بر اساس قانون، ارتعاش و فرکانس ویژهٔ خود را به همسنخهای خویش انتقال خواهد داد. این تأثیرپذیری، به خواستهها و آرزوهای فرد هماهنگی و همسنخی میدهد و آنها را متأثر از دریافتهای باطنی همشاکلههای خویش میسازد؛ شاکلههایی که قدرت ارتعاش مشاعی را دارند. این ارتعاش مانند آینههای درهم میباشد و قدرت انعکاس را بر اساس میزان بسط و توان بردی که دارد، مضاعف میسازد. افکار و اندیشههای آدمی بازنشر جنبشهای درونی و فرکانسهای متأثر از ارتعاش مسانخان و جذب نیروهای آنان است. به هر روی، فلسفه در تحلیلهای خود قانون جذب را که میگوید چیزهای همجنس و مشابه یکدیگر را جذب میکنند، درست میداند. البته به شرط آن که وجه مشابهت بهدرستی رعایت شده باشد. این وجه مشابهت، هم افکار ما را متحول میگرداند و هم از اندیشه و ذهن ما تأثیر میپذیرد. اندیشههای نورانی و معنوی، خوبیها را جذب میکند و اندیشهٔ آلوده یا دلچرکین، به صاحبان دلهای کثیف و خبیث پیوند میخورد. بر اساس قاعدهٔ مشاعیبودن نظام ظهوری و پدیدارهای هستی وقتی ذهن شخص با یک جهت مشابهت خاص با ذهن مشاعی عالم تماس میگیرد و بر آن تمرکز پایدار و طولانیمدت، تکرارشدنی و مدام مییابد، از آن جهت مشابهت، انرژی دریافت میکند و افکار نیروهای شبیه به آن را که میتواند خیر و نیکی یا شرّ و خباثتآلود باشد، به خود التفات دهد و از آنها تأثیرپذیری داشته باشد. قرآنکریم به این حقیقت، اینگونه دلالت دارد که وارد شدن صدمه به یکی از انسانها را همانند وارد آمدن آسیب به همه دانسته است: «مَنْ قَتَلَ نَفْسا بِغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الاْءَرْضِ فَکأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعا وَمَنْ أَحْیاهَا فَکأَنَّمَا أَحْیا النَّاسَ جَمِیعا»(۱). در آداب دعا نیز گفتهشده است نمیشود با دلی که کینهٔ یکی از مؤمنان را در خود دارد، به دعا برخاست؛ زیرا همین کینه سبب آسیب به مؤمنانی میشود که وی آنان را دعا میکند. هم دعای دلی که همدلی ندارد و کینهتوزی دارد و هم کمترین گناه، پهنهٔ پدیدههای هستی را مورد تأثیر قرار میدهد، همانطور که انداختن ریگی در دریا بر بالا آمدن آب آن مؤثر است، ولی برای چشم ما محسوس نیست، و این تحلیل عقل است که آن را گزارش میکند. در زمینهٔ کردار نیز کمترین خیر یا شرّی که از کسی سر میزند، بر تمامی پدیدهها اثرگذار است؛ چنانکه در روایت نبوی است: «من سَنَّ سنّة حسنة فله أجرها وأجر من عمل بها إلی یوم القیامة من غیر أن ینقص من أجورهم شیء». چنانکه وزش بادی که بر مردار میوزد همه را آزردهخاطر میکند، عملی عصیانی نیز تمامی پدیدهها را آلوده میسازد.
به هر روی، فلسفه و متون روایی و نیز تحقیقات علمی و نیز سلوک عملی، قانون جذب را مورد تأیید قرار میدهند. این قانون توجه میدهد که باید «شباهت»های کرداری، رفتاری و گفتاری و شبیهسازیها و همدلیها، محبتها و عشقها و نیز ورودیهای ذهن را کنترل کرد و باورهای معنوی و الهی و فراگیر را به صورت قدرتمند مدیریت نمود.
۱ـ مائده / ۳۲٫
منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد سوّم)