دورهٔ حضور کودک در مدرسه ابتدایی

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد سوّم)

در روان‌شناسی جنسیت از نقش مادر در تربیت کودک به‌خصوص در پنج‌سال نخست زندگی وی گفتیم. در این‌جا می‌خواهیم از تربیت دورهٔ تحصیلات ابتدایی بگوییم. تربیت این دوره می‌تواند بر طینت و تمامی منش‌های کودک غلبه کند. مادر بعد از پنج‌سالگی که شاکله و شخصیت کودک شکل گرفته است و کودک توان بیرون رفتن از خانه دارد، تنها می‌تواند طفل را کنترل کند، نه اداره. این موقعیت‌های محیطی است که کودک را به‌راحتی تحت تأثیر قرار می‌دهد و کودک در متن اجتماع قرار می‌گیرد. دورهٔ ابتدایی در حالی که بهترین دوره برای رشد کودک است، خطرناک‌ترین دوره نیز می‌باشد؛ چون کودک پا به اجتماع می‌گذارد؛ در حالی که اجتماع و خوب و بد آن را نمی‌شناسد. این‌جاست که کودک موقعیت انتخاب و گزینش را تجربه می‌کند و معلوم نیست وی خوبی‌ها و زیبایی‌ها را به خود می‌گیرد یا بدی‌ها و زشتی‌ها را. دورهٔ حضور کودک در مدرسه ابتدایی می‌تواند بر طینت و تمامی نهادها و منش‌های پیشین وی غلبه یابد و تربیت محیط به‌ویژه رفیقان بر عامل‌های نهادی وی پیشی گیرد. اگر انسان بتواند دورهٔ اجتماع ابتدایی را به سلامت طی کند و نقش و شخصیت مناسب خود را حفظ کند یا بیابد، می‌شود گفت کودک به «سرمنزل مقصود» و به هدایت و سلامت و سعادت نزدیک می‌شود، وگرنه ضلالت و تباهی دامنگیر وی می‌گردد. مربیان کودک در این دوره مسؤولیتی عظیم دارند و باید مراقبت کامل از کودک داشته باشند و هیچ‌گونه کوتاهی در این زمینه نداشته باشند، وگرنه چنان‌چه محیط نامناسب باشد، وی تباهی را می‌پذیرد و طبیعت، مکافات و تاوان آن را به مربیان باز خواهد گرداند، و این امر غیر از حساب اخروی آن در قبال تربیت کودکی است که او را به امانت نزد خود پذیرفته‌اند. مربیان کودک در این دوره باید سلامت نفس بسیار بالا و آگاهی‌های فراوان روانشناسی و مربیگری داشته باشند تا بتوانند سمت مربی‌گری کودک در دورهٔ تحصیل ابتدایی را داشته باشند؛ زیرا این دوره است که شخصیت ابتدایی و نقش‌خورده در پنج سال اول کودک به طور اساسی در باطن او نهادینه و تثبیت می‌شود و شاکلهٔ کودک فعلیت می‌یابد و کودک چهرهٔ واقعی به خود می‌گیرد و آمادهٔ فعلیت نهادی و رشد می‌گردد و در صورت سلامت، بسیاری از کارهای زیربنایی رستگاری را خود بدون نیاز به برانگیزاننده انجام می‌دهد. با نقش بستن شخصیت کودک، مشکل می‌شود کودک در سنین بعدی به طور ناگهانی تغییر رویه دهد.

در لزوم تنبیه دانش‌آموزان یا عدم لزوم آن در دوران تحصیل، افراط و تفریط بر آن حاکم بوده است. در زمان گذشته، در مدارس و مکتب‌خانه‌ها، دانش‌آموز را با چوب خیس آلبالو می‌زدند یا به چوب و فلک می‌بستند. امروزه کم‌ترین تنبیهی بر روی دانش‌آموز انجام نمی‌شود، بلکه وی گاه با معلم نیز درگیر می‌شود، چه رسد به این که معلم بتواند محصل را تنبیه کند. نتیجهٔ وضعیت دیروز، گریز از تحصیل و پی‌آمد وضعیت امروز، روی‌آوردن به دانش‌اندوزی با بی‌تربیتی و درس خواندن تنها برای تأمین زندگی آینده است. هیچ‌یک از آن افراط و این تفریط، اساس درستی ندارد. نه لازم است که در امر تحصیل و تربیت، چوب و فلک به راه انداخت و نه لازم است تنبیه حتّی کوچک‌ترین تنبیه بدنی را ممنوع کرد؛ چرا که برای تعلیم و تربیت، معلّم افزوده بر همهٔ روش‌های اخلاقی و تشویقی، باید ضامن عملی و اجرایی نیز برای بازدهی زحمات خود داشته باشد.

بنابراین، معلّم می‌تواند در صورت لزوم، هر نوع تنبیه معقول، حتّی تنبیه بدنی مناسب و لازم را نسبت به محصّل خود داشته باشد. البته، در صورتی که تنها برای ادب کردن و به‌شیوهٔ معقول باشد، نه از روی عصبانیت و غضب و خشونت. در این زمینه، اجازهٔ ولی دانش‌آموز نیز شرط نیست؛ زیرا فرستادن فرزند به مدرسه یا دیگر مراکز تحصیلی، خود حکایت از اجازهٔ ولی می‌کند و نیز واگذاری امر تعلیم و تربیت فرزند به اولیای مراکز علمی و تحصیلی، خود به معنای اذن و اجازهٔ ولی است و از اذعان ولی نسبت به صحّت برخوردهای مناسب تربیتی آن مراکز حکایت می‌کند.

ولی دانش‌آموز نمی‌تواند فرزند خود را به مدرسه بفرستد و بگوید: با فرزند من آن‌طور که من می‌خواهم رفتار شود؛ زیرا مسؤولیت تحصیل و شرایط و قوانین آن در حیطهٔ اختیارات ولی دانش‌آموز نیست، بلکه به مرکز تحصیلی دانش‌آموز و نظام‌آموزش و پرورش مربوط می‌گردد. شایان ذکر است نوع زدن و تنبیه بدنی محصّل و دیگر خصوصیات آن، همه باید قانون‌مند باشد تا اثر تربیتی خود را بگذارد؛ چون تنبیه بدنی در غیر این صورت، گذشته از آن که مؤثر نیست، بلکه معصیت نیز می‌باشد و در صورتی که سبب حدّ را فراهم سازد، معلّم، ضامن است.

تنبیه و تعزیر کودکان ممیز و غیر ممیز تا هنگام بلوغ، بر اساس دو مرحلهٔ کلی از دوران زندگی کودکان انجام می‌گیرد: یکی دوران قبل از تمییز که باید با لحاظ آموزشی و تعلیمی و بیش‌تر به صورت تجسمی، در جهت دوری از بدی‌ها و گرایش به خوبی‌ها همراه باشد و در موارد مناسب، در صورت احتمال تأثیر، تنبیه‌های غیربدنی یا بدنی در حدّ بسیار محدود و کم، به‌طور صوری و ساختگی باشد.

مرحلهٔ دوّم، دوران بعد از تمییز تا قبل از بلوغ است که تنبیه، گذشته از زمینه‌های آموزشی و تعلیمی به صورت‌های یادشده در مرحلهٔ پیش، می‌تواند لحاظ و صورت جدی‌تری به خود گیرد و حالت تحریکی نیز داشته باشد. البتّه، در همهٔ این موارد باید جهات اخلاقی و اهرم‌های معنوی بر جهت تنبیهی چیرگی داشته باشد و نباید تنبیه به‌ویژه تنبیه بدنی در تعلیم و آموزش کودک به عنوان اهرمی قهرآمیز برای خشونت قرار گیرد، چه رسد به آن که تنبیه بدنی همراه با ارعاب، تهدید و سر و صدا باشد؛ چرا که جهات تخریبی آن به مراتب بیش‌تر خواهد بود.

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد سوّم)

مطالب مرتبط