منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد سوّم)
تربیت صحیح فرزند بهگونهٔ انزوایی ممکن نمیشود. کودک برای تربیت صحیح نیاز دارد مدتی با دیگر کودکان باشد. نباید کودک را از دیگر کودکان جدا نمود؛ بلکه باید گذاشت آنان پیش از سالهای دبستان، در میان هم و با هم و در فضاهای مناسب بزرگ شوند. اگر کودکی در میان کودکان نباشد و به طور انزوایی بزرگ شود، نمیتواند فردی بزرگ و تجربهدیده شود؛ چرا که اگر پا در اجتماع نهد، سادگی میکند و او را فریب میدهند. البته بر رفتار آنان باید به صورت نامحسوس کنترل و مدیریت داشت و این بدان معنا نیست که کودک در کوچه رها شود که در این صورت از عوارض نابسامان اجتماع، محفوظ نمیماند و گناه آن بر والدین او خواهد بود.
کودک به بازی و نیز به رقص نیاز دارد. بازی و «لعب» در سالهای ابتدایی و دوران کودکی و نوجوانی و «لهو» برای دورهٔ بزرگسالی انسان است . به عبارت دیگر، دوران کودکی دورهٔ بازی، و دوران پدری یا مادری افراد، دورهٔ لهو و اشتغال آنان است. لهو، انسان را از چیزی باز میدارد؛ ولی لعب چنین معنایی را به صورت لزومی نمیرساند؛ چرا که لعب، اقتضای دورهٔ کودکی است و کودکی که بچگی و بازی نمیکند، بیمار و نیازمند درمان است و باید به فکر درمان او بود، در غیر این صورت در بزرگسالی به مشکلات اخلاقی گرفتار میگردد. بازی به کودک اختصاص دارد و مقتضای کودکی اوست. باید گذاشت کودک با بازیهای کودکانه خود کودکی نماید و کودکیکردن از کودک گرفته نشود. در بازی با کودک، باید توجه داشت که باید با وی به صورت جدی بازی داشت. اصل ثابتی در روانشناسی است به نام «حیلهزدن در بازی و ایجاد تنفر در کودک»؛ به این معنا که اگر فردی به صورت جدی با کودک بازی نکند و تنها ادای بازی را درآورد و کودک نیز متوجه شود که به بازی گرفته شده است، بسیار ناراحت میشود؛ از این رو، باید در بازی با کودک بسیار جدی بود و جدی بازی کرد.
از آنجا که آزادی در تربیت بسیار مهم است، حتی فضای زندگی کودک باید آزاد باشد. کودک چنانچه به صورت پیوسته داخل فضاهای بسته و تنگ مانند آپارتمان باشد، نهتنها صدای صافی خود را از دست میدهد، چشم، اندیشه و دل وی نیز خسته میشود و در نتیجه دگم و بسته بار میآید. زندگی در محیطی بسته یا در آپارتمانی کوچک، ذهن را محدود و عمر را کوتاه میکند. اگر کسی فضای باز ندارد، میتواند در شب بهویژه نیمههای شب دقایقی را به فضایی باز رود. هر مقدار ممکن است باید زیر آسمان بود و فضای باز، فکر باز و لباس باز داشت. کسانی که دایم در خانه میمانند، افکار بستهای دارند و همسر و فرزندانشان را در تنگنا قرار میدهند. برای نمونه مانع خارج شدن همسر خود میشوند و یا برای مراجعه به پزشک، با همسر خود همراه میشوند. این اعتماد نداشتن، محصول نبود آزادی و محروم بودن از فضای باز است. در گذشته دستها و پاهای کودک را در قنداق میبستند و جلوگیری از کج شدن پا را توجیه آن میدانستند، در حالی که کودکی که در قنداق باشد، اگر بزرگ هم شود بسته میماند و استبدادپذیر میگردد.
از مشکلات کنونی مردم جهان، کوچکی منازل مسکونی و تجمع و تراکم جمعیت در محیطهای کوچک است که موجب بروز مشکلات روانی برای افراد گردیده است؛ چرا که آنان در اطراف خود تنها دیوارهایی بلند را میبینند. دیوارهایی که بستهبودن را تداعی میکند و تأثیر روانی بدی بر جای میگذارد. از امور لازم و مناسب برای کودک، لزوم بیرون شدن از چنین خانههایی و تفریح نمودن و بازی در فضای آزاد و باز و در جایی مانند صحرا و پارکهای جنگلی یا بیابانهاست.
تربیت کودک، باید عاشقانه و همراه با شیدایی باشد. خانه و خانواده باید محیطی شاد و باز باشد. باید فرزندان خود را باز و شاد تربیت کرد و عوامل خمودی، سستی، رکود و جمود کودکان را کاهش داد و آن را برطرف ساخت تا آنان کارها را به اجبار انجام ندهند. نتیجهٔ تربیت نامناسب، دگم و سختگیرانه، پدیدار شدن آسیبهای روانی در بزرگسالی و عقدهگشایی حقارتی است که در کودکی دیدهاند. یکی از شادمانیهای مورد نیاز کودک، بازی و نیز رقص است. آموزش رقص برای کودکان و بهویژه دختران، امری لازم است تا بتوانند در فردای روزگار، شوهر خویش را نگاه دارند و همچون میخ بر دیوار نباشند. زن که در رقص بسیار توانمند است، در پی آن است که چرخ و چین اندام و زیباییهای بدنی خود را به نمایش بگذارد. رقص، تلاشی است برای آزادی خود و نمایش داشتههایی که در هر کسی است. رقص، اقسام بسیار متنوعی دارد و بخشی از آن، جنبهٔ دارویی و درمانی دارد و همچون «موسیقیدرمانی» است که برای برخی تجویز میشود. در «رقصدرمانی» گفته میشود که بسیاری از آرتروزها با رقص قابل درمان است. در فیزیوتراپی نیز انجام برخی از حرکتهای موزون، سفارش میشود. دقت بر چیدمان اسکلت و استخوانبندی انسان، میرساند که آن را جز با حرکات موزون، نمیتوان سالم نگاه داشت. طبیعت رقص، در همهٔ این امور وجود دارد. رقص بهطور کلی بر دو قسم پیوسته و گسسته است. این تقسیم در نوافل نیز وجود دارد. توصیه شده است نماز نافلهٔ شب، به صورت گسسته انجام گیرد. برخی از دیگر نافلهها نیز به صورت پیوسته میآید. رقص در آدمی، جلوههای زیبا و ظرایف، لطافتها و شگفتیهای آفرینش اندام ظاهری او بهخصوص زن را مینمایاند و آدمی را به مطالعهٔ رازهای نهفته و اسرار شگفتانگیز آن، در بینهایت پیچ و خم و چرخ و چین موزون فرا میخواند.
رقص با اُفت و خیزهای موزونی که دارد، مستی، عشق، حال، شور، شوق و رمز و راز دل را حکایت میکند و ناصافی و ناخالصی، یأس، ترس، خشکی و خمودگی دل را از سویدای جان دور میسازد و بستری شفاف برای خاطرههای دل فراهم مینماید. رقص اگر ملایم باشد، بیانگر «عشق» و چنانچه کشیده باشد، چرخ و چینِ «ناز» را میرساند.
کودک برای تربیت، افزون بر بازی و سرگرمی، نیازمند منع و اجبارهای تمرینی است. کودک را باید از همان اول طفولیت فرمان داد تا فرمانبردار شود و این برای آن است تا وی نسبت به نفس خود قدرت کنترل بیابد.
کسی که دایم کودک خود را ناز میکند، کودک به وی فرمان میدهد. از بچه باید تمرین خواست نه تکلیف و این که گفته میشود بچه تا شش سالگی همچون سلطان است، یعنی تکلیف از او نخواهید؛ نه آنکه وی را به تمرین وا ندارید.
هویت کودک از پنج سالگی تا دهسالگی به گونهای شکل مییابد که دیگر به آسانی قابل تغییر نیست. در تمرین، نفس کودک را باید به نرمی فرمان داد و تمرینهای آن را گام به گام سختتر کرد. تربیت نفس، خرواری نیست، بلکه مثقالی است و باید اندک اندک تمرین نمود و تغییر کرد. نفس را از ابتدا باید به گونهای تمرین داد که رم نکند و لازم است از جای ملایمی که سخت نباشد شروع کرد.
منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد سوّم)