بخش دهم: روابط و حقوق اجتماعی

حسین علیه‌السلام پیامبر عشق

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد دوم)

درآمد: روابط طبیعی و معاشرت سالم مسلمانان با یک‌دیگر مورد اهتمام اسلام است. شریعت مقدس اسلام برای سالم سازی این روابط از خطر هر گونه گزند و آسیب، دورسازی آن از هر گونه آلودگی، ارتقای آن به صفا و صمیمیت و ایجاد سلامت و سعادت، رهنمودهای بسیاری را ارایه داده و بر تعاون، عدالت، احسان، صداقت، و احترام متقابل و دوری از اموری چون غیبت، تهمت، حسد، مکر و نیرنگ اهتمام ورزیده و برای مجد و بزرگی جامعهٔ اسلامی و رعایت کرامت و شأن والای انسان، تمامی پیش‌فرض‌های لازم را مورد شناسایی قرار داده و به آن سفارش نموده است. بنابراین، بخشی از پیمان‌های ارایه شده در شریعت اسلام که ساختاری عقلایی و اجتماعی دارد، گزینه‌های عامی است که چهرهٔ غالب آن، تعاون و مددرسانی به دیگر همنوعان است. حس تعاون، دوستی و همیاری اجتماعی برآمده از آن، سبب افزایش انگیزه و مطلوبیت مشترک و در نتیجه افزایش نرخ رشد نیروهای مادی و معنوی می‌شود. اموری مانند قسم، نذر، عهد، وقف، حواله، کفالت و ضمان، استحکام و سلامت جامعه را افزایش می‌دهد و با ایجاد توازن، مسیر شکل‌گیری عدالت اجتماعی را هموار می‌سازد. هم‌چنین این بخش، احکام صدقه، لقطه، قرعه‌کشی، مسابقه، تحبیس، سکنی، عمری، رقبی را بیان می‌دارد که از گزینه‌های اجتماعی به شمار می‌رود. بسیاری از این گزینه‌ها را می‌توان از موارد نیکوکاری و انفاق به همنوعان دانست. احکام غصب و تقاص نیز تأکیدی بر احترام بر حق مالکیت افراد است.

م « ۲۹۵ » معاشرت و روابط میان مسلمانان بر اساس رعایت حقوق و احترام به حیثیت و نوامیس یک‌دیگر تنظیم می‌گردد. پس مسلمان، اموری مانند عدالت، احسان، صداقت، احترام، حسن‌ظن، فداکاری، ادای امانت، حفظ اسرار یک‌دیگر، اصلاح بین افراد، مشورت با یک‌دیگر و تعاون در نیکی‌ها را در معاشرت با دیگران رعایت می‌نماید؛ به‌ویژه اگر طرف معاشرت، پدر، مادر، بستگان، بزرگان دین و دانش، اساتید، زنان، خردسالان و افراد محروم، مستضعف و سال‌خورده یا مصیبت‌زدگان باشند.

م « ۲۹۶ » بر مسلمانان لازم است روابط اجتماعی خود را از اموری هم‌چون غیبت، تهمت، حسد، تکبر، تجسس، دروغ، تملق، خدعه و مکر، رشوه، سوء ظن، فتنه‌انگیزی، خیانت، نفاق، استهزا، ظلم و تضییع حقوق یک‌دیگر دور نگاه دارند.

م « ۲۹۷ » آزار رساندن به مؤمن؛ به هرگونه که باشد و نیز توهین، تضعیف و هتک حرمت او حرام است و در برخی از روایات حرمت «مؤمن» از حرمت «کعبه» بالاتر شمرده شده و اذیت و آزار او در ردیف محاربه و جنگ با خدا قرار گرفته است؛ بنابراین، بر همگان لازم است که حرمت یک‌دیگر را نگاه دارند، از توهین، هتک و تمسخر دیگران به شدت بپرهیزند.

م « ۲۹۸ » فحش و ناسزاگویی به یک‌دیگر، اگرچه طرف مقابل کافر یا فردی آلوده باشد، حرام است؛ زیرا این کار پیش از آن که دیگران را مورد تجاوز و آزار قرار دهد، ناسزاگو را بدون شخصیت و سبک‌مغز نشان می‌دهد. البته این امر در مواردی هم‌چون منازعات، در صورت صدق آن ناسزا و لزوم بیان صفات زشت کفار و دشمنان، فحاشی شمرده نمی‌شود و بیان واقعیت است.

م « ۲۹۹ » اهانت به مأموران دولت اسلامی در زمان انجام وظیفه و سرپیچی از آنان نسبت به مقررات، چیزی بالاتر از اهانت عادی به یک مسلمان ـ که معصیت است ـ می‌باشد؛ پس اهانت به مسلمان، یک نوع معصیت است، ولی اهانت و تمرّد نسبت به مأمور دولت اسلامی معصیتی دیگر است که موجب تعزیر نیز می‌گردد و حتّی با گذشت مأمور نیز ممکن است وی تحت تعقیب قرار گیرد؛ زیرا عنوان مأموریت از جانب دولت اسلامی امری شخصی و حقّی فردی نیست و فرد و دولت، هر دو در اجرای تعزیر یا عفو شخص اهانت کننده تأثیر گذار می‌باشد.

م « ۳۰۰ » هر گونه لطیفه‌گویی که استهزا و تمسخر فرد یا گروهی را در برداشته باشد، حرام است.

م « ۳۰۱ » کشیدن کاریکاتور چنان‌چه تخیلی باشد یا اگر مربوط به اشخاص است، آزار و هتک حرمت مسلمانی به‌شمار نرود، اشکال ندارد، ولی در صورت هتک حرمت، حرام است؛ هرچند خود شخص به آن راضی باشد.

م « ۳۰۲ » م « ۳۰۳ » استفاده از آنتن ماهواره در صورتی که فرد یا خانواده‌ای، سطح دینی و فرهنگی مناسبی داشته باشد و مبتلا به استفادهٔ حرام آن نشود، اشکال ندارد، اما استفاده از شبکه‌های ماهواره‌ای اگر موجب اشاعهٔ فساد در سطح جامعه یا در خانواده شود، حرام است و وجود برخی از برنامه‌های آموزنده برای رفع حرمت آن کافی نیست. البته همان‌گونه که گفته شد اگر خانواده یا جامعه‌ای قدرت کنترل آن را داشته باشد که به مفاسد آن آلوده نشود، در صورت لزوم نسبت به برنامه‌های علمی و آموزشی آن اشکال ندارد و ممکن است استفاده از آن برای برخی از افراد جامعه لازم باشد. به هر روی، مسلمانان باید دقت داشته باشند که این مسایل، جزیی از سیاست‌های فرهنگی استعمارگران برای از بین‌بردن اخلاق اسلامی و متزلزل‌کردن پایه‌های ایمان و در نتیجه، سلطهٔ سیاسی و اقتصادی و فرهنگی بر کشورهای اسلامی است؛ سلطه‌ای که باعث نابودی دین برخی افراد و دنیای آن‌ها می‌شود و باید مردم و دولت برای استفاده‌های علمی آموزشی و دوری از مفاسد آن برنامه‌ریزی داشته باشند.

م « ۳۰۴ » موقعیت، حرمت و قداست حرم الهی، مساجد و مجالس اهل‌بیت همانند مراکز همگانی نمی‌باشد و نباید این مراکز، آلوده به کارهای مباحی چون کف‌زدن گردد.

م « ۳۰۵ » تشکیل جلسات عیدالزهرا در صورت خالی‌بودن از محرّمات و کارهای خلاف شؤون اسلامی و ایجاد اختلاف در مسلمانان، از بهترین وسیله‌های قرب به حق‌تعالی است؛ هرچند همراه دست زدن باشد.

م « ۳۰۶ » ریختن پول در هر ضریحی بستگی به این دارد که به علم عادی از مصرف آن در راه خیر آگاه باشد. در غیر این صورت، در حکم اسراف مال می‌باشد. پسندیده است وی خود به نیت امام یا امام‌زاده، پول را به فقیران بدهد.

م « ۳۰۷ » اگر بده‌کار غیر از خانه‌ای که در آن نشسته و در خور اوست و جز اثاثیهٔ منزل و چیزهای دیگری که به آن نیاز دارد و با فروش آن به سختی و حَرَج می‌افتد، چیزی نداشته باشد، بستان‌کار نمی‌تواند او را وادار کند که چیزهای مورد نیاز خود را بفروشد و بدهی او را بدهد، ولی بده‌کار باید برای پرداخت بدهی خود تلاش کند و از راه کسب و کار یا راه‌های مشروع دیگر، چیزی به دست آورد و بدهی خود را بپردازد و بستان‌کار نیز باید صبر کند تا او بتواند بدهی خود را بدهد.

م « ۳۰۸ » کسی که بده‌کار است و نمی‌تواند بدهی خود را بدهد، اگر توان کسب و کار داشته باشد یا کار وی کاسبی باشد، واجب است کسب کند و بدهی خود را بپردازد و چنان‌چه توان کسب و کار نیز نداشته باشد یا کار وی کاسبی نباشد، در صورتی که بتواند کاری کند که در خور اوست، باید آن کار را انجام دهد تا بتواند بدهی خود را بپردازد.

م « ۳۰۹ » اگر در برابر طلبی که از کسی دارد سفته یا برات یا چکی داشته باشد و بخواهد طلب خود را پیش از وعدهٔ آن به کم‌تر از آن مبلغ به شخص سومی بفروشد، اشکال ندارد و شخص سوم می‌تواند با وصول همان چک یا سفته، همهٔ طلب فروشنده را از مدیون دریافت نماید.

م « ۳۱۰ » «صلح» آن است که انسان در چیزی که اختلافی بوده است یا احتمال دارد مورد اختلاف و نزاع واقع شود با دیگری سازش کند؛ به این صورت که مقداری از مال یا منفعت مال خود را به دیگری واگذار نماید یا از طلب یا حق خود بگذرد که او نیز در عوض، مقداری از مال یا منافع خود را به او واگذار نماید یا از طلب یا حق خود بگذرد. این معامله «صلح مُعَوَّض» نام دارد و اگر در اصل بدون عوض باشد؛ «صلح غیر معوّض» نام دارد و هر دو گونهٔ آن صحیح است.

م « ۳۱۱ » لازم نیست صیغهٔ صلح به عربی خوانده شود، بلکه با هر واژه یا کاری که بفهماند با هم سازش کرده‌اند درست است.

م « ۳۱۲ » مسابقه‌های اسب‌دوانی، تیراندازی و دیگر مسابقات با انواع ابزار و وسایل جنگی روز، مانند تفنگ، هواپیما و تانک، هرچند همراه شرط‌بندی باشد، جایز است. هم‌چنین تمام مسابقات در هر زمینه یا رشته‌ای جز قمار جایز است.

م « ۳۱۳ » پاسور و شطرنج در این زمان آلت قمار شمرده نمی‌شود و بازی با آن اشکال ندارد.

م « ۳۱۴ » انواع مسابقات ورزشی؛ مانند: شنا، دو، کشتی و فوتبال جایز است؛ به شرط این‌که ضرر جسمی یا روانی غیرقابل تحملّی نداشته باشند و اگر شرط‌بندی انجام شود؛ هرچند در صورتی که شخص سوم یا مؤسسه‌ای و یا دولت به برندگان جوایز نقدی یا غیر نقدی اهدا کند، اشکال ندارد.

م « ۳۱۵ » برگزاری مسابقاتی که در بالا بردن سطح دینی، علمی، ادبی، هنری یا فنی جامعه مؤثر است؛ مانند: مسابقات قرائت قرآن‌کریم، احکام، علوم ریاضی و مقاله‌نویسی، با شرط‌بندی دو طرف جایز است و اگر شخص سوم یا دولت یا مؤسسهٔ برگزار کننده به برندگان، جوایز نقدی یا غیرنقدی اعطا کند، اشکال ندارد و برنده مالک جایزه می‌شود.

م « ۳۱۶ » اگر شرکت یا مؤسسه‌ای برای کمک به مؤسسات خیریه، بلیط‌هایی منتشر کند و مردم هم برای کمک به این مؤسسات مبلغی بدهند و آن شرکت یا مؤسسه از پول خود یا از وجوهی که از انتشار بلیط به دست می‌آید با اطّلاع و اجازهٔ تمام کسانی که پول داده‌اند، با قرعه‌کشی، مبلغی را به برخی به عنوان جایزه بدهد، اشکال ندارد.

م « ۳۱۷ » به‌صورت کلی، سرگرمی‌های گوناگون اگر همراه کار حرام یا مستلزم حرام نباشد، اشکال ندارد؛ بنابراین، گوش دادن و دیدن برنامه‌های سینما، تئاتر، رادیو، تلویزیون، ماهواره، اینترنت و مانند آن؛ چنان‌چه مستلزم فساد افکار و اخلاق فرد یا جامعه و یا ترویج باطل نباشد، اشکال ندارد. البته، نباید مانع از کارهای واجب و مهم شود و به‌ویژه نسبت به کودکان باید دقت بیش‌تری اعمال گردد.

م « ۳۱۸ » خرید و فروش برگ‌های بخت‌آزمایی که به مبلغ معینی به فروش می‌رسد و پس از آن به کسانی که قرعه به نام آن‌ها بیرون می‌آید مبلغ معینی داده می‌شود با شرایطی که خواهد آمد، جایز است و پولی که در برابر برگ آن گرفته می‌شود اشکال ندارد و گیرنده ضامن نیست و مبلغی که از قرعه‌کشی به دست می‌آید نیز اشکال ندارد.

م « ۳۱۹ » در جواز پول برگ، میان آنان که برگ را می‌خرند یا برگ را می‌گیرند و پولی می‌دهند به امید آن که قرعه به نام آن‌ها بیرون آید، با کسانی که چنین نیتی ندارند و تنها خیراندیش می‌باشند فرقی نیست و در هر دو صورت، پول بلیط و پولی که از راه قرعه به دست می‌آید، اشکال ندارد و موجب ضمان نیست.

م « ۳۲۰ » تفاوتی ندارد که نام برگ را بخت‌آزمایی یا اعانهٔ ملی یا برگ‌های خیریه بنامند؛ مهم گونهٔ کار و سیستم آن است که شرایط لازم را دارا باشد.

م « ۳۲۱ » مالی که پیدا می‌شود و مانند حیوان نیست و نشانه‌ای ندارد که به‌واسطهٔ آن صاحب آن شناخته شود و نیز قیمت آن کم‌تر از ۶/۱۲ نخود نقرهٔ سکه‌دار (یک درهم) نیست، لازم است از طرف صاحبش صدقه داده شود و می‌توان آن را برای خود برداشت و پول آن را به فقیر صدقه داد.

م « ۳۲۲ » عَلم و دیگر علامت‌هایی که به هنگام عزاداری برداشته می‌شود آن‌گونه که تاکنون مرسوم بوده است به هیچ وجه تداعی صلیب مسیحیان را که نوعی نماد آیینی خاص است، ندارد. مهم در عزاداری آن است که عزادار به موقعیت معنوی حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام و مصایبی که بر پنجمین صحابی اصحاب کسا علیهم‌السلام و پیامبر عشق حق‌تعالی رفته است و به اهداف قیام سرخ و خونین آن حضرت علیه‌السلام آگاهی و توجه یابد. بر این پایه، عزاداری هرچه ساده‌تر و بدون دخالت دادن سلیقه‌های محلی برگزار شود بهتر است.

م « ۳۲۳ » در گذشته، بردن علامت‌های سنگین در توان پهلوانان بوده است. پهلوانان در آن زمان‌ها موقعیت و پایگاه اجتماعی داشتند و الگوی جوانان شمرده می‌شدند. آنان مرام پهلوانی و جوانمردی خویش در دلسپردگی به سالار شهیدان علیه‌السلام و به‌ویژه حضرت ابوالفضل علیه‌السلام را بلند کردن این علایم اعلان می‌داشتند، ولی امروزه این علایم کارویژهٔ گذشتهٔ خود را ندارد و بهتر است از حمل آن خودداری شود یا با انجام تغییراتی در شکل و وزن، به‌گونه‌ای طراحی شود که تداعی‌گر آرمان‌های این مراسم آیینی در صورت‌های متنوع و در وزن‌های سبک و متناسب با سلیقهٔ مردم هر منطقه باشد.

م « ۳۲۴ » تشبه به پیشوایان دین علیهم‌السلام و ایفای نقش آنان در صورتی جایز است که شکوه، عظمت و هیبت آنان دستخوش نزول قرار نگیرد و عوامل مؤثر، تخصص و کارآمدی لازم برای هنرنمایی شکوهمند آن چهره‌های حقی را داشته باشند.

م « ۳۲۵ » شبیه‌سازی حوادث تاریخی یا بناهایی که نماد شعایر شیعی است، اگر با شکوه و جلال انجام گیرد و بدآموزی و ناهماهنگی نداشته باشد، وظیفه‌ای ولایی و تکلیفی الهی در مسیر تبلیغ و انتقال صحیح ریشه‌های مکتب و آموزه‌های آن است.

م « ۳۲۶ » آن‌چه در عزاداری حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام مهم است آشنایی عزاداران با شخصیت الهی، ولایی و معنوی حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام و انتقال پیام قیام خونین آن‌حضرت علیه‌السلام و اعلام همدلی آگاهانه و همراهی عاطفی و پیوند شور و شعور است که این مهم می‌تواند در قالب‌های متنوعی انجام پذیرد. قالب‌هایی که سنتی یا جدید باشد، ولی نه سنتی بودن معیار درستی است و نه نوپدید بودن، بلکه قالب باید با بلندای معنوی و پیام‌های والای مکتب هم‌خوانی داشته باشد و شکوه و هیبت آن را برساند بدون آن که کم‌ترین وهن، سستی و ضعفی را به آن وارد آورد.

م « ۳۲۷ » برپایی عزاداری حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام در هر زمان و در هر مکان، با تنوعی که در شکل‌های گوناگون و با اختلافی که در رسوم و سنن هر منطقه دارد، از برترین عبادات و مایهٔ تقویت روح ایمان و شهامت اسلامی و ایثار و فداکاری و شجاعت در مسلمانان است؛ اگر آداب و سنن محلی به کیفیت عزاداری خدشه وارد نیاورد و موجب وهن مذهب در گستره‌ای که چشم‌ها به این مراسم دوخته شده است، نگردد. بر این اساس، اگر مراسم عزاداری از طریق رسانه‌ها نشر عمومی می‌یابد و در برابر چشم‌های افراد بسیاری قرار می‌گیرد، سلیقهٔ جمعی و نوعی آنان در جواز نحوهٔ برگزاری مراسم مؤثر است و باید از کارهایی که سلیقهٔ جمعی در شعاع بینندگان، نمی‌پذیرد، پرهیز داشت.

م « ۳۲۸ » در پیوند میان اعیاد ملی با عزاداری‌های سنتی که هر دو محترم و دارای اهمیت است و غم و شادی و عزا و جشن تقارن می‌یابد باید به این نکته توجه داشت که شادی به ظاهر عید و سنن محلی و عزا به حقیقت اشاره دارد. این حقیقت همان ظهور حق و چیرگی آن است بر هرچه باطل است. این ظهور و چیرگی برای مؤمنان بشارت‌دهنده و باعث آرامش و صفای قلب همهٔ اهل ولایت است که در جبههٔ حق می‌باشند، از این رو حقیقت عزا همانند ظاهر عید بهجت‌آفرین است و مهم این است که در توجه به شادی ظاهر، عظمت عزاداری پاس داشته شود و مهر و عطوفتی که در اعیاد تبلور دارد در قالب تسلیت و مراسم‌های آیینی مانند نهادن خرما در کنار شیرینی نمود یابد و شادی نباید چنان برجسته شود که پیام عزاداری که مظلومیت و غربت است کمرنگ شود.

م « ۳۲۹ » پوشیدن لباس سیاه در سوگ ائمهٔ هدی علیهم‌السلام نشانهٔ خون‌خواهی، دفاع از حق‌طلبی و آمادگی برای تحقق آن است و با کراهت پوشیدن لباس سیاه در مواقع عادی ملازمه‌ای ندارد. رنگ سیاه برای عزادار رنگ متانت است و برای انجام عبادت کراهتی ندارد.

م « ۳۳۰ » عزاداری ابراز سوز نهاد و اندوه باطن است و هماهنگ‌ساختن اندوه باطن با ابزارهای مجاز موسیقی که سوز نفیر طبیعت آن ابزار را بیان می‌دارد، اشکال ندارد.

م « ۳۳۱ » استفاده از آلات موسیقی برای اقامهٔ عزاداری به خودی خود اشکال ندارد، ولی اگر عزاداری در مسجد برگزار می‌شود باید توجه داشت حرمت و قداست مسجد همانند مراکز همگانی نیست و شأن این مراکز با آلات موسیقی سازگار نیست و باید از چنین ابزار مباحی در آن مراکز مقدس استفاده نشود.

م « ۳۳۲ » اقامهٔ عزاداری حضرت سیدالشهدا عليه السلام نیاز به اعلان عمومی و همگانی دارد و استفادهٔ متعارف از ابزار اعلان اشکال ندارد، ولی این استفاده مقید به رعایت حال عموم افراد جامعهٔ اسلامی است و در ساعات استراحت عمومی یا در کنار مراکزی مانند بیمارستان‌ها، نباید از این ابزار که سبب مزاحمت می‌شود استفاده کرد.

م « ۳۳۳ » در نمایش‌های آیینی، مهم آن است که شکوه، وقار و هیبت پیشوایان دین و پیروان برجستهٔ آنان حفظ شود و بازیگری در نقش آنان سبب هتک شخصیت و وهن نگردد و اگر بازیگر و عوامل مؤثر تخصص و شناخت کافی در این زمینه نداشته باشند یا نتوانند این نقش را به‌خوبی ظاهر سازند، اقدام بر آن جایز نیست.

م « ۳۳۴ » نباید تنها مداحی را اساس تبلیغات دینی قرار داد، بلکه لازم است گردهمایی‌های دینی را به بحث‌های علمی سوق داد؛ چنان که منبر نباید با حرف‌های تکراری و پیشِ پا افتاده سپری شود، بلکه منبرها باید به درس‌گفتار تبدیل گردد، مداحی نیز نباید با الفاظ رکیک و عامیانه همراه گردد. لازم است احساسات مردم را با روش‌های عقلانی کنترل نمود تا عقل و احساس، هر دو در خدمت فرهنگ دینی قرار گیرد.

هم‌چنین مداح باید عزاداری را بر پایهٔ حق‌خواهی و با سنگینی و راستی اداره نماید تا اثر معنوی در روحیهٔ افراد داشته باشد و لازم است از هر کاری که دور از ادب و تربیت شمرده می‌شود و سیرهٔ افراد بی‌فرهنگ است، خودداری گردد.

م « ۳۳۵ » شایسته نیست در برابر مرثیه‌خوانی برای خون حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام مزدی دریافت کرد. شایسته نیست مجالس اهل بیت علیهم‌السلام را به انگیزه‌های مادی آلود که چنین کارهایی حتی برای کسانی که مشکل مادی برای خانوادهٔ خود دارند، دین را آسیب می‌رساند و روحیهٔ دین‌گریزی دست می‌دهد.

م « ۳۳۶ » منبر را نباید با سن تئاتر اشتباه گرفت و به بازی‌گری و معرکه‌گیری بر روی منابر رو آورد. عالمی که نمی‌تواند سخنی نو برای مردم داشته باشد و تفسیری تازه از آیات یا برداشتی جدید و ظریف از روایات داشته باشد و در یکی از دانش‌های اسلامی که مورد نیاز مردم است، تخصص کافی داشته باشد، نباید به منبر رود.

م « ۳۳۷ » قمه زدن اگر در خفا انجام گیرد و تصاویر آن ضبط نگردد و نشر عمومی نیابد اشکال ندارد، ولی قمه زدن اگر آشکار باشد و جامعهٔ جهانی آن را نوعی خشونت بداند، هم موجب وهن مذهب و حرام است و هم با اهداف قیام خونین کربلا که دعوت به دوری از خشونت و اعلان مظلومیت، غربت و قداست اهل‌بیت علیهم‌السلام است، در تعارض می‌باشد.

م « ۳۳۸ » مراسم‌های محلی و شکل‌های فولکوریک عزاداری در صورتی که با حرمت مجالس اهل بیت علیهم‌السلام منافی نباشد و شؤون دینی در آن رعایت گردد، از برترین عبادات است.

م « ۳۳۹ » طراحی عمومی و اجتماعی عزاداری و ارایهٔ آن در قالبی متناسب با فرهنگ و سلایق جامعه، به هدف هماهنگ‌سازی عزاداری‌ها کاری پسندیده است، ولی نیازی به اصرار بر وحدت هیأت‌های چندگانه نیست و باید سلایق جامعه را در برگزاری متنوع مراسم عزاداری‌ها در هر مکان و در هر زمان متناسب با عرف جامعه و در حدود آن، آزاد گذاشت و اعطای چنین آزادی، هزینه‌هایی دارد که پرداخت آن، از مصادیق اسراف نیست.

م « ۳۴۰ » تمامی لعن‌های زیارت عاشورا درست و نیز منطبق بر موازین علومی است که برای بسیاری ناآشناست. زیارت عاشورا دارای صد لعن متفاوت است و کسی زیارت عاشورا خوانده است که صد لعن آن را به تکرار بیاورد نه به یک مرتبه. هر یک از این صد لعن به پلیدی جبار در زمان‌های مختلف اشاره دارد که قاتل یکی از اولیای الهی می‌باشد. برای نمونه یک لعن آن نیز به زمان ما ویژگی دارد.

م « ۳۴۱ » با آن که پردازشگر عبارت «کلّ یوم عاشوراء و کلّ ارض کربلاء» وضوح تاریخی ندارد، جملهٔ گفته شده درست و منطبق بر اصول معرفت نزد نازک‌اندیشان و ژرف‌پژوهان باب بی‌کرانهٔ ولایت است و تاریخ اهل ولایت چنین است که تمامی به کرب و بلا آزموده می‌شوند تا سره از ناسره بازشناخته شود و آن که دلِ ماندن ندارد پای رفتن گیرد.

م « ۳۴۲ » حادثهٔ کربلا حادثه‌ای بی‌بدیل و تکرارناپذیر در نمایش عشق حق است. عشق را تنها باید در دانشگاه کربلا مورد مطالعه قرار داد و دیگر در هیچ نسلی نمی‌توان تابلوی گویا و بروزیافتهٔ عشق را دید. از این لحاظ، آن که می‌خواهد اسرار عاشقی را کشف کند، جایی برای مطالعه جز کربلا و متنی برای خواندن جز حوادثی که به خون حسین علیه‌السلام پیامبر عشق، نوشته شده است نمی‌یابد و ناگزیر باید نقبی به آن زمان و مکان منحصر بزند.

م « ۳۴۳ » حضرت رقیه علیهاالسلام دختر امام حسین علیه‌السلام و از اولیای محبوبی حق‌تعالی است که در شام و در مرقد شناخته‌شدهٔ فعلی دفن می‌باشند. علت شهادت ایشان، سکته به‌خاطر مشاهدهٔ سر بریدهٔ پدر بوده است. باید توجه داشت حضرت رقیه علیهاالسلام چون از اولیای حق است مقام معنوی و شامخ امام حسین علیه‌السلام و ولایت ایشان را می‌شناخته و همین معرفت، دریافت سهمیگنی مصیبت را سبب شده است.

م « ۳۴۴ » اقامهٔ نماز در اول وقت، فضیلت دارد، ولی نباید در ظهر عاشورا این عبادت را با شتاب و به صورت ظاهری و در محیط ناآرام یا در مسیری که سد معبر می‌شود دنبال نمود، بلکه باید آن را با سنگینی، قرب و سوز و متناسب با شأن و ادب ایمانی و بدون مزاحمت برپا داشت.

م « ۳۴۵ » عید نوروز از چهره‌های درخشان طبیعت است و از آن‌جا که در نوروز، صفای طبیعت باعث شادمانی و سرور و ارتباطات فامیلی می‌گردد، اگر از عوارض و مفاسد جانبی به‌دور باشد، بسیار پسندیده است و لازم است از آن در راستای نوسازی جامعه و افراد استفاده نمود.

م « ۳۴۶ » همهٔ ورزش‌های خشن، قاعده و قانون خاص دفاعی خود را دارد و زیان جدی در آن نیست و از لحاظ شرعی جایز می‌باشد و جوایز اعطایی در آن از باب تشویق است و نه مراهنه و از این جهت اشکال ندارد.

م « ۳۴۷ » اگر در طرح گسترش و نوسازی کوچه و خیابان‌های شهر و روستا بخشی از موقوفه در طرح کوچه و خیابان قرار گیرد به‌گونه‌ای که دیگر نتوان از آن استفاده کرد، برای عابران احکام وقف را ندارد و اجازهٔ آن بر عهدهٔ نهاد تصمیم‌گیر در این زمینه است.

م « ۳۴۸ » اگر مسجدی در طرح گسترش و نوسازی کوچه و خیابان‌های شهر و روستا قرار گیرد و معبر نمودن آن ضروری باشد؛ چنان‌چه دیگر نتوان مسجدی را در آن‌جا ساخت، احکام مسجد را ندارد.

م « ۳۴۹ » برای راهنمایی و رانندگی و دادرسی انتظام عمومی، احکام حقوقی فراوانی وجود دارد که آن‌چه عقلایی است و در جهت انتظام عمومی می‌باشد ضرورت دارد و نباید آن را منافی شرع دانست.

م « ۳۵۰ » اصل هیپنوتیزم و خواب مصنوعی واقعیت دارد، اما ادعای داشتن آن بسیار است و فراوانی از آن واقعیت ندارد و اگر فسادی در پی نداشته باشد، انجام آن اشکال ندارد؛ اگرچه دربارهٔ شنیدن اخبار گذشته یا آینده باشد. بنابراین خواب مصنوعی (هیپنوتیزم) در صورتی که پی‌آمد سویی نداشته باشد یا معالجهٔ بیماری بر آن توقف داشته باشد، جایز است.

م « ۳۵۱ » در مورد مرگ مغزی که مغز از کار می‌افتد و تنها دستگاه‌های حیات عمومی کار می‌کند و هیچ امیدی به بازگشت چنین کسی به حیات انسانی نیست، با توجه به این که پزشکان تصریح می‌کنند این‌گونه افراد مانند شخصی هستند که مغز او به‌کلی متلاشی شده یا سر او را از تن جدا کرده‌اند که با وسایل تنفس مصنوعی و تغذیه ممکن است تا مدتی به حیات عمومی خود ادامه دهد، یک انسان زنده به شمار نمی‌رود و در عین حال به صورت کامل نیز نمرده است، بنابراین در احکام مربوط به حیات و مرگ وی باید تفصیل داده شود و برای نمونه احکام مس میت، غسل و نماز میت و کفن و دفن تا قلب از کار نیفتد دربارهٔ آنان جاری نیست و تا بدن سرد نشود نمی‌توان اموال آنان را در میان وارثان تقسیم کرد و همسر آن‌ها نباید عدهٔ وفات نگه دارد تا این مقدار حیات آنان نیز پایان پذیرد، ولی وکیلان آنان از وکالت ساقط می‌شوند و حق خرید وفروش یا ازدواج برای آنان یا طلاق همسر از طرف آنان را ندارند و ادامهٔ درمان در مورد آن‌ها واجب نیست و برداشتن بعضی از اعضا از بدن آن‌ها در صورتی که حفظ جان مسلمانی بر آن متوقف باشد مانعی ندارد، اما همان‌طور که گذشت باید توجه داشت این امور همه در صورتی است که مرگ مغزی به‌طور کامل و به‌صورت قطعی ثابت گردد و احتمال بازگشت وی به هیچ وجه وجود نداشته باشد.

م « ۳۵۲ » فرادادن سِحر در صورتی که غرضی عقلایی بر آن مترتب باشد و باعث تجاوز به حریم دیگران نشود، اشکال ندارد، ولی عمل به آن حرام است؛ هرچند باطل کردن آن در حد ضرورت اشکال ندارد.

م « ۳۵۳ » احضار ارواح، چنان‌چه موجب هتک یا اذیت آنان و یا برهم‌زدن نظم عمومی و مانند آن نباشد، اشکال ندارد.

م « ۳۵۴ » غنا و خوانندگی در صورتی که باطلی در بر نداشته باشد و موجب تحریک شهوت به حرام یا فساد یا اشاعهٔ فحشا نباشد؛ اگرچه با آلات موسیقی همراه باشد، اشکال ندارد.

م « ۳۵۵ » موسیقی، استفاده از آلات غنایی است و غنا خواندن بر اساس ریتم موزون است و به این معنا دلیلی بر حرمت غنا و طرب نمی‌باشد و تنها حرمت در عوارض جنبی و مفاسد همراه آن است. ممنوعیت‌هایی که در شرع آمده است نسبت به انواع طاغوتی آن، در زمان خلفای جور می‌باشد. لازم است فراخوان رویارویی با موسیقی ضد اخلاقی توسط سیستم شایستهٔ دینی و نظام اسلامی دنبال شود و با ترسیم صحیح حکم موسیقی، استفاده از این امور تناسب خود را دارا گردد بدون آن‌که سبکسرانه(جلف) و زیان‌بار باشد.

م « ۳۵۶ » آواز خوش، صوت، صدا و صرف موسیقی، حرام نیست؛ حتّی اگر صدا کشیده شود یا ترجیع و طرب داشته باشد، بلکه ملاک حرمت، آن است که به واسطهٔ همراه‌ساختن آن با گناهان دیگری، مانند کلام باطل یا مفاسدی و حتی با کلامی بیهوده، موجب غفلت و دین‌ستیزی شود.

م « ۳۵۷ » صدا و خواندن زن و خوانندگی زنان خواننده اگر حرامی را به همراه نداشته باشد به این معنا که مهیج نباشد و مفسده نداشته باشد و اشاعهٔ فحشا و طاغوت نباشد، هرچند مطرب باشد، حرام نیست. تک‌خوانی یا صحبت و سخنرانی زن، هرچند برای مردان باشد، چنان‌چه باعث تحریک و مفسده یا تضعیف اخلاق همگانی نباشد، اشکال ندارد و لازم نیست صدای او همانند بدن وی پنهان شود.

م « ۳۵۸ » حضور علمی و عملی بانوان در شؤون گوناگون اجتماع اشکال ندارد؛ به شرط آن که عفت عمومی و متانت آنان رعایت شود و مرتکب حرام نشوند و حضور آنان مستلزم تضییع حقوق شوهران نباشد. البته، لازم است حضور آن‌ها در مشاغل به‌صورت پاره وقت یا نیمه وقت باشد تا خستگی جسمی و روانی یا فروپاشی خانواده را در پی نداشته باشد.

م « ۳۵۹ » تمایل فکری و عملی به ظالمان و حمایت از آنان در انجام گناه و تجاوز به حقوق، و کار کردن و فعالیت در دستگاه دولت‌های کافر یا ظالم، اگر موجب حمایت از کفر، ظلم و اعانت به کافر یا ظالم باشد حرام است؛ مگر این‌که در شرایطی ویژه برای پشتیبانی از اسلام و مسلمانان باشد.

م « ۳۶۰ » کسی که در ارگان یا مؤسسه‌ای موظف است بدون گرفتن پول از مراجعان کارهای آنان را انجام دهد، گرفتن پول یا هر چیز دیگری در وقت اداری برای آن کار حرام است؛ به‌ویژه اگر به وسیلهٔ رشوه، کار خلاف شرع یا قانون انجام دهد و یا حقوق دیگران را تضییع نماید، ولی برای رشوه دهنده در صورتی که رسیدن به حقی مشروع یا دفع ظلم از مظلومی متوقف بر آن باشد، به مقدار ضرورت اشکال ندارد. هم‌چنین اعمال نفوذ، اگر برای گرفتن حق یا دفع ظلمی باشد، اشکال ندارد.

م « ۳۶۱ » وظیفهٔ پیش‌گیری از رشوه بر عهدهٔ نظام، سیستم اداری و سپس مردم است و اگر کسی ببیند با عدم پرداخت آن اختلال جدی در کار وی ایجاد می‌شود، اشکال ندارد؛ البته پرداخت انعام و هدیه در برابر خدمت قانونی، اشکال ندارد.

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد دوم)

مطالب مرتبط