منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد دوم)
طهارت زنان
درآمد: ساختار وجودی انسان نسبت به زن و مرد؛ اگرچه وحدت یکسانی دارد، ولی به ظرف جنسیت، ویژگیهایی اساسی رخ مینماید که نمیتوان آن را نادیده انگاشت. لطافت و مطلوبیت و ساختار خلقتی ویژهٔ زن، موقعیت وی را در جهاتی ممتاز ساخته تا جایی که در این زمینهها گوی سبقت را از جنس مرد ربوده و همین امر او را بنیان اساسی و ممتاز بخشیده که یکی از چهرههای آشکارش حالات نفسانی، ویژگیهای روانی و طبیعت زنانه است که خونها و ترشحات خاصی را در او به وجود آورده که شریعت در بیان طبیعت وی، این امر را بهخوبی دنبال نموده است تا از هر گونه کژی و کاستی یا اهمال و نارسایی نسبت به شناخت طبیعت زن در این زمینه بهدور باشد که تنها در فقه برای کنترل و هدایت صحیح آن، احکام، ویژگیها و قوانینی را قرار داده است که در این مقام، تنها احکام و ویژگیهای خونهای زنانه میآید.
م « ۸۹ » اگر زن هنگام غسل حیض، با آن که میداند جنابتی به عهده ندارد، از روی جهل، نیت غسل جنابت کند؛ نه حیض، از آنجا که جنابتی به عهده ندارد، غسل وی کفایت از غسل حیض نمیکند و با وضوی تنها نمیتواند نماز بخواند، بلکه لازم است غسل حیض نماید، سپس وضو بگیرد و دوباره نماز بخواند؛ زیرا غسل جنابت در موردی رفع حیض میکند که وی جنب باشد؛ اما اگر از روی اشتباه بهجای حیض، جنابت به ذهن او آمده باشد، طهارت از حیض حاصل میشود و نمازهای وی تنها نیاز به وضو دارد و تنها نمازهایی که بدون وضو خوانده است را باید دوباره بگزارد.
بخش سوم: عبادت (نماز)
درآمد: نماز، بهترین کردار در دین و کاملترین چهرهٔ فروتنی در پیشگاه حضرت حق است که سبب قرب مؤمن به خداوند و دوری وی از هرگونه کژی، کاستی و ناپاکی میگردد.
بهترین رابطه و پیوند انسان با خدای خود نماز است که حرارت شوق و محبت و شعلهٔ عشق را در دل او فزونی میبخشد و جان را از شراب سخن گفتن با معشوق سیراب میسازد.
نماز، ساییدن پیشانی بندگی بر آستان حضرت دوست و سخنگفتن با معبود است که غفلت و شتابزدگی را بر نمیتابد.
نمازگزار برای به دست آوردن توان انجام بهترین ارتباط با خالق خویش نیازمند توبه و استغفار است و نیز از گناهانی که مانع برقراری این ارتباط است؛ همچون: حسد، کبر، غیبت، حرامخواری و هر آنچه که مایهٔ پراکندگی حواس وی میگردد، پرهیز مینماید و خود را با آراستگی تمام در برابر معشوق ظاهر میسازد و حضور قلب را پاس میدارد.
م « ۹۰ » پایان وقت نماز عشا نیمهٔ شب است و شب از آغاز مغرب تا طلوع فجر است.
م « ۹۱ » تأخیر نماز مغرب و عشا از نیمه شب، بدون عذر شرعی؛ هرچند گناه است، تا پیش از طلوع فجر لازم است با نیت ادا خوانده شود و بهجا آوردن آن با نیت قضا، ویژهٔ پس از صبح (طلوع فجر) است؛ بنابراین، اگر تنها به اندازهٔ پنج رکعت به پایان شب و تا صبح وقت باشد، باید هر دو نماز به قصد ادا و به ترتیب خوانده شود و اگر کمتر از آن، وقت باشد؛ هرچند به اندازهٔ یک رکعت، باید نخست نماز عشا و پس از آن، مغرب را بخواند.
م « ۹۲ » نصف شب، بین مغرب و طلوع فجر صادق است؛ هرچند به طور عرفی، نصف شب را بین غروب تا طلوع آفتاب به حساب میآورند و تأخیر نماز عشا از نصف شب، بدون عذر شرعی معصیت است؛ هرچند نماز عشا نیز همچون نماز مغرب، تا طلوع فجر باید به نیت ادا آورده شود و بر اساس مدارک شرعی، با گذشت نیمه شب، نباید نیت قضا نمود؛ چون وقت نماز مغرب و عشا همچون نماز ظهر و عصر یا صبح نیست. نماز شب را نیز میتوان با همین معیار بهجا آورد که اگر قبل از دخول وقت نماز صبح، شروع به نماز شب و نوافل کرده باشد، با فرض داخل شدن وقت نماز صبح، بقیه را به قصد ادا بهجا میآورد.
م « ۹۳ » لازم نیست پنج نماز را در پنج وقت بهجا آورد، بلکه بهتر است در سه نوبت خوانده شود.
م « ۹۴ » بعد از دوری از حرام و به دست آوردن روزی حلال، با دفع کثرات و اشتغالات زاید و مزاحم و توّجه حقیقی به حضرت حقتعالی هم در خلوت و هم در امور زندگی، حضور قلب برای نماز حاصل میگردد.
م « ۹۵ » اگر زن و مرد در یکجا نماز میخوانند، مستحب است زن عقبتر از مرد بایستد و جای سجدهٔ او از جای ایستادن مرد کمی عقبتر باشد.
م « ۹۶ » اگر زن جلوتر یا مساوی مرد بایستد، نماز وی باطل نیست؛ هرچند دوری نمودن از این گونه نماز گزاردن بهتر است و در این حکم، تفاوتی میان محرم و نامحرم یا زن و شوهر و نیز نماز واجب و مستحب نیست.
م « ۹۷ » لباس نمازگزار ـ که به تنهایی ناحیهٔ شرمگاهی را میپوشاند ـ باید از اجزای حیوان حرامگوشتی که خون جهنده دارد نباشد. همچنین باید بدن و لباس او به ادرار، مدفوع، عرق، شیر و موهای حیوان حرام گوشت آلوده نباشد، ولی در صورتی که برای نمونه تنها یک موی آن حیوان با لباس او باشد اشکال ندارد و همچنین اگر چیزی از آن را برای نمونه در ظرف یا دستمالی بگذارد و با خود به همراه بردارد، اشکال ندارد.
م « ۹۸ » لازم نیست آنچه که در علم تجوید برای نیکو خواندن قرآنکریم آمده است رعایت شود، بلکه باید بهگونهای بخواند که به عربی باشد و معنا را تغییر ندهد و نباید رعایت احکام تجوید سبب گرفتاری به وسواس و بازی با الفاظ شود.
م « ۹۹ » سجده بر سیمان خالص و سیمان مخلوط به سنگ و ماسه و بهطور کلی مخلوط با هر چیزی که سجده بر آن صحیح است، اشکال ندارد.
م « ۱۰۰ » کف دست یا دیگر اعضای سجده در حال سجده به هر شکلی که میتواند روی زمین قرار گیرد کافی است و مراعات زیاده از توان به طور غیرطبیعی لازم نیست.
م « ۱۰۱ » خواندن تسبیحات اربعه برای یک بار واجب و برای مرتبهٔ سوم مستحب است اما بسنده نمودن به دو مرتبه جایز نیست.
م « ۱۰۲ » نافلهٔ شب، تأثیر آشکاری در صفای باطن و پاکی قلب و تربیت نفس مؤمن دارد. نوافل شب دارای آداب بسیاری است؛ بهویژه قنوتِ نافلهٔ وتر که رعایت آن بسیار مناسب است، ولی هرگاه آن آداب را نتواند یا نخواهد، میتواند نماز شب را بدون آداب و مانند نمازهای عادی بیاورد و کسی که نمیتواند در آخر شب بیدار شود، میتواند پیش از خواب آن را بهجا آورد یا پس از اذان صبح و قبل از طلوع آفتاب و پیش از گزاردن نافله و نماز صبح، آن را بخواند.
م « ۱۰۳ » مسافر و کسی که برای او مشکل است نافلهٔ شب را پس از نیمه شب بخواند یا میترسد که در آن وقت بیدار نشود، میتواند آن را در آغاز شب بهجا آورد.
م « ۱۰۴ » کسی که نمیداند گمان به یک سو دارد یا هر دو سو از دید او یکسان است، اگر احتمال دهد که به یک سو گمان بیشتری دارد، باید همان را بگیرد و در غیر این صورت، برابر حکم شک رفتار کند.
م « ۱۰۵ » اگر نمیداند شک دارد یا گمان، باید برابر احکام شک رفتار کند.
م « ۱۰۶ » جایی را که برای اقامت خود بدون قید زمان اختیار کرده است وطن او بهشمار میرود؛ خواه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادر وی به شمار رود یا وی خود، آنجا را برای زندگی اختیار کرده باشد، و لازم نیست در آنجا ملکی داشته باشد یا شش ماه در آن زندگی کرده باشد یا عرف و مردم، آن را وطن او بهشمار آورند؛ بلکه همین که قصد زندگی در جایی نماید، وطن او بهشمار میآید و برای وطنگرفتن، قصد تنها بسنده است.
م « ۱۰۷ » در جایی که وطن اصلی وی نیست، اگر قصد دارد مدتی بماند؛ هرچند دراز باشد و سپس بخواهد به جای دیگر رود، آنجا، وطن او بهشمار نمیآید ولی اگر جایی را برای «اقامت» خود انتخاب کند بهگونهای که وقتی در آنجاست قصد اقامت تنها در آنجا را داشته باشد، وطن او به شمار میرود؛ هرچند قصد ماندن همیشگی نیز نداشته باشد. البته، با این شرط که قصد ماندن برای مدتی معین؛ مانند: شش ماه و یک سال را نداشته باشد.
م « ۱۰۸ » کسی که جایی را برای زندگی اختیار کرده و ماندن خود در آن را محدود به مدّت معینی نکرده و همچون کسی که آنجا وطن اوست زندگی میکند؛ مانند: برخی کارمندان یا طلاّبی که در حوزهها ساکن هستند، همانجا وطن وی به شمار میرود؛ هرچند قصد نداشته باشد که همیشه در آنجا بماند.
بیشتر طلاّب حوزههای علمی و دانشجویانی که مدتی برای فراگیری دانش، در جایی غیر وطن خود هستند و در آنجا از نظر عرف، مسافر خوانده نمیشوند، مدتی که در آنجا هستند، مانند دیگر مردم ساکن آن منطقه میباشند و آنجا حکم وطن آنان را دارد. نماز آنان حتی در سفر اول تمام، و روزههای آنان صحیح است.
م « ۱۰۹ » کسانی که برای تبلیغ به جایی میروند؛ مانند: اهل علم؛ اگر پس از قصد ده روز و خواندن یک نماز چهار رکعتی بهجای دیگری که چهار فرسخ نیست، دعوت شوند و بخواهند یک دهه یا یک ماه بین دو جا رفت و آمد کنند، نماز آنها در هر دو جا تمام است؛ مگر وقتی که قصد سفر دیگری نمایند، مانند این که روز پایان رفت و آمد از جای دوم با قصد رفتن به وطن، به راه بیفتند که در این هنگام پس از بیرون رفتن از حدّ ترخّص، نماز شکسته است؛ هرچند از جای نخست که جای اقامت بوده است بگذرند.
م « ۱۱۰ » ملاک سفر، بیرون آمدن از خانههای پایانی و خروج از شهر میباشد و ابتدای مسافت از نهایت شهر است. اگر کسی در میان شهر خود، هرچند بزرگ نیز باشد، بیش از بیست فرسخ حرکت نماید، صدق سفر ندارد. بنابراین میان شهرهای بزرگ (بلاد کبیره) و شهرهای کوچک در این حکم تفاوتی نیست و حد ترخص از آخرین نقطهٔ شهر محاسبه میشود.
بنابراین حد ترخص تهران با پایانپذیرفتن محلههای آن، از جنوب، خارج شدن از شوش، و از شمال، بیرون آمدن از شمیران میباشد و خاوران، نارمک و شمیران بخشی از تهران است و از آن جدا نیست. حد ترخص شهرری و حرم حضرت عبدالعظیم علیهالسلام ، بیرون آمدن از پایان آن شهر است؛ چون تهران و شهرری یک شهر شمرده نمیشود، اگرچه متصل به هم باشد و حدّ ترخّص یکسان ندارد.
م « ۱۱۱ » اوقات نماز و روزهٔ دو قطب شمال و جنوب هماهنگ با اوقات منطقهٔ معتدلی میباشد که نزدیکتر به آن است.
م « ۱۱۲ » امام جماعت باید: بالغ، عاقل، شیعهٔ دوازدهامامی، عادل و حلالزاده باشد و نماز را درست بخواند و اگر مأموم مرد است، امام او نیز باید مرد باشد.
م « ۱۱۳ » امامت زن برای زن اشکال ندارد.
م « ۱۱۴ » نماز جماعت به طور عمومی یا نماز دستهجمعی بدون جماعت، در صورتی که موجب تعطیلی کار، اتلاف وقت مردم و بینظمی در امور اجتماعی گردد، مجوّز شرعی و عقلی ندارد و از مصادیق «تحقّق امر عبادی در مقام معصیت» است. نباید برای نماز جماعت یا نماز دسته جمعی که بدون جماعت گزارده میشود از وقت اداری که اتلاف آن زیانبار است استفاده نمود. کارمندان برای کار، حقوق دریافت میکنند و نماز جماعت نباید موجب زیان رساندن و اختلال در نظم جامعه و مجاری امور گردد. بنابراین برپایی نماز جماعت در مراکزی همچون پادگانها که نماز جماعت اوّل وقت پیآمدهایی منفی ندارد و موجب پایمال گشتن حقوق دیگران نمیشود، بسیار مناسب است، ولی برای ادارات، دادگاهها و مراکز انتظامی، با وجود پیآمدهای منفی سزاوار نیست. بنابراین متولیان برنامهریزی کشور باید ساعات کار اداری را متناسب با فرهنگ و اولویتهای دینی کارشناسی و تعیین کنند تا هم گزاردن نماز در اول وقت باشد و هم فرصت نماز از وقت و حقوق مردم و بیتالمال مایه نگزارد.
م « ۱۱۵ » چنانچه نماز جمعه با شرایط لازم اقامه شود، نماز جمعه از نماز ظهر بسنده میکند؛ هرچند نمازگزار در میان خطبه سخن گوید. البته، سکوت و گوش دادن به خطبهها از اخلاق اسلامی است.
م « ۱۱۶ » رعایت ترتیب در قضای نمازهای روزانه واجب نیست؛ برای نمونه کسی که یک روز نماز ظهر و روز بعد نماز عصر را نخوانده یا ظهر و عصر یک روز را نخوانده است واجب نیست نخست نماز ظهر و پس از آن، نماز عصر را قضا نماید.
م « ۱۱۷ » میتوان برای نماز قضای میت، چند نفر را در یک وقت اجیر نمود و واجب نیست برای هر یک، وقتی معین شود؛ خواه ترتیب قضا شدن را بداند یا نداند.
م « ۱۱۸ » مسجد مخالفان (اهل سنت)، در صورتی که همچون نواصب محکوم به کفر نباشند، در حکم مسجد است و باید احکام و شؤون آن رعایت گردد.
کلیسا، کنیسه و کنشت در تقرّب و بهرهدهی معنوی و لزوم رعایت احترام در حکم چنین مسجدی است.
م « ۱۱۹ » نباید صورت چیزی را در مسجد نقاشی کرد؛ بهویژه چیزهایی که سبب انصراف مؤمنان از عبادت و توجه به حضرت حق میگردد، نباید در مسجد ایجاد شود.
م « ۱۲۰ » مسجد محل عبادت و معنویت است. مسجد را نباید مرکزی برای تبلیغات خطی و گروهی قرار داد.
م « ۱۲۱ » کارهای عمومی در مقایسه با مسجد بر سه نوع است:
الف. امور غیرمنافی با شؤون مسجد، مانند: برگزاری مجالس علمی و دینی. ب. اموری که میتواند منافی شؤون مسجد نباشد، ولی مناسب مسجد نیز نیست، همچون کارهای عمومی دنیایی، مانند انتخابات.
ج. امور منافی با شؤون مسجد که نسبت به آن هتک حرمت میباشد؛ مثل: برگزاری مجالس عروسی، بهویژه با وضعیت موجود آن میان مردم.
م « ۱۲۲ » تشکیل مجالس فاتحه و ترحیم در مساجد در صورتی اشکال ندارد که منافی با شؤون مسجد نباشد و هیچ گونه کردار و رفتار منافی با شؤون مسجد در آن برگزار نشود؛ مانند: اجرای غنای حرام، رعایت نکردن حجاب و عفت در میان زنها، رعایت نشدن پاکی و نظافت در میان بچهها که همه سبب هتک حرمت مسجد و جایز نبودن برگزاری این گونه مجالس در مسجد است.
م « ۱۲۳ » نقاشی چیزهایی که روح ندارد؛ مانند: گل و بوته، در مسجد ناپسند است و نماز خواندن روبهروی این نقشها؛ هرچند در هم کشیده شده باشد، شایسته نیست، ولی نوشتن آیات قرآنکریم و احادیث بهصورت درست و خوانا در مسجد اشکال ندارد.
م « ۱۲۴ » پشت بام مسجد، احکام داخل مسجد و زمین سطح آن را ندارد و نسبت به اموری که بهطور عرفی موجب هتک حرمت آن نمیشود تکلیفی نیست و حایض و جنب میتوانند بر پشت بام مسجد بروند یا آنجا بنشینند و چنانچه پشت بام مسجد، توسط حیوان یا طفلی متنجس شد، تکلیفی نسبت به طهارت آن بر کسی نیست، مگر آن که به گونهای باشد که به صورت عرفی سبب هتک حرمت مسجد باشد؛ مانند آن که حیوانی در آنجا منزل نماید.
بخش چهارم: عبادتهای موسمی (روزه، اعتکاف و حج)
درآمد: عبادتها را میتوان بر دو دستهٔ دایمی و موسمی دانست. عبادت دایمی همانند نماز است که در هر شرایطی بر انسان واجب میباشد؛ اما عبادتهای موسمی، تنها با حصول شرایط ویژه بر مکلف لازم میگردد. مهمترین این عبادتها عبارت است از: روزه، حج و اعتکاف که احکام هر یک در این بخش میآید.
در همهٔ ادیان توحیدی از روزه یاد شده است؛ بهویژه اسلام که برای آن جایگاهی برتر و پاداشی بس بزرگ قرار داده است. قرآنکریم میفرماید: «کتِبَ عَلَیکمُ الصِّیامُ کما کتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکم(۱)؛ روزه بر شما واجب گردید چنانکه بر پیشینیان شما واجب شده بود».
در حدیث قدسی نیز آمده است: «روزه برای من است و خود پاداش آن را خواهم پرداخت.» روزهٔ ماه مبارک رمضان که ویژهٔ دین مقدس اسلام است، در میان روزهها برتری کامل دارد.
م « ۱۲۵ » ملاک تکلیف روزه، بلوغ است. در جامعهٔ ما کمتر پیش میآید که دختر در نُه سالگی بالغ شود. سن بلوغ در دختر به صورت غالبی، سیزدهسالگی است.
م « ۱۲۶ » دختری که بالغ شده است، اگر از ماه رمضان تا ماه رمضان دیگر نتوانست به خاطر ضعف زیاد جسمانی، روزهٔ خود را قضا کند، قضا برای او لازم نیست، ولی برای هر روز باید یک مدّ طعام (ده سیر گندم و جو و مانند آن برابر با ۷۵۰ گرم) به فقیر بدهد.
م « ۱۲۷ » کسی که در شب ماه رمضان یا روزهٔ واجب معین دیگری جنب است و میداند که اگر بخوابد تا صبح بیدار نمیشود، نباید بدون غسل بخوابد و اگر بخوابد و تا صبح بیدار نشود، روزهٔ وی باطل است و قضا و کفاره بر او واجب میشود؛ مگر آنکه نخوابیدن برای وی سختی پیش آورد یا نداند ماندن بر جنابت، حرام است و در صورتی که احتمال دهد بیدار میشود، میتواند بخوابد، ولی در مرتبهٔ دوم که بیدار شد، نمیتواند بدون غسل بخوابد.
م « ۱۲۸ » کسی که در شب ماه رمضان یا در روزهٔ واجب معین دیگری جنب است، اگر عادت و اطمینان به بیدار شدن پیش از اذان صبح دارد، میتواند بخوابد و پس از بیدار شدن غسل کند و چنانچه تا صبح خواب بماند، روزهٔ وی درست است.
م « ۱۲۹ » خوابی را که در آن محتلم شده است، نباید خواب نخست بهشمار آورد، بلکه اگر از خواب بیدار شود و دوباره بخوابد، خواب نخست وی بهشمار میآید.
م « ۱۳۰ » اگر روزهدار محتلم شود، واجب نیست در روز غسل کند و برای روزه اشکال ندارد؛ هرچند مستحب است دارای طهارت باشد.
م « ۱۳۱ » هرگاه در ماه رمضان، پس از اذان صبح بیدار شود و خود را محتلم ببیند؛ هرچند بداند پیش از اذان محتلم شده، روزهٔ او درست است.
م « ۱۳۲ » اگر در روزهٔ ماه رمضان به عمد قی کند یا در شب جنب شود و و سه بار بیدار شود و بخوابد و تا اذان صبح بیدار نشود، تنها لازم است روزهٔ آن روز را قضا کند.
م « ۱۳۳ » اگر زن در شب ماه رمضان، پیش از اذان صبح از حیض یا نفاس پاک شود و به عمد غسل نکند یا اگر وظیفهٔ وی تیمم است، تیمم ننماید، لازم است روزهٔ آن روز را تمام کند و قضای آن را نیز بگیرد. همچنین در روزهٔ قضای ماه رمضان، اگر به عمد غسل و تیمم را ترک کند، نمیتواند آن روز را روزه بگیرد.
م « ۱۳۴ » اگر در شهری آغاز ماه دانسته شود، در شهرهای دیگری که در افق با او یکی میباشد نیز آغاز ماه ثابت میشود و منظور از یکی بودن افق آن است که اگر ماه در یک شهر دیده شود، در شهر دوم نیز ـ اگر مانعی مانند ابر نباشد ـ دیده میشود و هم افق بودن در جایی است که شهر دوم در غرب شهر نخست یا شمال یا جنوب آن باشد و در عرض به هم نزدیک باشد و اگر در شرق آن بود، گذشته از نزدیکی در عرض، از طول نیز بیش از ۸۸۰ کیلومتر دورتر نباشد.
م « ۱۳۵ » در مناطقی که دارای روزهای بسیار طولانی و شبهای بسیار محدود یا بهعکس میباشد، باید بر اساس اوقات شرعی نزدیکترین مکان معتدل عمل شود و وقت نماز و زمان روزه را بر اساس آن تعیین نمود.
م « ۱۳۶ » قاری قرآنکریم در صورتی که قرآن را به عمد غلط بخواند، روزهٔ وی باطل است، اما اگر اشتباه وی به سهو باشد، روزهٔ وی باطل نیست و روزهٔ شنوندگان به هر حال درست است؛ مگر آن که اشتباه بودن قرائت وی را بدانند و آن را قرآن بشمارند.
م « ۱۳۷ » غبار غلیظ روزه را باطل میکند؛ اگرچه از راه بینی باشد؛ برخلاف بخار که روزه را باطل نمیکند.
م « ۱۳۸ » اگر ابزاری غیر خوراکی مانند وسایل معاینات پزشکی به هنگام روزه به دهان وارد شود، موجب بطلان روزه نمیشود؛ مگر این که در فرضی بعید، آلوده به آب دهان شود و آن را بیرون آورد و سپس دوباره وارد دهان شود و رطوبت آن ابزار به قدری باشد که در آب دهان مستهلک نشود و آن را فرو برد.
م « ۱۳۹ » در کفارهٔ روزه لازم نیست کفاره را بهطور حتم به فقیران متعدد و شصت فقیر داد، بلکه اگر کفارهٔ معین شده برای شصت فقیر را به یک فرد فقیر نیز بدهد، بسنده است؛ همانطور که اگر بهجای گندم و اطعام به همان اندازه پول بدهد، کافی است. بنابراین اگر قیمت گندم را نیز به نیت کفاره به فقیر بدهد کافی است و لازم نیست که فقیر را وکیل در خرید گندم کند. همچنین لازم نیست فقیر از آن پول، فقط گندم بخرد و در صورتی که آن را برای کار ضروری دیگری غیر از خرید گندم هزینه کند، اشکال ندارد.
م « ۱۴۰ » کسانی که به سبب سختی کار و شغل خود تحمل روزه را ندارند و هنگام کار از روزهگرفتن ناتوان میشوند، بهگونهای که موجب بیماری، مشقت و عسرت زندگی شود و اگر کار روزانه را رها کنند، سبب بیکاری و عسر و حرج مالی برای آنان میشود و وجوب به دست آوردن رزق حلال از آنان ساقط نمیشود و امکان تغییر شغل نیز ندارند، افطار کنند و قضای روزهٔ خود را در فرصت مناسب، در صورت امکان بگیرند. پیشنهادهایی که در برخی رسالههاست مانند اینکه هر روز صبح به چهار فرسخی سفر کنند و در سفر افطار کنند برای طبقهٔ مستضعف بهخصوص متوسط کارگری که از دسترسی آسان به امکانات دور میباشند، هرچند صحت شرعی داشته باشد، پیشنهادی عقلایی و مناسب نیست.
م « ۱۴۱ » مصرف سیگار روزه را باطل میکند. نیازداشتن به سیگار، مجوز افطار روزه نمیشود.
م « ۱۴۲ » فروش نوشیدنی و خوراکی به اشخاص مسلمان غیر روزهدار، در صورتی که به روزهخواری آنها از معصیت، علم نداشته باشد، مانند آنکه امکان مسافر یا مریضبودن آنها باشد، اشکالی ندارد، ولی اگر علم به روزهخواری آنها بهگونهٔ غالبِ نوعی از معصیت در فضای عمومی و در دید دیگران داشته باشد، جایز نیست؛ هرچند در هر دو مورد نیز نباید فروش، صورت علنی داشته باشد.
۱ـ بقره / ۱۸۳٫
منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد دوم)