منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد دوّم)
گفتیم احکام شرعی امری دارای ملاک و توصیفی و بر پایهٔ امور تکوینی و تابع هستی است. پیآمد این گزاره چنین میشود که احکام شرعی امری معرفتمحور است، نه تکلیفمدار. حکم شرعی، اگر علمی و بر معیار حقیقی باشد، بهحتم فرازمانی خواهد بود و در صورتی که کمال، جامعیت و جمعیت داشته باشد، میتواند عهدهدار هدایت در تمامی زمینهها گردد.
معرفتمحوری فقه و قانونِ مبتنی بر آن، در تعریف اصطلاحی فقه نیز اعتبار شده است؛ زیرا فقه، دانش دریافت مراد و معنای گفتهپردازِ قدسی بهگونهای نظاممند و به مدد ملکهٔ قدسی از ظهور و پدیداری دلیل دینی (کتاب، سنت و دیگر منابع مورد تأیید شریعت) است؛ خواه دریافت مراد شریعت در گزارههای اعتقادی و معرفتی باشد یا در دادههای اخلاقی یا احکام دین. روش عملی فقیهانِ آغازین دورهٔ غیبت نیز چنین بوده است که پیش از طرح بحثهای فرعی دین، از اصول بنیادین آن سخن به میان میآوردند. قرآنکریم به عنوان کتاب وحیانی مستند فقه و متن و منبع اصلی شریعت، کتابی معرفتمحور میباشد. اگرچه بعدها، فقهِ اهل تحجر و ظاهرگرا، که فقط بر فقه و اصول بسنده میکند، به تکلیفمحوری گرایش پیدا کرد.
اسلام، پذیرش معجزه را منوط به حجیت عقل ساخته و اعجاز خود را که دلیل حقانیت آن است، از سنخ معرفت آورده و کتاب وحیانی را دلیل بر صحت و درستی خود قرار داده است و حتی کمترین عبادتی را با معیار معرفت و عقلانیت به سنجش میگذارد، نه با عمل به تکالیف؛ چنانکه کتاب عقل و جهلِ اصول کافی، مستند گویای این مدعاست.
منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد دوّم)