ملاک‌داری و توصیفی‌بودن قانون

ملاک و مناط حقیقی احکام شرعی

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد دوّم)

احکام شرعی امری توصیفی و دارای ملاک و مناط حقیقی است که با ابزارهای علمی قابل کشف می‌باشد. احکام شرعی امری فرمانی، فرمایشی و اعتباری محض نیست، بلکه شریعت، حقیفتی توصیفی است که صلاح تکوینی و خیر حقیقی بندگان را ترسیم می‌کند و برای ایصال به حق و هدایت دینی خود، فلسفه، استدلال و حجت دارد.

شیعه که خردمندی و عقل‌گرایی و سپس عشق تابع آن را اساس کمال خود می‌داند، در احکام به ملاک و مناط آن اهمیت می‌دهد و بر این باور است که هیچ حکم حرام یا حلالی بدون ملاک نیست و چنین نیست که امری تعبدی به این معنا که ملاکی حقیقی و معیاری تکوینی نداشته باشد، در شریعت یافت شود. شیعه در باب یافت ملاک احکام، کتابی چون «علل‌الشرائع» را در کارنامهٔ خود دارد که نشان می‌دهد اولیای معصومین علیهم‌السلام مسیر ملاک‌یابی را برای توجیه و مقبولیت گزاره‌های دینی به صورت گسترده مورد استفاده قرار داده‌اند.

اثبات برخی ملاک‌ها مستلزم مطالعه و پژوهش‌های بسیاری است و آزمایشگاه، تجربه و عمل را لازم دارد تا اثبات و نفی هر یک، مستدل صورت پذیرد. چنین اموری اثبات‌پذیر است و نباید آن را فرادلیل دانست.

البته باید توجه داشت عقل با آن که توانایی‌ها و توانمندی‌هایی بسیار دارد و از موهبت نیروی پذیرش رسولان الهی علیهم‌السلام و تصدیق آنان و سر ساییدن بر آستان آن حضرات علیهم‌السلام برخوردار است، اما چون نمی‌تواند بر همهٔ اطراف یک مسأله و نیمهٔ پنهان آن، آگاهی یابد و نیز تنها قدرت درک امور کلی را دارد و در فهم جزئیات، وهم و تخیل بر آن چیره است، نمی‌تواند منبع مستقلی در فهم احکام جزیی شریعت به شمار رود و شمار مستقلات عقلی اندک است. چنان‌که قیاس غیر منصوص‌العله حجت نیست و استحسان نمی‌تواند حجت برای اثبات حکم شرعی قرار گیرد.

همان‌گونه که گذشت، عقل در دریافت حلال و حرام‌ها و دیگر احکام شرعی گاه ملاک و معیار آن را درک می‌کند؛ مانند قبح ظلم که در صورتی که بر فرض محال، شریعت برخلاف آن هم حکم نماید، عقل آن را نمی‌پذیرد و آن را غیر قابل پذیرش می‌خواند. چنین مواردی، از مستقلات شرعی است. اما دریافت ملاک برخی از احکام در توان عقل عادی نیست و از درک آن عجز دارد؛ مانند قبح قمار که هرچه عقل در مذمت آن بگوید، حکمت آن است، نه علت تام حرمت آن. عقل برای دریافت احکام شریعت نیازمند شریعت است و چون تخصص در تشریع ندارد، متشرع به شمار می‌آید نه شارع، و برد عقل در یافت ملاک‌های شرعی به قدر توان آن بوده و محدود می‌باشد. این‌گونه است که عقل، نیازمند رهبری معصوم است و خود نمی‌تواند علت حکمی شرعی را به دست آورد. به چنین احکامی غیر مستقلات عقلی می‌گویند. درست است که انسان اندیشه دارد، ولی اندیشهٔ وی محدود است و این معصوم است که باید باشد تا اندیشهٔ آدمی را به‌طور کامل، معصومانه و آگاهانه سازد تا به انحراف نیفتد.

سخن‌گفتن از مناط و ملاک احکام و علل شرایع و قوانین برای فقه شیعه و حاکمیت آن، در جامعهٔ امروز ضروری است و فقهی می‌تواند بر جامعه مدیریت داشته باشد که نفس‌الامر احکام را به تحقیق بگذارد و حکمت، ملاک و تعلیل داشتن احکام شریعت را در چارچوب علمی و محدودهٔ توان عقل ثابت کند. حقوق مبتنی بر چنین فقهی است که می‌تواند به مباحثه و مناظره با حقوق لیبرال دموکراسی و فلسفه‌های سکولاری بنشیند؛ چنان‌که سازمان ملل و دولت‌ها بیش‌تر با فقه و حقوق و با قانون اداره می‌شوند تا با دیگر علوم. این امر اهمیت فقه، حقوق و قانون را در نظام زندگی بشر می‌رساند.

احکام شرعی، لسان فطرت و طبیعت را دنبال می‌کند که امری تکوینی است و گزاره‌های برآمده از امور تکوینی، نهادی تأسیسی ندارند ـ هرچند ظاهری دستوری و آمرانه داشته باشند ـ بلکه تمامی گزاره‌ها اعم از ارشادی و مولوی، توصیفی می‌باشند و همان چیزی را که در طبیعت و فطرت و در تکوین می‌باشد، امضا می‌کنند؛ یعنی همان امور رایج میان مردم را؛ مگر این‌که جامعه در درک آن اشتباه کرده یا در عمل، به انحراف و فساد گراییده یا به خطا رفته باشد، که در این صورت به گونهٔ تأسیسی و اصلاحی در جامعه حضور می‌یابد تا جامعه را به نهاد تکوینی و طبیعی و فطری خود باز گردد. مثل آن‌که عرف، موارد پاک را از نجس تشخ یص نمی‌دهد و تنها نظافت و تمیزی را می‌شناسد و اگر نجاسات ده‌گانه از طرف شرع برشمرده نمی‌شد، عرف نمی‌دانست که چه چیزی نجس است. انبیای الهی علیهم‌السلام و کتاب‌های آسمانی در پی براندازی جوامع و قوانین و سنت‌های رایج در آن نبوده‌اند، بلکه می‌خواستند جامعه را اصلاح نمایند و اگر مورد خطایی را یافتند، آن را درست نمایند؛ مانند معلمی که املای شاگرد را تصحیح می‌کند و ایرادها و اشتباهات آن را خاطرنشان می‌شود و آن‌چه را که بر آن دست نگذارده است، درست می‌داند. هریک از احکام الهی به‌گونهٔ شایسته و دارای میزان و تناسب و با کم‌ترین افراط و تفریط و در عین سادگی، متانت و آرامش و بی‌پیرایگی و با دوری از سختی، در نهاد مردم و جامعه حضور دارد، از این رو، بسیاری از سخت‌گیری‌ها از سوی مترجمان دین و تابعان در گذر زمان و با چیرگی سلایق برخی فقیهان ظاهرگرا به گونهٔ پیرایه و خطا پدید آمده و البته برخی نیز برای زمان آنان مناسب و بدون پیرایه بوده است، اما در بیرون آن محدوده، موضوع ندارد و قابل اجرا نیست. انبیا و اولیای الهی همواره در زندگی خود ساده و به دور از هر گونه پیرایه بودند؛ زیرا دین بی‌پیرایهٔ الهی را در شریعت و فطرت خویش داشتند.

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد دوّم)

مطالب مرتبط