منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد دوّم)
«سنّت» صاحب ولایت معصوم پس از قرآنکریم، دومین منبع شناخت احکام شرعی و اجتهاد فروع دین است. حجیت سنت ریشه در ولایت موهبتی و اعطایی خداوند دارد. ولایت، حقیقتی تکوینی و معرفتی بسیار بالاتر و دقیقتر از علم است که از شعبههای آن، دریافت وحی، الهام و نیز صفای باطن میباشد. ولایت، ریشه در معرفت توحیدی دارد. ولایت که در لغت، قرارگرفتنِ رابطهدار چیزی ورای چیزی، بدون واسطه است، سیطرهٔ وجودی حضرت حق میباشد و همهٔ پدیدهها بهگونهای تکوینی از آن برخوردار هستند که از چنین هویتی به «ولایت تکوینی» یاد میشود. مولا، کانون و مرکز ولایت میباشد و تنها حقتعالی مولاست؛ زیرا اصل وجودِ مستقل و دارای ذات، اوست و آفریدهها، پدیدههای فاقدِ ذات و بدون استقلال میباشند؛ بنابراین ولایتِ ذاتی حقتعالی بر تمامی پدیدهها، بدون کمترین توجهی به مقام علم و مرتبهٔ عین ثابتِ آنان تصدیق میشود و هیچ پدیدهای را توان فرار از این حکومت فراگیر و چیرهٔ ذاتی نیست.
ولایت، امری الهی است که دست خلق از آن کوتاه است و در جانب تشریع، از ناحیهٔ خداوند به برخی اعطا و موهبت میشود. ولایت تکوینی، اصلِ هستی و تمامی پدیدههای هستی را در خود دارد. میزان توان و کمالِ هر پدیدهای، همان ولایت تکوینی آن است. آتش بر پنبه ولایت دارد که میتواند آن را بسوزاند و آب بر خاک ولایت دارد که میتواند آن را خیس کند. ولایت، حکومت، دولت، فعلیت و چیرگی چیزی بر دیگری است و تمامی پدیدههای هستی بر اساس ولایت ترتیب یافته است.
ولایت تشریعی، سیطرهٔ قانونگذاری در احکام الهی است که از جانب حضرت حق، جهت ادارهٔ جامعه به اولیای معصومین علیهمالسلام داده شده است. از این رو مسیری جز راه امیرمؤمنان و سیستم جامع معرفتِ ولایی، حجت نیست و نمیتواند سلامت و سعادت بشر را تأمین کند و موفقیت آورد.
اما سنت همان قول، فعل و تقریر صاحب ولایت معصوم است که مکلّف بدون واسطه به آن مواجه میشود و و از طریق آن به شیوه، منش و رفتار معصوم آشنا میگردد. سنت، در حق مکلف به همان وجهی که صادر شده است، حجت میباشد. بنابراین اگر صاحب ولایت و دارای عصمت گفتار، کردار یا رفتاری داشته باشد و یا این امور از دیگری باشد و معصوم آن را تأیید کند، و یا دستکم آن را رد ننماید، به آن سنت گفته میشود. سنت اگر منشأ حکم شرعی باشد، از این حیث با اصولفقه ارتباط دارد و در صورت مجملبودن، قدر متیقن و دستکم مجاز و مباح بودن آن را میرساند. البته به این شرط که منعی چون تقیه و مانعی برای ابراز عقیده در میان نباشد. بنابراین سنت بر سه قسم قولی، فعلی و تقریری میباشد. سنت عملی، فعلی است که معصوم آن را به قصد تشریع انجام داده است و فعل آن به این معناست که آن عمل جایز است و حرام نمیباشد؛ همانگونه که ترک عملی از سوی معصوم، دستکم نشاندهندهٔ واجبنبودن آن عمل است.
مراد از تقریر، عمل شخص غیرمعصومی است که در حضور معصوم انجام شده و معصوم آن را به بیان یا به سکوت و با عمل، تأیید و امضا نمودهاند. تقریر همچون فعل، نوع حکم را تعیین نمیکند، مگر آنکه قرینهای بر آن وجود داشته باشد.
حدیث و خبر، نقل و حکایت سنت است که با واسطه به مکلف میرسد. بنابراین حدیث نقش حکایتگری از سنت را دارد که ما در اصطلاح به آن «گفته» یا «خبر» میگوییم. خبر به معنای «مخبربه» یعنی چیزی است که به سبب آن اخبار شده است و وسیلهٔ اطلاع و رسیدن به علم میباشد.
در معنای حدیث، دوام، استمرار، تجدّد و نوشدن دایمی اعتبار دارد و به خاطر حیثیت گزارشگری به این نام خوانده شده است.
حدیث و خبر قطعی مانند خبر متواتر و خبر غیر متواتر همراه با قراین و شواهدی که موجب قطع به صدور آن از معصوم شود و خبری که صدور موثق دارد و اجماع قدمایی غیر مدرکی و نیز حدیث غیرقطعی یعنی سنتی که از راه خبر واحد به دست آمده و شرایط حجیت را دارد، یعنی راویان آن مورد وثوق و اطمینان میباشند، میتواند عمومات قرآنکریم را تخصیص بزند یا آیهای را نسخ نماید.
حجیت خبر واحد، بر اساس بنای عملی عقلاست. در بنای عقلا حکم و جزم وجود دارد، اما به اندک تغییری میتوان در آن حکم تعلل کرد. بنابراین درست است که بنای عقلا حکم به حجیت خبر واحد دارد، اما با پیشامد کمترین شکی به گوینده، این حکم برداشته میشود و نیاز به تحقیق، جایگزین آن میگردد. برای همین است که اگر در جامعهای دروغ رواج بگیرد، دیگر نمیشود به خبرهایی که داده میشود اعتماد اولی داشت.
حجیت خبر واحد به این معناست که بر قاعدهٔ قبح عقاب بدون بیان ورود دارد و خبر واحد، بیان محسوب میشود.
ظواهر روایات بر اساس بنای عقلا حجت است. این بنا عملی است و به باب ظن ارتباطی ندارد؛ اگرچه خبر واحد فارغ از تعدد و عدالت روای آن میتواند ظنآور باشد. ضمن اینکه حضرات معصومین علیهمالسلام برای بیان مقاصد شرعی از همین بنای عملی عقلا و نظام ظهور الفاظ بهره بردهاند و در روایات بسیاری برای اثبات حکم شرعی به ظاهر آیات قرآنکریم تمسک کردهاند. بنابراین در بیان و گفتمان، نه روش جدیدی داشتهاند و نه ردعی از بنای رایج عقلا نمودهاند، بلکه همین نظام را به کار بردهاند. انبوهی و تظافر و با هم دیدن تمامی این روایات، با اینکه خود ظهور دارد، قطعآور است.
خبر واحد طریقی عقلایی برای کشف از واقع میباشد و شارع نیز همین مسیر را برای کشف حکم واقعی از اعتبار ساقط ننموده است. خبر واحد در حق مکلفی که جهل به حکم واقعی دارد، حجت میباشد و مکلف میتواند به آن استناد و احتجاج داشته باشد. وقتی گفته میشود خبر واحد حجت است به این معناست که میتواند واسطه در اثبات حکم شرعی باشد و به اعتبار بنای عملی عقلا در این مسألهٔ بنیادی روابط اجتماعی، مورد امضای شارع است و معتبر میباشد. بنابراین تعبد به خبر واحد از باب تعبد به ظن نمیباشد، بلکه توجه به بنای معتبر عقلاست و اطلاق تعبد بر آن مسامحی است. حجیت خبر واحد، همسنخ با حجیت استصحاب ذاتی میباشد که آن را توضیح خواهیم داد و این دو مسأله از مهمترین مسایل اصولی است. کاشفیت خبر واحد از واقع نوعی و دلیلی اجتهادی است و از مهمترین منابع اجتهاد میباشد. اعتبار خبر واحد ثقه، جنبهٔ تعبّدی ندارد، بلکه جنبهٔ عقلایی و ذاتی دارد که شرع نیز آن را پذیرفته است. اعتبار خبر واحد ثقه، نه مخصوص فقه و احکام شرعی است و نه جنبهٔ تعبّدی دارد، بلکه اعتبار آن، عام و در تمامی مواردی است که عقلا کاربرد آن را پذیرفتهاند.
هر حدیث و خبری باید از سه ناحیهٔ صدور، دلالت و جهت صدور مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد تا ثابت شود از این سه جهت، شرایط حجیت را داراست تا بتوان به آن استدلال کرد. دیگر دلایل حجیت خبر واحد ارشاد به حکم عقل بر لزوم تحصیل مؤمِّن از عقاب در تکلیف و مجاز نبودن بهره بردن از ظن به ملاک لزوم دفع ضرر محتمل دارد و دارای جنبهٔ مولوی و تعبدی نمیباشد.
اما چگونگی استدلال و تحلیل و نقد آرای مربوط به آیهٔ نبأ و دیگر دلایل نقلی حجیت خبر واحد را در تقریر عربی این نوشته آوردهایم. باید توجه داشت ما پیش از این گفتیم نه حجیت مفهوم شرط و نه حجیت مفهوم وصف، ثابت نشده است.
خبر واحد به حسب سند و جهت صدور آن، میتواند صحیح، حسن، قوی، موثق یا ضعیف باشد. غیر آن یا متواتر است یا با قراینی همراه است که اطمینان عقلایی به صدور آن ایجاد میشود. اما از آنجا که اعتبار خبر به بنای عقلا میباشد، تعدد و عدالت راوی در آن شرط نمیباشد. از این سیره ردعی نرسیده است. اگر در جایی نسبت به اینکه خبری مورد عمل عقلا میباشد شک شود، آن خبر نمیتواند حجت باشد.
در جهت دلالت، حدیث و خبر یا نصّ در مراد است و احتمال خلافی در آن نمیرود. در این صورت، دلالت آن از باب یقین و اطمینان، حجّت است و یا دلالت آن ظاهر است و احتمال خلاف نسبت به مراد گفتهپرداز داده میشود. حجّیت ظواهر از باب بنای عملی عقلا و ذاتی است و برای همین لازم نیست در هر چیزی که احتمال خلاف داده شود، اصلی خاص اجرا نمود تا احتمال خلاف نادیده گرفته شود؛ زیرا با حجیت ذاتی آن، بحث ظن به صورت تخصصی از این بحث بیگانه میگردد. حجیت ظواهر با توجه به اعتبار بنای عملی عقلا، نیاز به دلیل و اصل دیگری ندارد. بله اگر راهی قطعی برای کشف واقع و وصول به آن باشد، بر بنای عقلا و ظواهر اخبار وارد است و نوبت مراجعه به آن نمیرسد.
بحثهای دلالی ظواهر برای دریافت مراد جدی گفتهپرداز بسیار گسترده است که ما آن را در نوشتههای تفصیلی خویش آوردهایم.
همچنین در زمینهٔ دلالت، قول لغوی از جهت این که مقام استعمال و کاربرد را برمیرسد نه وضع، اعتباری ندارد و باید نظام دریافت معنای وضعی و اصل و مادهٔ هر واژه را آنگونه که در «دانش اشتقاق و فرهیخت ادبیات» توضیح دادهایم، پیگیر بود.
جهت صدور روایت نیز مثل تقیهای بودن یا نبودن روایت را به بحث میگزارد و روایت تقیهای را حجت نمیداند.
از عناصری که حجیت را از خبر واحد و حدیث میگیرد، تقیه میباشد. در زمان حضور معصومان علیهمالسلام مؤمنان و شیعیان واقعی اندک بودهاند و حضرات معصومین علیهمالسلام قدرت سیاسی و حاکمیت و دولت نداشتند. این عدهٔ اندک با فشارهایی که رژیم حاکم بر آنان وارد میآورده است، مجبور به تقیه یا توریه بودند. آنان در جامعهای زندگی میکردند که مهندسی فضای فرهنگی آن در دست خلفای بنیامیه و بنیعباس بوده که باطل و آلودگی و پلیدی را تبلیغ میکردند و از این راه تودهها را با خود همراه میساختند. این مؤمنان اندک، به صورت مستقیم با معصوم در ارتباط قرار میگرفتند. این افراد بسیار تیزهوش و زیرک، به فرهنگ و قاموس رایج در لسان معصوم آشنا بودند و آنان میدانستند که موضوع احکام صادر از ناحیهٔ حضرات معصومین علیهمالسلام چیست و در آن فضای تقیه و توریه، نه درگیر شبههٔ مصداقی بودند، نه شبههٔ مفهومی داشتند؛ اما اینکه آیا این قاموس لسان مباشری معصوم، به ما منتقل شده است یا خیر، نیازمند تحقیق و بررسی است. بسیاری از احکام روایتشده، به زمانی اختصاص دارد که دولت اسلامی شیعی که توانسته باشد بر مدار ولایت اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام و مرّ احکام ولایی حرکت کند، وجود نداشته است و موضوع فقدان نظام و سیستم ولایی بر آنها چیره است. اگر حق و ولایت به غربت و تقیه مبتلا شود و دولت و حکومتی نداشته باشد، چون بسیاری از موضوعات در اختیار دولت طاغوت و رژیمِ جور قرار میگیرد، برخی از موضوعات، درگیر حکم حرمت میشود؛ زیرا اینگونه موضوعات در خدمت جبههٔ باطل و دستگاه ظلم حاکم قرار میگیرد و دولت طاغوت از آن استفادهٔ سوء میبرد. خلفای جور، حکومت خود را در سایهٔ اغفال مردم از ارزشها، پایدار نگاه میداشتند. تاریخ علم فقه و استبداد حاکم بر جوامعی که فقیهان شیعه در آن میزیستهاند، آنان را به تقیه و پنهانداشتن نظرات خویش و سکوت و گاه تغییر آن میکشانده است. آنان با زیرکی و فطانت تمام، قرینههایی را در کلام خویش به کار میبردند تا صاحبان فطانت و تخصص به دست آورند که این فقیهان در مقام بیان دیدگاه واقعی خویش نیستند و اقرارهای آنان اکراهی است، بر این اساس، برخی از فتاوا همچون بعضی از روایات از باب تقیه است و نباید آن را جدی گرفت. تاریخ شیعه از این نمونهها بسیار دارد و کسی که با مراجعه به این متون بپندارد همهٔ گزارههای موجود در این کتابها، سخنان جدی و مراد واقعی آنان است، اشتباه میکند. این امر در بیشتر کلماتی که برای التیام میان شیعه و سنی گفته شده است، خود را بیشتر نشان میدهد. همچنین اگر فقیهی در یک موضع، به ذکر چند روایت و نقل قول اکتفا نماید و سخنی از خود به آن نیفزاید، این امر میتواند نشانهای بر تقیهایبودن نظریه مختار وی باشد. همچنین آنان در مقام تقیه، گاه از روایات تقیه یاد میکنند یا روایتی را حمل بر تقیه میکنند تا خواننده به بحث تقیه رهنمون شود. در چنین بحثهایی آنان از ارایهٔ هرگونه استدلالی گریز میزنند و به نقل گفتهٔ دیگران بسنده میکنند. آنان گاه خواننده را به تردیدهای فراوان توجه میدهند و معماگونه سخن مینویسند و از اینکه بخواهند حکم صریح دهند، محافظهکارانه میگذرند، به این سبب، آنان به نقل سخنان برخی فقیهان رو میآورند تا متفاوتبودن حکم با پیشامد فضای تقیه را یادآور شوند. پناهبردن به پناهگاه تقیه در زمانی که سیاسیگری و برخوردهای مزوّرانه با عالمان آزاداندیش جریان داشته باشد، در روزگار غیبت، موارد بسیاری دارد. نمونهٔ بارز آن ماجرای درگیری علمی میان اخباریان و اصولیان میباشد.
منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد دوّم)