اصول‌فقه و زیرساخت علمی آن

اصول‌فقه و زیرساخت علمی آن

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد دوّم)

فصل ششم : اصول‌فقه و زیرساخت علمی آن

درآمد

اصول‌فقه، دانشی آلی و ابزاری برای اجتهاد و استنباطِ روشمند، و منطق علمی فقه از حیث دلالت‌شناسی و دلیل‌یابی و حجت‌های شرعی برای مجتهد می‌باشد. بنابراین اصول فقه، فنی اعتباری است که فقه بدون آن، نظام سالم استنباط و منطق اجتهاد و استنباط نمی‌یابد.

از لحاظ پیشینه، اصول‌فقه دارای چهار دورهٔ تاریخی می‌باشد:

الف: از شیخ طوسی (ابوجعفر محمد بن حسن طوسی م ۴۶۰ ه ق) مؤلف عدة‌الاصول و علامه حلی م ۷۲۶ هـ. ق مؤلف نهج‌الوصول الی علم الاصول تا شیخ جمال الدین حسن م ۱۰۱۱ ه ق مؤلف معالم‌الدین.

ب : شیخ محمدتقی اصفهانی مؤلف هدایة‌المسترشدین شارح معالم (م ۱۲۴۸ ه ق) و میرزای قمی صاحب کتاب قوانین الاصول (م ۱۲۳۱ ه ق) و مرحوم شیخ محمدحسین اصفهانی (م ۱۲۵۰ ه ق) صاحب الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة. باید توجه داشت شیخ انصاری به لحاظ مباحث الفاظ هدایة‌المسترشدین و تایید آن، این بحث را در کتاب خود نیاورده است.

ج: شیخ‌انصاری (م ۱۲۸۱ ه ق) مؤلف فرائدالاصول معروف به الرسائل، آخوند خراسانی (م ۱۳۲۹ ه ق) صاحب کفایة‌الاصول، آقا ضیاءالدین عراقی (م ۱۳۶۱ ه ق)، میرزا حسین نائینی و مرحوم شیخ محمدحسین غروی اصفهانی معروف به کمپانی (م ۱۳۶۱ ه ق).

د: شارحان اخیر مانند مرحوم آیت‌اللّه خویی (م ۱۴۱۳ ه ق).

هم‌اینک مهم‌ترین متن اصولی «کفایة‌الاصول» می‌باشد و اساطین این دانش نیز علمای پنج‌گانهٔ دورهٔ سوم می‌باشند.

موضوع علم اصول

باید موضوع یک علم را شناخت تا بتوان مسایلی را که در آن علم به تناسب بحث می‌شود، به دست آورد. تمایز علوم حقیقی به موضوع آن و علوم اعتباری به غرض آن علم می‌باشد. بنابراین در علوم اعتباری موضوعات گوناگونی که تمامی یک غرض را استیفا می‌کنند، مسایل یک علم را تشکیل می‌دهند.

موضوع علم در دانش‌های حقیقی مانند فلسفه و ریاضیات امری است که از احوال منسوب به آن و عرضی ذاتی آن بحث می‌شود یعنی اگر محمول مسایل آن علم با آن سنجیده شود، آن محمول‌ها عرضی ذاتی آن موضوع می‌باشند نه ذاتی؛ زیرا در این صورت، ثبوت آن بدیهی است و نیاز به بحث و برهان ندارد. بنابراین برهان تنها در جایی اقامه می‌شود که رابطهٔ محمول مسایل به موضوع علم، عرضی ذاتی باشد. عرضی یا ذاتی است یا غریب. اعراض غریب موضوع علم نمی‌باشند؛ زیرا اسناد آن به موضوع مجازی می‌باشد نه حقیقی؛ بنابراین اسناد آن برای خود موضوع نیست، بلکه این عرضی محمول برای واسطه و وصف به حال متعلق موصوف می‌باشد. اختلاف و تمایز در موضوع ویژهٔ دانش‌های حقیقی است. بنابراین موضوع علم اصول که دانشی اعتباری است با غرض آن تعریف می‌شود که آن بحث از هر چیزی است که به عنوان حجت در فرایند استنباط حکم و وظیفه مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ به این معنا که آن‌چه به‌طور اختصاصی در دانش اصول به عنوان نتیجهٔ هر بحث به دست می‌آید، در تمامی باب‌ها و کتاب‌های فقهی که به آن نیاز می‌باشد، به عنوان یکی از مقدمات استدلال و حجت به کار گرفته می‌شود(۱).

آخوند خراسانی بنا بر نظر خود در موضوع علم به‌طور کلی، در خصوص موضوع علم اصول گوید: «الکلی المنطبق علی موضوعات مسائل علم الاصول». وی برای این کلی عنوانی نیاورده و تصریح کرده است لازم نیست برای آن اصطلاحی نهاده شود. در برابر آن، نظر مشهور است که موضوع اصول را دلایل چهارگانه می‌دانند و نیز صاحب فصول است که موضوع علم اصول را «دلیل بما هی دلیل» می‌شمرد.

تعریف جناب آخوند سبب می‌شود تعریفی مشخص از موضوع علم اصول به دست نیاید. ضمن آن‌که خود وی تعریف‌هایی را که در علم اصول مطرح می‌شود، تعریف‌های لفظی و ادبی می‌داند نه منطقی و حدی. او گاهی می‌گوید ما در مقام تعریف منطقی نیستیم، در حالی که باید گفت ارایهٔ تعریفی منطقی در این‌گونه بحث‌ها ممکن نیست. با این وجود، عدم امکان ارایهٔ تعریف منطقی به معنای ناتوانی در شناخت نمی‌باشد. می‌توان این‌گونه امور را شناخت، هرچند آموزشی‌ساختن آن‌ها با تعریف‌های منطقی ممکن نباشد.

به هر روی، موضوع اصول را قلمروی فقه مشخص می‌نماید؛ به این معنا که هر آن‌چه در فقه به آن استدلال می‌شود و در نظام استنباط و اجتهاد حکم و وظیفه و رفع حیرت و سرگردانی دخالت دارد و در غالب باب‌های فقهی به صورت عام به کار می‌رود و پیش از این در دانشی به‌گونهٔ اختصاصی مورد بررسی قرار نگرفته و به صورت اصل موضوعی به اصول وارد نشده است، موضوع اصول می‌باشد. بنابراین موضوع علم اصول، حجت‌های فقهی و امور کلی (طبیعی) وابسته به آن می‌باشد.

۱ـ از آن‌جا که علم اصول دانشی اعتباری است، بحث از عوارض ذاتی موضوع به این دانش ارتباطی ندارد. جایگاه این بحث در فلسفه و علم‌شناسی آن می‌باشد. آن‌چه را در آن‌جا گفته‌ایم جهت آشنایی و مطالعهٔ بیش‌تر در این‌جا می‌آوریم.

«عَرَض» یا در برابر «جوهر» است یا به معنای توصیفی است که نسبت به چیزی بیان می‌شود. عرضی ذاتی در منطق یا به ویژگی‌هایی گفته می‌شود که ذاتی چیزی‌اند، مانند «ناطق» برای انسان که به آن ذاتی باب ایساغوجی و کلیات خمس می‌گویند و در برابر آن، عَرَضی است یا در معنایی اعم به صفاتی می‌گویند که بدون واسطه و به صورت لزومی، برای ذاتِ موصوف، ثابت می‌باشند که این، همان ذاتی باب برهان است. مقصود از «عرضی ذاتی» در تعریف موضوع علم، همین معناست. ذاتی در باب عروض و حمل، که عرض غریب در برابر آن می‌باشد. عارض یعنی مطلق چیزی که بر شی‌ء حمل گردد، یا بدون واسطه بر آن عارض می‌شود که در این صورت نسبت به معروض، یا مساوی است مانند «تعجب» برای «انسان» یا اعم مانند «جنس» برای «فصل» یا اخص می‌باشد؛ مانند: «فصل» برای «جنس».

و یا با واسطهٔ داخلی یا خارجی بر آن بار می‌شود. واسطهٔ داخلی نیز نسبت به معروض یا مساوی است؛ مانند «تکلم» که به واسطهٔ «ناطق» عارض انسان می‌گردد و «انسان» و «ناطق» مساوی‌اند یا اعم، مانند «حرکت ارادی» که به واسطهٔ «حیوان» بر «انسان» عارض می‌گردد. واسطهٔ خارجی نیز نسبت به معروض، مساوی، اعم، اخص، یا مباین می‌باشد. به ترتیب مانند: عروض «ضحک» برای «انسان» به واسطهٔ «تعجب»، و «تحیز» برای «ابیض» به واسطهٔ «جسم»، و «ضحک» برای «حیوان» به واسطهٔ «انسان»، و «حرارت» برای «آب» به واسطهٔ «آتش».

اعراضی که موضوع یک علم را می‌سازند عرض‌هایی هستند که به‌گونهٔ لابه‌شرط (بدون قید و شرط) در آن اخذ شده‌اند. تمامی اعراضی که بدون واسطه بر معروض حمل می‌شوند لا به شرط می‌باشند و عارض ذاتی موضوع می‌باشند و در علم از آن‌ها بحث می‌شود. بنابراین عرضی ذاتی هر چیزی است که حمل آن بر معروض دارای اسناد حقیقی (الی من هو له) باشد نه اسناد مجازی (و الی غیر من هو له). اگر انتساب عارض به معروض، مجازی و به صورت وصف به حال متعلق باشد، مانند ناودان روان گشت که دارای واسطه‌ای روشن است یا سرنشین کشتی در حرکت است یا جسم سفید است که در حقیقت سطح جسم سفید است نه خود جسم، تمامی اعراض غریب است و از موضوع علم خارج می‌باشد. با این توضیح دانسته شد عرضی ذاتی همان چیزی است که بدون شائبهٔ مجاز یا کذب، بر شی‌ء حمل گردد. در حقیقت، عرضی ذاتی همان توصیفی است که وصف به حال شی‌ء می‌باشد، نه وصف به حال متعلق آن.

حال نسبت به اقسام اعراض باید گفت: اگر واسطه، جزو داخلی یا خارجی مساوی با معروض باشد، جزو اعراض ذاتی است.

آن‌چه به واسطهٔ امری خارجی که اعم یا اخص یا مباینِ معروض است، بر شی‌ء حمل شود، عرض غریب می‌باشد.

عروض به واسطهٔ داخلی‌ای که اعم از معروض است، جزو اعراض ذاتی است.

آخوند خراسانی دربارهٔ موضوع دانش چنین می‌گوید: «إنّ موضوع کلّ علم، وهو الذی یبحث فیه عن عوارضه الذاتیة أی بلا واسطة فی العروض هو نفس موضوعات مسائله عینا، وما یتّحد معها خارجا، وان کان یغایرها مفهوما تغایر الکلی ومصادیقه، والطبیعی وأفراده».

«الذاتیة» ذاتی باب برهان و در مقابل غریب می‌باشد. عارض ذاتی چیزی است که واسطهٔ در عروض نداشته باشد؛ اعم از این‌که واسطه نداشته باشد، یا داشته باشد، ولی واسطه در عروض نباشد. بنابراین اگر اِسناد محمول به موضوع، حقیقی باشد، عارض حقیقی و ذاتی است، مانند اسناد جریان به خود آب، برخلاف اسناد آن به ناودان.

منبع: علوم و نظرگاه‌های شاخص (جلد دوّم)

مطالب مرتبط