منبع: آموزش مقامات موسیقی ایرانی ( دستگاهها و گوشهها و تحلیل فلسفی و درمانی نواها و آهنگها )
شوشتری دستگاهی است اندوه آفرین، غمانگیز و راهگشای دل دردمند و جان عاشق و زمزمهای است برای عارف که اجرای مناجاتنامه در آن نیز مناسب است.
شوشتری از درآمد به بیداد و راجعه میرود و از آن اوج میگیرد. نهاوندی را گوشهٔ مناسبی برای آن باید دید و بعد از ترکیب و گوشهها، درآمد طلب میکند و جان را آرام میبخشد.
۴۲۲
خوشا تو
وزن عروضی: مفاعیلن مفاعیلن فَعُولُن
U ــ ــ ــ /U ــ ــ ــ /U ــ ــ
بحر: جدید یا هزج مسدّس محذوف
(به طور آزاد و به سبک عبدالوهاب شهیدی)
درآمد
خوشا دردی که درمانش تو باشی
خوش آن مشکل که آسانش تو باشی
خوشا وصلی که هجرانش تو باشی
خوشا راهی که پایانش تو باشی
بیداد
چه خوش باشد دل امیدواری
که امید دل و جانش تو باشی
خوشی و خرمی و کامرانی
کسی دارد که خواهانش تو باشی
راجعه
همه شادی و عشرت باشد ای دوست
در آن خانه که مهمانش تو باشی
۴۲۳
دست تولاّ
وزن عروضی: فعلاتن فَعَلاتن فَعَلاتن فَعلاتن
U U ــ ــ /U U ــ ــ /U U ــ ــ / U U ــ ــ
بحر: رمل مثمن سالم
درآمد
تا به دامان تو ما دست تولاّ زدهایم
به تولاّی تو بر هر دو جهان پا زدهایم
تا به کوی تو نهادم صنم روی نیاز
پشت پا بر حرم و دیر و کلیسا زدهایم
بیداد
در خور مستی ما رطل و خم و ساغر نیست
ما از آن بادهکشانیم که دریا زدهایم
همه شب از طرب گریهٔ مینا من و جام
خنده بر گردش این گنبد مینا زدهایم
راجعه
نشوی غافل از اندیشهٔ شیدایی ما
گرچه زنجیر به پای دل شیدا زدهایم
تا نهادیم سر اندر قدم پیر مغان
پای بر فرق جم و افسر دارا زدهایم
جای دیوانه چو در شهر نباشد صنما
من و دل چندگهی خیمه به صحرا زدهایم
۴۲۴
مادر رنجآشنا
وزن عروضی: مُفتَعِلُن فاعلن مفتعلن فاعلن
ــU U ــ / ــ U ــ / ــU U ــ / ــ U ــ
بحر: منسرح مثمن مطوی مکشوف
مادرم ای مهربان! روح و روانم تویی
مظهر لطف و صفا، راحت جانم تویی
مهر تو برده دلم، ای همهٔ حاصلم!
روح منی مادرم، راز نهانم تویی
همسفرم شد دمت در سفر زندگی
در پی شام و سحر، دلنگرانم تویی
جلوهٔ حسن تو شد سایهٔ کردار عشق
صفحهٔ پندار دل، نام و نشانم تویی
جلوه زدی سربهسر، بر همهٔ هستیام
صوت تو آهنگ دل، قول و بیانم تویی
من به فدایت شوم، چهرهٔ حسن خدا!
دار و ندار دلم، سِرّ و عیانم تویی
درد تو را دیدهام، از پسِ عمری دراز
خوش برسیدم به تو، علم و امانم تویی
هستی خود دادهای در پی من بر فنا
تا دم وصل بقا، جان جهانم تویی
ای که تو از لطف «حق»، صاحب اُلفت شدی
از تو صفا دیدهام، شور زمانم تویی
مادر رنجآشنا! جان نکو شد فدات
رحمت حق، بر دل و جان و زبانم تویی
۴۲۵
هنگامهٔ آدم
وزن عروضی: مفاعیلن مفاعیلن فَعُولُن
U ــ ــ ــ /U ــ ــ ــ /U ــ ــ
بحر: جدید یا هزج مسدّس محذوف
تویی افسانهٔ عالم الهی
تویی هنگامهٔ آدم الهی
گرفتار تو شد اندیشهٔ من
تو فریاد و تویی دادم الهی
۴۲۶
راز مگوی
وزن عروضی: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
ــ U ــ ــ / ــ U ــ ــ / ــ U ــ ــ / ــ U ــ
بحر: رمل مثمن محذوف
راز خود با یار خود چندانکه بتوانی مگوی
یار را یاری بود وز یارِ یار اندیشه کن
۴۲۷
بیگانه
وزن عروضی: مستفعل مستفعل مستفعل فَع لُن
ــ ــ U U / ــ ــ U U / ــ ــU U / ــ ــ
مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (عروض سنتی)
بحر: هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف
بت در بغل و سبحهٔ صد دانه عجیب است
ذکر حق و از حق همه بیگانه عجیب است
هر کفری و شرکی به از ایمان ریایی است
مسجد شده آلوده چو میخانه عجیب است
۴۲۸
ننگ و رنگ
وزن عروضی: مستفعل مستفعل مستفعل فَع لُن
ــ ــ U U / ــ ــ U U / ــ ــU U / ــ ــ
مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (عروض سنتی)
بحر: هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف
کردار مسلمانی ما مایهٔ ننگ است
در ما دغل و ریب و ریا با همه رنگ است
با کفر و ریا دم زند از پاکی و تقوا
آن چیز که مانده است ز دل خود گِل و سنگ است
۴۲۹
عاشقم دیوانهام
وزن عروضی: مفاعیلن مفاعیلن فَعُولُن
U ــ ــ ــ /U ــ ــ ــ /U ــ ــ
بحر: جدید یا هزج مسدّس محذوف
خدایا عاشقم دیوانهام من
ز غیر تو بسی بیگانهام من
رهایم کن ز غیر و خویش و کیشم
که بر اینها همه افسانهام من
۴۳۰
خاک تحمل
وزن عروضی: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
مستفعلن مفاعلُ مستفعلن فَعَل
ــ ــU ــ / U ــU U / ــ U ــ /U ــ
بحر: مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف
در خاک طالقان برسیدم به عارفی
گفتم مرا به تربیت از جهل پاک کن
گفتا برو چو خاک تحمل کن ای فقیه
یا هرچه خواندهای همه زیر خاک کن
۴۳۱
سایهٔ بیطاقت
وزن عروضی: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
U ــ ــ ــ /U ــ ــ ــ /U ــ ــ ــ /U ــ ــ ــ
بحر: هزج مثمن سالم
به روز بیکسی جز سایهام نیست یار من
ولی آن هم ندارد طاقت شبهای تار من
۴۳۲
من توام
وزن عروضی: مفعول مفاعلن مفاعیلن فع
ــ ــ U / U ــ U ــ / U ــ ــ ــ / ــ
بحر: هزج مسدّس اَخرب (وزن رباعی)
من با تو چنانم ای نگار خُتنی
کاندر غلطم که من توام یا تو منی
نی من منم و نه تو تویی، نی تو من
هم من منم و هم تو تویی هم تو منی
۴۳۳
قدر کار
وزن عروضی: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
مستفعلن مفاعلُ مستفعلن فَعَل
ــ ــU ــ / U ــU U / ــ U ــ /U ــ
بحر: مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف
در کارخانهای که ندانند قدر کار
هر کس که ترک کار کند کاردانتر است
۴۳۴
منّت نامرد
وزن عروضی: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
ــ U ــ ــ / ــ U ــ ــ / ــ U ــ ــ / ــ U ــ
بحر: رمل مثمن محذوف
بار حمالان بهدوش خود گرفتن عار نیست
زیر بار منّت نامرد رفتن مشکل است
کوه ناهموار را هموار کردن سخت نیست
حرف ناهموار را هموار کردن مشکل است
۴۳۵
غیر کجا؟
وزن عروضی: فعلاتن فَعَلاتن فَعَلاتن فَعلُن
U U ــ ــ /U U ــ ــ /U U ــ ــ / U U ــ
بحر: رمل مثمن مخبون محذوف
کعبه و دیر تویی، دیر کجا، غیر کجا
نیست تمیز از تو کسی غیر که را میشمری
۴۳۶
حضور دل
وزن عروضی: مفاعلُن فَعَلاتن مفاعلن فعلن
U ــ U ــ / U U ــ ــ /U ــ U ــ / U U ــ
بحر: مجتث مثمن مخبون محذوف
حضور دل نتوان یافت در لباس حریر
پس از فتیلهٔ ابریشمی چراغ نساز
منبع: آموزش مقامات موسیقی ایرانی ( دستگاهها و گوشهها و تحلیل فلسفی و درمانی نواها و آهنگها )