منبع: آموزش مقامات موسیقی ایرانی ( دستگاهها و گوشهها و تحلیل فلسفی و درمانی نواها و آهنگها )
سهگاه، دستگاه عشق و سرور است. شادیآفرین بوده و از لطافت و ظرافت خاصی برخوردار است.
این دستگاه سنگین است و زیر و بم برابر و یکسانی دارد. حالات مختلف آن از تناسب طبیعی ویژهای برخوردار است. سهگاه در میان ردیفها، دارای صلابت و شهرت فراوانی است.
سهگاه بعد از درآمد، مویه، مخالف و مغلوب را پی در پی میآورد و به زیر دنبال مینماید و بعد از اوج، حضیض و درآمد را به بم میگیرد. سهگاه دارای گوشههای انحصاری خود است که به عظمت و بزرگی آن افزوده است. اشعار زیر برای این دستگاه مناسب میباشد.
۱۶۵
خانهْ خدا
درآمد
وزن عروضی: فاعلاتن فَعَلاتن فَعَلاتن فَع لُن
ــ U ــ ــ /U U ــ ــ /U U ــ ــ / ــ ــ
بحر: رمل مثمن مخبون محذوف (مقصور)
در خرابات مغان نور خدا میبینم
وین عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم
جلوه بر من مفروش ای ملکالحاج که تو
خانه میبینی و من خانه خدا میبینم
مویه
کیست دردیکش این میکده یا رب که درش
قبلهٔ حاجت و محراب دعا میبینم
خاطرنشان میگردد مویه را میتوان قبل و بعد از مخالف خواند.
مخالف
خواهم از زلف بتان نافهگشایی کردن
فکر دور است همانا که خطا میبینم
سوز دل، اشک روان، نالهٔ شب، آه سحر
این همه از نظر لطف شما میبینم
مخالف سبک گلپا
کس ندیده است ز مشک ختن و نافهٔ چین
آنچه من هر سحر از باد صبا میبینم
مغلوب
دوستان عیب نظربازی حافظ نکنید
که من او را ز محبان خدا میبینم
۱۶۶
بزم محبت
درآمد
وزن عروضی: فَعُولُن فَعُولُن فَعُولُن فَعَلْ
U ــ ــ /U ــ ــ /U ــ ــ /U ــ
بحر: متقارب مثمن محذوف
غمت در نهانخانهٔ دل نشیند
به نازی که لیلی به محمل نشیند
به دنبال محمل چنان زار گریم
که از گریهام ناقه بر گل نشیند
مویه
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
ز بامی که برخاست مشکل نشیند
مخالف
رود گر به پا خاری آسان بر آرم
چه سازم به خاری که بر دل نشیند
مغلوب
بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند
۱۶۷
قلب تیره و تار
وزن عروضی: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
مستفعلن مفاعلُ مستفعلن فَعَل
ــ ــU ــ / U ــU U / ــ U ــ /U ــ
بحر: مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف
کاری مکن که دیدهٔ مسکین شود پر آب
کز سیل اشک گشته بسی خانهها خراب
از ظلم، قلب، تیره و تار و سیه شود
روشن شود ز عدل به مانند آفتاب
۱۶۸
طاعت سیساله
وزن عروضی: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
مستفعلن مفاعلُ مستفعلن فَعَل
ــ ــU ــ / U ــU U / ــ U ــ /U ــ
بحر: مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف
دردا که دوش طاعت سی سال خویش را
دادم به میفروش به یک جرعه، بر نداشت
۱۶۹
حدیث دوست
وزن عروضی: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
مستفعلن مفاعلُ مستفعلن فَعَل
ــ ــU ــ / U ــU U / ــ U ــ /U ــ
بحر: مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف
من آنچه خواندهام همه از یادم رفت
غیر از حدیث دوست که تکرار میکنم
۱۷۰
آشفتهٔ بیدل
وزن عروضی: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
U ــ ــ ــ /U ــ ــ ــ /U ــ ــ ــ /U ــ ــ ــ
بحر: هزج مثمن سالم
گلی یا سوسنی یا سرو و یا ماهی نمیدانم
از این آشفتهٔ بیدل چه میخواهی، نمیدانم
۱۷۱
ننگ و نام
وزن عروضی: مستفعل مستفعل مستفعل فَع لُن
مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن
ــ ــ U U / ــ ــ U U / ــ ــU U / ــ ــ
بحر: هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف
از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است
وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است
۱۷۲
چشمان محبت
وزن عروضی: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
U ــ ــ ــ /U ــ ــ ــ /U ــ ــ ــ /U ــ ــ ــ
بحر: هزج مثمن سالم
من از چشمان خود آموختم رسم محبت را
که هر عضوی به درد آید به جایش دیده میگرید
۱۷۳
دلق مرقع
وزن عروضی: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
U ــ ــ ــ /U ــ ــ ــ /U ــ ــ ــ /U ــ ــ ــ
بحر: هزج مثمن سالم
من این دلق مرقّع را بخواهم سوختن روزی
که پیر میفروش آنش به جامی برنمیگیرد
۱۷۴
اول خدا
وزن عروضی: مفاعیلن مفاعیلن فَعُولُن
U ــ ــ ــ /U ــ ــ ــ /U ــ ــ
بحر: جدید یا هزج مسدّس محذوف
دلی کز معرفت نور و ضیاء دید
به هر چیزی که دید اول خدا دید
۱۷۵
خواب بیداران
وزن عروضی: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
ــ U ــ ــ / ــ U ــ ــ / ــ U ــ ــ / ــ U ــ
بحر: رمل مثمن محذوف
این چه قرن است آنکه در خوابند بیداران همه
وین چه دور است اینکه سر پوشند هوشیاران همه
۱۷۶
رهرو عشق
وزن عروضی: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فَعَلُن
ــ U ــ ــ / U U ــ ــ / U U ــ ــ / U U ــ
بحر: رمل مثمن مخبون محذوف
ما در این در نه پی حشمت و جاه آمدهایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمدهایم
رهرو منزل عشقیم و ز سرچشمهٔ ذات
تا به اقلیم وجود این همه راه آمدهایم
۱۷۷
پروای درویشان
وزن عروضی: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
U ــ ــ ــ /U ــ ــ ــ /U ــ ــ ــ /U ــ ــ ــ
بحر: هزج مثمن سالم
تو زر داری و سر داری و رسم و سود و سرمایه
کجا با این همه شغلت بود پروای درویشان
که حق پویند و حق بینند و حق گویند و حق باشد
هر آن معنی که آید در دل دانای درویشان
۱۷۸
عالم بیمنتها
وزن عروضی: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن
ــU U ــ / ــ U ــ / ــU U ــ / ــ U ــ
بحر: منسرح مثمن مطوی مکشوف
نو ز کجا میرسد، کهنه کجا میرود
گرنه ورای نظر، عالم بیمنتهاست
۱۷۹
حجاب خود
وزن عروضی: مفاعلُن فَعَلاتن مفاعلن فَع لُن
U ــ U ــ / U U ــ ــ /U ــ U ــ / ــ ــ
بحر: مجتث مثمن مخبون محذوف
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
۱۸۰
دلِ دلبردیده
وزن عروضی: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
ــ U ــ ــ / ــ U ــ ــ / ــ Uــ
بحر: رمل مسدّس محذوف
دل که دلبر دید، کی مانَد تُرُش
گل که بلبل دید کی مانَد خَمُش
۱۸۱
خواب و خور
وزن عروضی: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
مستفعلن مفاعلُ مستفعلن فَعَل
ــ ــU ــ / U ــU U / ــ U ــ /U ــ
بحر: مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف
خواب و خورت ز مرتبهٔ عشق دور کرد
آنگه رسی به دوست که بی خواب و خور شوی
۱۸۲
چه لنترانی
وزن عروضی: فعلات فاعلاتن فَعَلات فاعلاتن
U U ــ U / ــ U ــ ــ / U U ــ U / ــ U ــ ــ
بحر: رمل مثمن مشکول
ارنی کسی بگوید که تو را ندیده باشد
تو که با منی همیشه، دگر این چه لنترانی؟
۱۸۳
عشق تو بس
وزن عروضی: مفعول مفاعلن مفاعیلن فع
ــ ــ U / U ــ U ــ / U ــ ــ ــ / ــ
بحر: هزج مسدّس اَخرب (وزن رباعی)
خواهی به وصال کوش و خواهی به فراق
من فارغم از هر دو، مرا عشق تو بس
۱۸۴
نشان خوبی
وزن عروضی: مستفعلُ فاعلاتُ فع لن
مفعول مفاعلن فعولن
ــ ــ U /U ــ U ــ /U ــ ــ
بحر: هزج مسدّس اخرب مقبوض محذوف
عمری است که با منی نگارا
وقت غم و وقت شادمانی
حقا که هنوز عاجزم من
کز خوبی تو دهم نشانی
۱۸۵
زهی طریقت و ملت
وزن عروضی: مفاعلُن فَعَلاتن مفاعلن فعلن
U ــ U ــ / U U ــ ــ /U ــ U ــ / U U ــ
بحر: مجتث مثمن مخبون محذوف
ریا حلال شمارند و جام باده حرام
زهی طریقت و ملت، زهی شریعت و کیش
۱۸۶
زندگی جانان
وزن عروضی: مفاعلُن فَعَلاتن مفاعلن فَع لُن
U ــ U ــ / U U ــ ــ /U ــ U ــ / ــ ــ
بحر: مجتث مثمن مخبون محذوف
ز بس بزرگیام اندر نهاد تعبیه است
که جز خدای بزرگم دگر نمیبینم
تمام خلق بهجانند زنده در عالم
سوای من که بود زندگی بهجانانم
مرا وطن بهجز از خاک بارگاه تو نیست
اگرچه در نظر خلق، اهل کاشانم
۱۸۷
خونبهای تو
وزن عروضی: مفعول مفاعلن مفاعیلن فع
ــ ــ U / U ــ U ــ / U ــ ــ ــ / ــ
بحر: هزج مسدّس اَخرب (وزن رباعی)
با درد بساز چون دوای تو منم
در کس منگر که آشنای تو منم
گر کشته شدی نگو که من کشته شدم
شکرانه بده که خونبهای تو منم
۱۸۸
خوشباوری
وزن عروضی: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
U ــ ــ ــ /U ــ ــ ــ /U ــ ــ ــ /U ــ ــ ــ
بحر: هزج مثمن سالم
به دنیایی که مردانش عصا از کور میدزدند
من از خوشباوری آنجا محبت جستوجو کردم
۱۸۹
خوبان دلدار
وزن عروضی: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
U ــ ــ ــ /U ــ ــ ــ /U ــ ــ ــ /U ــ ــ ــ
بحر: هزج مثمن سالم
مگر هر پارهای زین دل به دلداری دهم، ور نه
چو خواهم کرد با خوبان به این یک دل که من دارم
۱۹۰
پیشقدم
وزن عروضی: مستفعلُ فاعلاتُ مفعولاتن
ــ ــ U U / ــ U ــ U / ــ ــ ــ ــ
مفعول مفاعلن مفاعیلن فع
بحر: هزج مسدّس اخرب
دیدم شتری چند روان از پی هم
بر سینه مهارشان به یک خر محکم
گفتم به خر که چه باشد این؟ گفت خموش
خر در همه کارها بود پیشقدم
۱۹۱
قلیان
وزن عروضی: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
مستفعلن مفاعلُ مستفعلن فَعَل
ــ ــU ــ / U ــU U / ــ U ــ /U ــ
بحر: مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف
قلیان کجاست تا که دم اندر دمش کنم
جان را فدای دود خم اندر خمش کنم
تنباکویی که دوست فرستد برای من
من آب دیدگان بچکانم نمش کنم
۱۹۲
آرزو
وزن عروضی: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
مستفعلن مفاعلُ مستفعلن فَعَل
ــ ــU ــ / U ــU U / ــ U ــ /U ــ
بحر: مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می نشود، گشتهایم ما
گفت آن که یافت مینشود آنم آرزوست
۱۹۳
کوی دوست
وزن عروضی: فعلات فاعلاتن فَعَلات فاعلاتن
U U ــ U / ــ U ــ ــ / U U ــ U / ــ U ــ ــ
بحر: رمل مثمن مشکول
پروانه
سر کوی دوست عمری قدم از وفا زدم من
به هوای کوی جانان پر و بالها زدم من
به کتاب عمر هستی چو به از وفا ندیدم
به همه کتاب عمرم رقم وفا زدم من
به امید آن که دستی بزنم به دامن دوست
به جهان و هرچه در آن همه پشتِ پا زدم من
به فروغ دیدهٔ دل، شب هجر صبح کردم
به سراج جان رسیدم چو می صفا زدم من
ز حبیب هرچه دیدم به شکیب خود فزودم
نه به لابه لب گشودم نه دم از جفا زدم من
ز کمال دیده غافل منشین مگر ببینی
چه خدنگی از همین زه به چنان کما زدم من
نه به دیر پا نهادم، نه به مسجد و کلیسا
که ز راه کعبهٔ دل به ره خدا زدم من
چو به کوی آشنایی به از این دری ندیدم
به هزار در نرفتم در آشنا زدم من
منبع: آموزش مقامات موسیقی ایرانی ( دستگاهها و گوشهها و تحلیل فلسفی و درمانی نواها و آهنگها )