عوامل حرمت موسیقی

لذایذ نفسانی، عقلانیت و ایمان و ارادهٔ آدمی

منبع: آموزش مقامات موسیقی ایرانی ( دستگاه‌ها و گوشه‌ها و تحلیل فلسفی و درمانی نواها و آهنگ‌ها )

گفتیم موسیقی به خودی خود مُجاز است. موسیقی اگر با برخی گناهان همراه شود، تولید و استماع آن حرام می‌گردد. این گناهان عبارت است از: تبلیغ دستگاه حاکم جور، احیای نمادهای باطل و سبک‌های افراد منتسب به دستگاه طاغوت، اشاعهٔ فحشا، ترویج خشونت، افراط در موسیقی لهوی و نبود تناسب‌های عمده.

در زمان صدور روایات، خلفای جور بنی امیه و بنی‌عباس، مهندسی فرهنگ و اندیشهٔ مردم را به دست گرفتند و برپایی مجالس و پارتی‌های گناه با محوریت غنا و موسیقی را در دستور کار خود قرار دادند. از سوی دیگر، شیعیان برای در امان ماندن از ظلم و ستمِ حاکمان جور، رویهٔ تقیه را پیش گرفتند. امامان شیعه علیهم‌السلام با آن که بطلان نظام و سیستم حاکم را معرفی می‌کردند، اما زمینهٔ آن را نداشتند که در همهٔ جوانب، با دستگاه حاکم برخورد نمایند. روایاتی که با شدیدترین لحن از غنا و موسیقی نهی می‌کند، شدت سوء استفادهٔ دشمن را برای در دست داشتن ارادهٔ مردم از طریق ترویج غنا و موسیقی، آشکار می‌سازد. آنان مجالس و پارتی‌های موسیقی و آواز را سازماندهی می‌کردند و از مطربان و عیاشان و خوانندگان و نوازندگان و شاعران حمایت می‌نمودند تا توده‌ها را هرچه بیش‌تر به خلیفهٔ جور نزدیک‌تر نمایند و نگذارند افراد جامعه در این اندیشه فرو روند که امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام نیز در حوزهٔ اندیشه و سیاست و در فضای فکری مسلمانان وجود دارد. آنان مردم را تا آخر شب به بدمستی می‌کشاندند و خلیفه نیز هزینه‌های آن را می‌پذیرفت و آن را تشویق می‌کرد تا مردم با سری گیج به خانه روند. استفادهٔ ابزاری خلفای جور از موسیقی به استفادهٔ ابزاری دستگاه پهلوی از اراذل و اوباش خیابانی یا حکومت صفوی از روضه و مداحی برای ایجاد مقبولیت در میان مردم بوده است. با این وصف، دین و امام باقر علیه‌السلام برای موسیقاران نه تنها جایگاهی نداشت، بلکه آنان از هنر خود، در خدمت خلیفه و برای مخالفت با صاحبان ولایت علیهم‌السلام بهره می‌بردند، از این رو در روایات، با بغض، از این گونه موسیقی‌ها سخن گفته شده است. این بغض برای ذات موسیقی و غنا نیست؛ بلکه برای عمل استکبار و استعمار است که موسیقی را در خدمت جبههٔ باطل و غاصب گرفته بود؛ استکباری که نماد آن، خلیفهٔ جور بود؛ خلیفه‌ای که در پی تکذیب ولایت و تثبیت حکومتِ باطل خود قرار داشت

حکم موسیقی، حکمی اقتضایی است، نه ذاتی و دلیلی نیست که اگر غنا و موسیقی در خدمت حق قرار گیرد و حرامی با آن همراه نباشد، حکم حرمت داشته باشد، بلکه موسیقی می‌تواند به جهت اقتضایی بودن حکم آن، به عنوان یکی از مهم‌ترین عوامل برانگیختن اندیشه‌ها برای نهادینه کردن حق در دل‌ها و ترویج آن در فضای عمومی و احساسی جامعه مورد استفاده قرار گیرد؛ چنان‌که روایات جواز موسیقی بر آن دلالت دارد.

به هر روی، سخن ما در این‌جا این است که موسیقی نباید اعتقاد و باور به ظلم؛ به‌ویژه ظلم‌های سیستماتیک و دستگاه باطل قرار گیرد. اگر ترجیع یا مد خواننده‌ای، اعتقاد به باطل و دستگاه ظلم را ترویج کند و اندراس و تعطیلی دین و انصراف مردم از مکتب حضرات معصومین علیه‌السلام را لازم داشته باشد و مصداق « یصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ»گردد، حرام و معصیت است.

هر کردهٔ باطلی برآمده از باور باطلی است و اعتقاد، خود را در قالب عمل می‌نمایاند. اعتقاد به باطل یعنی آن که باطل به جان فرد گره خورد. چنین کسی خود را شرمندهٔ حق نمی‌بیند. امامان کفر مصداق این گفته می‌باشند؛ نه گناه‌کاران عادی. اگر محتوای باطل و مادهٔ ضد دین و برخلاف فرهنگ امامت و ولایت، حتی با بهترین صداها همراه شود، حرام است؛ چون بدآموزی و اندراس دین را به همراه دارد و در خدمت جبههٔ باطل و تأیید آن قرار گرفته است و جمهور و توده‌ها را که احساسی عمل می‌نمایند با جبههٔ باطل همراه می‌سازد و به مسلخ آنان می‌برد. هم‌چنین است تحسین و تشویق خواننده‌ای که باطلی را ترویج می‌کند.

در لذت‌بری از غنا از آن جهت که غناست و با گناهی آلوده نیست جزو طبیعت و آفرینش آدمی است و امتنان خدایی و حُسنِ خدادادی و صفا و زنگِ دل پدیده‌ها می‌باشد و مانند زیبایی، دوست‌داشتنی و نیکوست و تا با گناه و معصیت همراه نشود، حَسَن و زیباست و حتی اگر با گناه نیز همراه شود، باز این گناه است که مذموم است، نه اصل زیبایی.

غنا و موسیقی برای نفس عموم افراد عادی لذت‌آور است. لذت‌بری از آن نیز امری طبیعی است؛ همانند لذت نکاح یا خوراک که چنین است. اما این امر طبیعی ـ لذت‌بری از صوت ـ می‌تواند آلوده شود. همان‌طور که لذت غذا اگر به عوارضی مانند غصبی بودن یا مسموم شدن مبتلا گردد، حرمت بر غذا عارض می‌شود، نه این که غذای لذیذ ـ از آن جهت که موجب لذت نفس است ـ حرام باشد. نفس التذاذ و لذت بردن، در شریعت اسلام حرام نیست. صرف التذاذ و خوشایندی، ملاک حرمت چیزی قرار نمی‌گیرد. اما اسلام مرزهایی را برای لذت‌بردن قایل است و برخی از مصادیق و افراد آن را به جهات مخصوصی ممنوع نموده است.

خوبی و زیبایی را نمی‌توان بد و زشت دانست و آن را حرام شمرد؛ لذت بردن از حالات خوشِ معنوی نمونه‌ای از لذت‌های نیکو و مستحسن است. دیدن فرشته یا حوری و دل سپردن به آن و نیز لذت بردن از آن در همین دنیا حرام نیست. حالت خوشایندی که با عمل زناشویی ایجاد می‌گردد و سبکی، طرب و شادابی حاصل از آن، نه تنها حرام نیست، بلکه ارزش معنوی و پاداش اخروی دارد.

شریعت امور لذت‌بخش را محدود کرده است؛ زیرا برخی از حظوظ و لذایذ نفسانی، عقلانیت و ایمان و ارادهٔ آدمی را رو به ضعف می‌کشاند، از این جهت، استفادهٔ فراوان از آن زیان دارد؛ چون برای آدمی لازم است عقلانیت وی روز به‌روز پویا و شکوفا باشد، نه آن که نفسانیت وی بر او چیرگی داشته باشد. با نیرومندی و غلبهٔ نفسانیت، عقلانیت آدمی ضعیف می‌شود، و در نتیجهٔ ضعف عقلانیت، ایمان کاهش می‌یابد و فرد، دیگر نمی‌تواند در برابر تمایلات نفسانی و گناهان، خویشتن‌دار باشد. استفاده از لذت صوت غنایی و موسیقی نیز باید به صورت محدود صورت گیرد. این کار بدون داشتن مربی لازم و شایسته که بر پیچیدگی‌های روان آدمی آشنا باشد، نفس را لغزنده می‌سازد و ضعف ارادهٔ او را موجب می‌شود.

موسیقی هرچند لذت‌بخش و صوت و آواز، بخششی الهی است، خداوند بعضی از آن را به ملاحظهٔ جهاتی حرام کرده است. به همان میزان که غنا لذت نفس را موجب می‌شود، اگر به کثرت و فراوان از آن استفاده شود، قوهٔ ماسکه و نیروی بازدارندهٔ اراده را تضعیف می‌کند و آن را رو به تحلیل می‌برد. با ضعف اراده، نفس و خواهش‌های آن بر باطن چیرگی می‌یابد و نیروی عقلانیت و در نتیجه ایمان را سست می‌کند. موسیقی فراوان، ترمز و خود نگه داری نفس را از آن می‌گیرد. استفادهٔ فراوان از موسیقی، نفس را نرم و لغزنده می‌سازد و جامعه‌ای که این امر در آن فراوان باشد، بسیار آسان در معرض گناه واقع می‌شود و بسان اتومبیلی می‌ماند که با سرعت زیاد و بدون ترمز مناسب، حرکت می‌کند. البته، این آسیب نمی‌تواند موجب آن شود که ما دانش آن را در اختیار نداشته باشیم؛ بلکه باید موجب تلاش بیش‌تری در شناخت آن باشد؛ چرا که اگر کسی میکروب ـ اعم از مفید و مضِرّ ـ را نشناسد، درمان بیماری از او بر نمی‌آید. مصرف بسیاری از داروها؛ مانند آنتی بیوتیک‌ها انسان را ضعیف می‌سازد و کنار آن باید از غذاهای مقوی و آبدار و آب‌میوه استفاده نمود تا خشکی و ضعف آن دارو برطرف شود. موسیقی و غنا نیز همین گونه است و قبض و بسط بسیاری دارد که شریعت مرزهای غنا و موسیقی مناسب را از نامناسب آن تعیین نموده است: « وَمَنْ یوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِک هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(۱).

اگر نفس از اسباب ایجاد لغزندگی و نشاط‌بخش‌ها به فراوانی بهره ببرد، نمی‌توان آن را نگاه داشت و خود را به گناهان آلوده می‌سازد. موضوع موسیقی و غنا که یک حقیقت و دارای قبض و بسط است، «نَفْس» است. استفادهٔ فراوان یا نابه‌جا از غنا و موسیقی، قوهٔ نگه‌دارندهٔ آن را از نفس می‌گیرد؛ به‌گونه‌ای که فرد نمی‌تواند با پیشامد محیط گناه، خود را در برابر آن باز دارد. از این رو باید این دارو را در جای مناسب و به اندازه استفاده کرد. غنا همانند صلوات نیست که بتوان آن را بدون محدودیت و اندازه‌گیری تجویز نمود؛ زیرا همان‌طور که تقویت‌کننده است، می‌تواند تضعیف‌کننده نیز باشد و صرف لذت بردن، دلیل بر تجویز بی‌مورد آن نمی‌شود. زعفران نیز خوب و لذیذ است؛ اما این امر مجوز آن نمی‌شود که فرد هرچه می‌تواند زعفران بخورد؛ چرا که مصرف بیش از اندازهٔ آن، فرد را به آسیب‌های روانی دچار می‌سازد و گاه او را به خنده‌های غیر اختیاری وا می‌دارد؛ بنابر این باید مرزهای استفاده از هر چیزی را شناخت و در غنا و موسیقی و بسیاری از مسایل دیگر ـ که با زوایای تو در توی نفس و جان آدمی ارتباط دارد ـ بدون رهنمون گرفتن از صاحب شریعت که از رگِ گردن به پنهانی‌های انسان نزدیک‌تر است، ممکن نیست.

افراط در موسیقی مصداق تلبس به لهو و لغوِ باطل و امری حرام است. البته، در گذشته موارد لغو، لعب و لهو حرام را به تفصیل برشمردیم و گفتیم که هر لغو و لهوی حرام نیست؛ همان‌طور که هر ضرری دارای حرمت نمی‌باشد و باید آن را رتبه‌بندی نمود تا به طور مثال، کسی نگوید غذا خوردن نیز ضرر دارد و دندان‌ها را خراب می‌کند، پس باید گفت غذا خوردن حرام است، بلکه باید دانست که احکام، تابع مصالح واقعی و معتنابه است. درست است که هر لغو و لهوی حرام نیست؛ همان‌طور که هر ضرری حرام نمی‌باشد، اما اگر کسی در انجام لهو و لغو به افراط و کثرت دچار شود و سازی در بغل خود نهد و دایم بنوازد و به جای نماز و پرداختن به این امور، ساز و آواز را نور چشم خویش بینگارد، وی به حرام مبتلا گردیده و حلال و پاک را به حرام و آلودگی تبدیل نموده و به خوض در لغو و لهو گرفتار آمده است. همان‌گونه که اگر موسیقی در مجلس شراب و معصیت و با عریانی انجام گیرد، حرام است و نماز خواندن در آن نیز دارای اشکال است، افراط در موسیقی نیز به گناه آلوده شده است، و حرام می‌باشد.

۱ـ حشر / ۹٫

منبع: آموزش مقامات موسیقی ایرانی ( دستگاه‌ها و گوشه‌ها و تحلیل فلسفی و درمانی نواها و آهنگ‌ها )

مطالب مرتبط