محاق موسیقی‌درمانی

سیر قهقرایی غنا و موسیقی

منبع: آموزش مقامات موسیقی ایرانی ( دستگاه‌ها و گوشه‌ها و تحلیل فلسفی و درمانی نواها و آهنگ‌ها )

چیرگی فقیهان اخباری در زمانی دراز که بر حرمت مطلق موسیقی پای می‌فشردند و شعار احتیاط را در پیش داشتند و نیز حاکمیت یافتن دراویش در دورهٔ صفویان که راه افراط را در موسیقی پیش گرفتند و در این وادی، حرامی را نمی‌شناختند، نزاع و جنجال‌های فراوانی را موجب گشت؛ به‌گونه‌ای که دیگر نه از میردامادها کاری برمی‌آید و نه از شیخ بهاها و ملاصدراها؛ چرا که به گاه دعوا و درگیری، از انسان عاقل، کاری ساخته نیست و هر که بی عقل‌تر است، غالب‌تر است. در این زمان، حتی شاه نیز مسأله را با احتیاط دنبال می‌نمود. او گاهی این گروه و گاهی آن گروه را به ملاحظه دعوت می‌نمود تا آن که عالمان قشری‌گرا با حمایت دربار صفوی چیره گردیدند. غلبهٔ ظاهرگرایان، زیان‌های بسیاری را به فرهنگ شیعی وارد آورد و زمام امور را از دست عالمانِ جامع معقول و منقول گرفت و آنان به قلت و غربت مبتلا گردیدند. مرحوم ملاصدرا و مرحوم فیض کاشانی از دانشمندانی بودند که در این دوره به غربت و تبعید محکوم گردیند. قلت عالمان دینی که از جامعیت برخوردار بودند، سبب شد که دانش موسیقی از دست آنان خارج شود. از آن زمان به بعد، این اراذل و اوباش بودند که نمایندهٔ موسیقی شناخته می‌شدند و دیگر از موسیقی، نام بزرگانی هم‌چون فارابی و ابن سینا به میان نمی‌آمد. حوزه‌ها نیز با چیرگی ظاهرگرایان، از علم موسیقی، هیأت و نجوم خالی ماند، تا این که با ورود غربیان به ایران و تأسیس دارالفنون، دانش موسیقی همانند بسیاری از علوم دیگر تا به امروز از برنامهٔ آموزشی همان عالمان اندک و به غربت مبتلا نیز حذف گردید و جز دانش‌جویانی بی‌خبر از فلسفه، حکمت و معنویت، که زیر نظر مربیان خارجی تعلیم موسیقی می‌دیدند، کسی به آموختن موسیقی روی نمی‌آورد.

در زمان ناصرالدین شاه، هیأت نوازندگان نظامی یعنی دسته‌های موزیک جدید به سبک اروپایی در ایران تشکیل شد و جای نقاره‌خانه‌ها را گرفت(۱). هدف اصلی از تشکیل شعبهٔ موزیک در دارالفنون، تربیت نوازندگان و تربیت مربی برای اداره کردن دسته‌های موسیقی بود. معلم اروپایی موسیقی، آقای لومر بود. موسیقی لومری به دست خان‌ها و نیز زنان موسیقی‌دان و رامشگرِ هرزه افتاد. در میان افرادی که از مدرسهٔ وی دانش‌آموخته می‌شدند، حتی نام عالمی نیز دیده نمی‌شود. موسیقی ایران که تنها کشور شیعی جهان بود «مسیو لومری» گردید. در پی تعلیمات لومر، اشعار حافظ، سعدی و مولانا از دست رفت و شعرهای بی‌هویت و زیر لحافی جای آن را گرفت. چیرگی ظاهرگرایان خشک مزاج و متعصب و گرفتن میدان از عالمان جامع و موسیقی‌شناس، موجب گشت تا اشعار و موسیقی ناب از فرهنگ این ملت رخت بربندد و شعرها و موسیقی‌های شهوت‌انگیز بر روح و جان فضای شاهانهٔ آن زمان‌ها حاکم گردد و زحمات عالمان فرهیخته‌ای هم‌چون شیخ طوسی و فارابی، از پیشینهٔ فرهنگِ این مردم، فراموش گردد. خشک مزاجی و تعصب و تحجر ظاهرگرایان موجب گشت مسند قدرت از دست عالمان حقیقی دین بیرون رود و فرهنگ شیعی و آموزه‌های آن، به غربت مبتلا شود. مُسیو لومر، که وابسته به جریان سیاسی و یهودی ماسیونری بود، در تربیت شاگردان خویش، سیاستِ «براندازی معرفتِ شیعی» را پیش کشید. او ادب و عرفان ایران را با موسیقی غربی به تحلیل برد. لومر به تبع فرهنگ حاکم بر غربیان، مسایل و اشعار آن‌سویی و شهوانی را رواج داد. تعلیمات وی سبب شد شعرهای پر مغزِ عالمان دینی و حکیمان، جای خود را به «این مهوش بیچاره، آستین پاره داره» یا «در رهی دیدم دخترکی، جفتک می‌انداخت روی خرکی، با دامن تنگش» دهد، و شد آن‌چه نباید می‌شد. دیگر غنا و آواز جز از دهان مردان و زنان هرزه و الواط و مجالسی که جز گناه بر آن حاکم نبود، نمی‌شد شنید، تا آن که حتی برخی متدینان جرأت شرکت در عروسی فامیل‌های خود را نیز از دست دادند و بر جامعهٔ شیعی آن رفت که نباید می‌رفت.

عالمان دینی به‌جای قرار، و بهره‌گیری از سفارش: « وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ»(۲) خود را از این موضوع فرار می‌دادند و مرام حضرت امیر مؤمنان علیه‌السلام را که زره و لباس جنگی ایشان به گونه‌ای بود که ذره‌ای از آن بر پشت حضرت قرار نمی‌گرفت، در میدان جنگِ غنا و موسیقی، بر زمین گذاردند. متأسفانه، مراکز اصیل علمی در موسیقی، هم‌چون بسیاری از زمینه‌های دیگر، عقب نشستند و ابزار جنگ را به دست امثال «مسیو لومر ماسیونری» دادند و میدان را برای آن‌ها خالی گذاشتند و آنان نیز بر علیه فرهنگ ولایی شیعه، کردند آن‌چه نباید می‌کردند.

تربیت شدگان مکتب مسیو لومرها دستگاه‌های موسیقی را که با زحمت عالمان دینی کشف و ساخته شده بود، در اوباشی‌گری‌ها به کار می‌بردند.

آنان دستگاه‌هایی که همه فنی و فلسفی و فوق روان‌شناسی امروز می‌باشد و پیچیدگی علمی خود را دارد، از حوزه‌ها گرفتند. در زمان قاجار و به ویژه طاغوتِ پهلوی، غنا و موسیقی همواره سیری قهقرایی داشت و آنان نیز رویهٔ سلاطین اموی و عباسی را در موسیقی پیش گرفتند. مؤمنان نیز برای پرهیز از هرگونه تشبّه به کفار، حتی مجلس عروسی خود را مانند مجلس عزا و تنها با ذکر صلوات و با پرهیز از کف زدن برگزار می‌کردند.

۱ـ تاریخ موسیقی ایران، صص ۴۳۳ ـ ۴۳۴٫

۲- انفال / ۶۰٫

منبع: آموزش مقامات موسیقی ایرانی ( دستگاه‌ها و گوشه‌ها و تحلیل فلسفی و درمانی نواها و آهنگ‌ها )

مطالب مرتبط