قرائت قرآن کریم

منبع: آموزش مقامات موسیقی ایرانی ( دستگاه‌ها و گوشه‌ها و تحلیل فلسفی و درمانی نواها و آهنگ‌ها )

گفتیم موسیقی هم به صورت شکل می‌دهد و هم این شکل، معنایی را منتقل می‌سازد. بر این پایه، موسیقی از سنخ لفظ مستعمل و کلمه است. صوت و صدا یک قالب و هیأت و یک ماده و محتوا دارد. محتوای این قالب، معانی است که در صوت و صدا ریخته می‌شود. با توجه به این که موسیقی و صوت موزون از اقسام کلمه است، کلمه را باید بر دو قسم دانست: صامت و ناطق. صوت و صدای کلمات، نوای دل است. به این دلیل، صوت و صدا قالب و صورت آن کلمات است. کلمه به وسیلهٔ صوت و صدا تجسم می‌یابد. آواز همانند سخن‌گویی است. در سخن نیز صدا هست و محتوا و مادهٔ آن، معانی کلمات است.

گفته می‌شود لفظ یا مستعمل، مفید و معنادار است و یا مهمل و بدون معنا؛ در حالی که لفظ نمی‌تواند مهمل باشد، مگر این که شخص ارادهٔ لغو نماید که در آن صورت نیز معنای لغوی آن را معنادار می‌سازد؛ چرا که لغو، خود یک معناست و لفظی که برای آن وضع می‌شود کلمه است؛ اگرچه می‌تواند قراردادی نداشته باشد. بر این پایه است که تقسیم لفظ به مهمل و مستعمل، تقسیمی مردود است. می‌گویند «دیز» لفظی مهمل است. باید دانست که این لفظ، معنایی که وضع قراردادی داشته باشد ندارد وگرنه همان نیز بدون معنا نیست و در آموزش، معنای اهمال را با خود منتقل می‌سازد. در امور طبیعی صدای مهمل وجود ندارد و حتی صدایی که به هنگام سرفه از حنجره بیرون می‌آید، مستعمل است. همان‌طور که لفظ مهمل، وجود خارجی ندارد، صوت و صدای مهمل و بی‌معنا نیز وجود ندارد.

آن‌چه گذشت حکایت دلالت وضعی بود. در دلالت‌های غیر وضعی یعنی طبعی و عقلی نیز امر مهملی وجود ندارد؛ بلکه آن‌چه هست، صامت و ناطق است. حتی کلام کسانی که هذیان می‌گویند یا در بی‌هوشی و جنون به سر می‌برند، صوت آنان معنادار است؛ از این رو در اتاق عمل، وقتی که بیمار می‌خواهد به هوش بیاید، به لحاظ شرعی جایز نیست کسی در آن جا باشد؛ زیرا ممکن است آن فرد، بخشی از امور پنهانی خویش را آشکار سازد که همهٔ آن درست است و از صریح‌ترین کلماتی است که به کار می‌برد. در واقع، باحقیقت‌تر از هذیان وجود ندارد؛ چرا که هذیان‌گو بدون هیچ دغل‌بازی و نیرنگی، محتوا و درون خویش را بیرون می‌ریزد؛ از همین روست که می‌گوییم خلاف شرع است که کسی به سخنان آنان گوش فرا دهد؛ چون از مصادیق استراق سمع و از گناهان کبیره به شمار می‌رود. مشاعر فردی که بی‌هوش است، این توان را ندارد که سخنان خود را کنترل کند، او مانند کسی است که در خواب سخن می‌گوید، چون نفس وی نسبت به بدن، نوعی انصراف پیدا کرده است و تنها تعلقی نفسانی به آن دارد؛ از این رو، اقتداری در حفظ موجودیت خود ندارد و هنوز حاکم بر مملکت بدن نشده است؛ ولی هر گاه دولت وی مستقر گردید و نفس بر بدن، حاکم شد، آن‌گاه هم‌چون محافظی دلیر، از تمام موجودی و هستی خود دفاع می‌کند.

صوت و صدا نمی‌تواند بدون معنا باشد؛ همانند ماده و صورت فلسفی، جنس و فصل منطقی و نیز هیأت و مادهٔ اشتقاق که یکی بدون دیگری وجود نمی‌یابد. امر مهمل در امور وضعی و قراردادی است و حتی صوت لهوی بدون معنا نیست. صوت و کلام هر دو معنادار است و نمی‌توان این دو را از هم جدا نمود؛ هرچند صوت و کلام می‌تواند صامت باشد. چهچهه زدن یک خواننده، آواز قناری، نوای بلبل، جیک جیک گنجشک و حتی صدای زنبور، همه معنا دارد و اگر کسی آن را فهم نمی‌کند، بی‌معنایی آن را نمی‌رساند.

صوت از اوج و مد تشکیل می‌شود. در صوت، گاه کلمه‌ای ریخته نمی‌شود؛ مانند چهچهه یا هاهایی که در آواز و سرودها می‌آید. صوت اگر ترجیع، تبدیل و تغییر داشته باشد، «کلمهٔ صامت» نام دارد.

هاها یا چهچهه، معنایی را به ترجیع می‌آورد؛ اما کلمهٔ آن صامت است و حالتی گویا ندارد. اگر کسی کلام صامت را بشناسد، می‌داند شخصی که در حال تقلیل یا ترجیع است یا بلبل و قناری که چهچهه می‌زند، چه می‌گوید. صوت مانند اعداد گویای ریاضی می‌ماند. نقطه یا صفر صامت است، اما عدد می‌باشد؛ اگرچه در عدد به شماره نمی‌آید. اعداد ۱، ۲، ۳ و بالاتر ناطق است.

باید توجه داشت که ندانستن زبان و ترجمه در صامت بودن صوت و کلمه دخالتی ندارد و این معنا نسبت به علم گفته‌خوان منفعل نیست؛ اما ترجیع یا های های در آواز، کلام صامت است و معنا درون آن نهفته شده است و اگر کسی بتواند به درون آن راه یابد، از راه باطن یا سبک می‌تواند معنای آن را دریابد. چنان‌که به معنای قرآن کریم بدون دانستن ترجمهٔ واژگان آن می‌توان راه یافت؛ البته به شرط آن که وی صوت شناسی را بداند. صوت‌شناسی می‌گوید می‌توان « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» را گوش فرا داد و صوت به صوت آن را شناخت و از چینش آن به باطن آن راه یافت و راه یافتن به باطن، در ابتدا تنها با انس گرفتن با قرآن کریم و قرائت آن امکان‌پذیر است. برای پدیداری انس با زبان قرآن کریم باید هرچه بیش‌تر متن قرآن کریم را قرائت کرد: « فَاقْرَءُوا مَا تَیسَّرَ مِنَ الْقُرْآَنِ»(۱) تا با صوت و صدای آن آشنا شد؛ وگرنه برای بسیاری فهم معنای آن ناممکن است. «قرء» به معنای بلند خواندن است؛ به‌گونه‌ای که صدا به گوش رسد و مهم این است که صوت و صدا به گوش رسد تا معنای آن انتقال یابد، وگرنه صرف مطالعه و نگاه کردن به آن چنین اثری ندارد.

«آه»، «اوه»، «ایه» که از اسمای الهی است، صوت صامت است. اذکار غیر ملفوظ هم‌چون «آه» بسیار سبک است و برای بسیاری قابل استفاده است، به عکس اسمای ملفوظ که سنگین است و اندکی، توان انس با آن را دارند.

به صورت عمومی و غالب، گفتن تسبیحات اربعه در غیر نماز و یا تسبیحات حضرت زهرا علیهاالسلام ، دقایقی زمان می‌برد؛ ولی یک سالک می‌تواند در یک لحظه، بیش از صد مورد از این ذکر را بگوید و این به سبب آن است که او تسبیحات را به صورت صامت و غیر ملفوظ می‌گوید.

۱ـ مزمل / ۲۰٫

منبع: آموزش مقامات موسیقی ایرانی ( دستگاه‌ها و گوشه‌ها و تحلیل فلسفی و درمانی نواها و آهنگ‌ها )

مطالب مرتبط