منبع: آموزش مقامات موسیقی ایرانی ( دستگاهها و گوشهها و تحلیل فلسفی و درمانی نواها و آهنگها )
طَرَب
یکی از اوصاف غنا، طربزایی آن است. آواز خوش و صوت موزون و غنایی، به صورت نوعی، «طرب»زاست و موجب خوشایندی میشود. مَد و کشیدن صدا و ترجیع و غلطاندن صدا در گلو و ایجاد چهچهه، طربآور و بهجتآفرین است. همانطور که زناشویی و صدای چهچههٔ بلبل و شُرشر آب و سخنگویی مهمل کودک یکساله، تمامی شادیآفرین و لذتبخش است. همچنین وقتی سرنشین اتومبیلی که با سرعت زیاد حرکت میکند، ناگاه به سرازیری وارد شود، به سرنشینان حالت خِفّت و سبکی دست میدهد که این حالت را طرب میگویند. طرب به لحاظ روانشناسی به این میماند که انسان ناگاه از سراشیبی تندی با اتومبیل به سرعت حرکت مینماید و پایین رود و ناگاه دل وی پایین ریزد. حتی اگر کسی قدری تمرین نماید، از این کار لذت میبرد. این حالت و لذت، نوعی طرب است. طرب در انزال منی نیز وجود دارد. مکاشفه و شهود نیز از خوشایندی، التذاذ و طرب برکنار نیست. طرب حالت خفت و خوشایندی است که به نفس دست میدهد. این حالت با دستگاههای موسیقی نیز پدید میآید. هم از دستگاههای شاد و هم از دستگاههای حزنآور. یکی از رسالههای موسیقینوشت گوید:
«طرب، سبکی است که به انسان میرسد، از جهت بسیاری اندوه یا از اندوه یا از شدت خوشحالی. و حق این است که طرب، کیفیتی است که عارض میشود انسان را و آن لذتی است به درد آمیخته.
اگر کسی گوید که: درد، الم است. چه قسم، با لذت که ضدّ اوست جمع میشود؟ جواب آن که: علما مثال لذّت به درد آمیخته آوردهاند، که بدنی که دانهها برآورده باشد در وقت خاریدن هم درد مییابد و هم لذّت، و این ظاهر است.»
این متن، درد را در ماهیت طرب دخالت داده است، که درست نیست. لازم است برای شناخت معنای طرب نخست چندی از اصول روانشناسی و شناخت نفس، و قواعد فلسفی و لحنشناسی را در دست داشت تا هرچه بهتر معنای این واژه و روند پیدایش این رویداد در نفس انسانی را دریافت. بحث نیز باید ریشه در گزارههای بدیهی داشته باشد و از ندانستهها چیزی نگوییم.
نفس ناطقهٔ آدمی مراحل و حالاتی مانند طبع، روح، عقل، وجدان، عاطفه، احساس و حافظه دارد که همهٔ این مراحل به نفس با لحاظی که برای آن شده است، بازگشت دارد: «نفس» مرحلهای بعد از طبع است و عقل بعد از آن زایش مییابد و سپس دل و قلب است و بعد از آن، «روح» مرحلهٔ عالی باطن آدمی است. «حافظه» و «وجدان» نیز از مراتب نفس است و هر یک با دیگری تفاوت دارد. برخی از انسانها به طور فعلی، فاقد برخی از این مراحل میباشند. یکی وجدان رسایی ندارد، اما حافظهٔ خوبی دارد و دیگری نفس امارهٔ قوی دارد و عقل در او زایش نیافته است، یکی حسابگر خوبی است و عقل عادی دارد، اما قلب و روح ندارد و یکی روح دارد و حسابگری ندارد. مراحل و مراتب نفس امری متمایز از حالات نفسانی است و خوشامدن، تنفر، درد، شادی و فرح، غم و ناراحتی، شادابی و دلمردگی نمونهای از این حالات است که بر نفس عارض میشود و نباید این مراحل و حالات را با هم درآمیخت. طرب نیز یکی از این حالات است که بر نفس وارد میشود.
موارد طربزا و شادیآفرینِ طبیعی بسیار فراوان است و نمونههایی که ما برشمردیم، تمامی مُجاز است و در شرع، از این که حَظّ نفسانی است و از آن جهت که لذت نفسی است، به صورت ذاتی و اصالی ممنوع نشده است، بلکه ممنوعیت برخی از لذایذ به سبب عوارض جانبی است که باید در جای خود، از آن بحث کرد.
با ایجاد صوت و صدای غنایی، به صورت نوعی طرب و حالت خفت و سبکی حاصل از خوشایندی نیز در انسان صورت میپذیرد. صدا از آن جهت که غنایی است؛ یعنی موزون است، طرب دارد، هم طرب فاعلی و هم طرب مفعولی؛ به این معنا که هم خواننده و هم شنوده هر دو از آواز غنایی لذت میبرند. صدا تا موزون نباشد، طربآور نیست. ممکن است صدا مد داشته باشد؛ ولی مطرب نباشد یا ترجیع داشته باشد؛ ولی مطرب نباشد؛ چون موزون نیست. پس طرب برای وزان صداست.
پیش از این گفتیم: «حالت طرب و خوشایندی حاصل از شنیدن موسیقی و آواز غنایی هم از موسیقی است و از موسیقی به انسان وارد میشود و هم طرب در خود شخص است که با شنیدن آواز به راه میافتد.» فلسفیدن دقیق نکتهٔ یاد شده برای شناخت موضوع موسیقی حایز اهمیت است.
توجه شود که اطراب و تطریب با طرب تفاوت دارد و وصف صوت است، نه وصف دل. طرب وصف شنونده و دل است که میریزد و تطریب خصوصیات شکلی صوت است و برای دل نیست. تطریب و اطراب وصف فاعلی و طرب وصف فعلی است. طرب به معنای خفت است و اطراب یعنی وارد کردن خفت. مد و ترجیع صوت ایجاد طرب میکند و تفاوتی نیست که چیزی طرب را به دل وارد کند یا طرب از دل حاصل شود.
طرب امری متمایز از ترجیع است. ترجیع ضرب صوت و صدا و طرب اثر آن و برآمده از ترجیع است. وقتی گفته میشود صوتی طربآور است؛ یعنی اقتضای طرب را داراست و نه علیت تامهٔ آن را و اگر خصوصیات و شرایط دیگری همراه آن شود، علیت آن تام میگردد. صوتی که طرب میآورد بر نفس خواننده و نیز شنونده تأثیرگذار است. گاه انسان از خواندن دیگری خوشامد دارد و گاه با خواندن خویش خشنود میشود و در هر حال نفس با توجه به خصوصیات صدا قبض و بسطهایی را میپذیرد و گاه برای وی خوشایند است. خوشامدی و کامیابی نیز مذموم نیست و آنچه زشت است گناه و معصیت است و نباید میان این دو خلط نمود. فراز «کیف أصبر علی فراقک»؛ خدایا من چگونه فراق تو را تحمل کنم! به این معناست که خداوند برای حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام شیرینی و بهجت بسیار دارد. خوشی خدایی نهایت سرخوشی است، از این روست که حضرت چنین عاشقانه سخن میگوید و بر این اساس نمیتوان گفت اگر چیزی خوشایند بود و لذت داشت، پس حرام میباشد!
نفس صوت و صدا اقتضای طرب دارد و صدای خوب در انسان حالت اطراب را ایجاد میکند و موجب خوشایندی نفس میشود همانند دیدن خط زیبا یا چهرهٔ زیبا و هر زیبایی دیگری که چنین حالتی را به آدمی دست میدهد. دیدن انسانی که شجاع و بخشنده است برای هر انسان عاقلی خوشایند است. صوت و صدا نیز چنین اقتضایی دارد و گریزی از آن نیست و چنانچه انسانی از زیبایی لذت نبرد بیمار روانی است. البته گاه نیز وی انسان سالمی است؛ به طور مثال، چنانچه ظهر ماه رمضان برای کسی بهترین غذا را به همراه نوشابه و دوغ پاستوریزه و آب یخ آورند وی به چیزی لب نمیزند و در خوردن غذایی نیز با همهٔ زیبایی و خوشمزگی طمع نمیورزد و گاه حالتی بد به او دست میدهد ولی کسی که کمی ضعیف است از آن لذت میبرد و پیش خود آرزو میکند که ای کاش افطار بود تا وی میتوانست از آن غذا بخورد و چنانچه وی قصد افطار کند روزهٔ او باطل میشود. اطراب امری اقتضایی است و همانند چاقو و هفت تیری است که بستگی دارد در دست چه کسی و با چه نیتی قرار گیرد، اگر آن را به دست دیوانهای روانی داده باشند خطر آفرین است و در صورتی که انسانی عاقل، جوانمرد و قوی آن را به دست گرفته باشد، احساس ناامنی نمیشود. اقتضا غیر از علیت است. طرب در دنیای کنونی هم اقتضای حرام دارد و هم اقتضای حلال. در زمان خلفای جور و در دنیای فاسد، اگر موسیقی، غنا و طرب به دست اهل دنیا و جبههٔ باطل داده شود، همانند اسلحهای است که به دست انسان دیوانهای داده شده است؛ چرا که آدمی را به سوی حرام، غفلت و معصیت بر میانگیزد. صوت و صدا و بهویژه طرب بهخودی خود هیچ اشکالی ندارد و در حد اقتضا، خوب است و تنها در صورتی زشت و ناپسند میگردد که در خدمت بدی و فساد قرار گیرد.
صوت با محتوا و مادهٔ خود اتحاد دارد و محتوا ترکیبی از صوت و صداست. در تکلم، نخست صوت آشکار میشود و چنانچه بر مخرج فم اعتماد داشته باشد و بر آن صوت افزوده شود کلمه پدیدار میگردد. صوت و صدا با محتوا، زمان، مکان و خصوصیات دیگر مانند چگونگی خواندن، نوع حالت و نوع مراحل نفس با هم خلط میشود و ترکیب همهٔ عوامل یاد شده صدایی را خوش یا ناخوش میسازد. صدایی که طربانگیز است؛ خواه آن صدا فرحانگیز باشد یا حزنآور، با خصوصیاتی همراه است که تنها برای خود صدا نیست. به طور مثال، اگر خوانندهای برای کسی که پدر خود را از دست داده است دشتی بخواند، یا شور بگیرد یا اصفهانی بخواند، به گریه میافتد و خواندن همین دستگاهها در مجلس شادمانی سبب ناخوشایندی و گاه خنده میشود. در چنین مجالسی باید زابل، چارگاه یا بیات ترک خوانده شود تا عیش به عزا تبدیل نگردد.
منبع: آموزش مقامات موسیقی ایرانی ( دستگاهها و گوشهها و تحلیل فلسفی و درمانی نواها و آهنگها )