موضوع موسیقی، صوت متناسب

شنیدن صوت پدیده‌ها

منبع: آموزش مقامات موسیقی ایرانی ( دستگاه‌ها و گوشه‌ها و تحلیل فلسفی و درمانی نواها و آهنگ‌ها )

دانش موسیقی همانند علم لحن‌شناسی، صداشناسی، صوت‌شناسی و آواشناسی تألیف و نشاندن صوت کنار یک‌دیگر به صورت موزون و طبع‌پذیر است. موسیقی ندای دل است. موسیقی با دستگاه‌ها و ردیف‌ها طبیعت و موزونی خود را می‌یابد. موسیقی، آشکار نمودن و اظهار داشته‌های ضمیر باطنی و جوشش‌های نهاد درونی است که گزاره‌های آن با تأمل بر امور طبیعی به دست آمده است و به آن طریق داده است که پذیرش طبع با حفظ آن ممکن می‌شود و چنین نیست که این قواعد از بیرون ساختهٔ ذهن باشد و بر آن تحمیل گردد؛ همان‌طور که منطق امری جعلی و قراردادی برای درستی اندیشه نیست و بر اساس طبیعت اندیشهٔ سالم و فطرت تخمیر شده در درون سالم اهل فکر، پایه‌ریزی و صورتِ اندیشه شده است.

ما «صوت» را کمّ متصل نمی‌دانیم، بلکه صوت را چون عدد تعین منفصل می‌شماریم و برای ماهیت و به تبع آن، جواهر و اعراض، تحققی قایل نمی‌باشیم. سخن گفتن و آفرینش کلام با حرکت موجی هوا و حرکت تارهای صوتی ایجاد می‌شود و در نتیجه، صوت پدید می‌آید. صوت با هر طول موج کوتاه یا بلندی که داشته باشد، صوت است. این ظهور تعینی ـ با همهٔ تنوعی که می‌پذیرد ـ یک حقیقت متحد و واحد دارد و نیز منفصل است، نه متصل؛ زیرا در نظام فلسفی ما، در عالم، کمّ متصلی یافت نمی‌شود و چیزی در عالم، متصل نیست. پدیده‌های عالم را ذرات کنار هم نشسته‌ای تشکیل داده است که با عشق، کنار یک‌دیگر چینش داده‌اند. برای همین است که چیزی در عالم شکسته نمی‌گردد، بلکه هر چیزی پاره و از هم دریده و جدا می‌شود.

صوت مانند عدد می‌ماند که تعین منفصل است و واحد و وحدت در همهٔ اعداد وجود دارد. صوت نیز این چنین است و در همهٔ طول موج‌های آن دیده می‌شود و با بُرد کوتاه یا بلند خود، متحد است و هم‌چون زوجیت است که بر همهٔ اعداد زوج به صورت یکسان حمل می‌شود و هیچ یک از آن تفاضلی را نمی‌پذیرد و اصطلاحات «زوج الفرد» یا «فرد الزوج» از ترکیب اعداد است، وگرنه زوج زوج است و فرد نیز فرد است و این دو از صفات لازم عدد است. در عدد، بیش‌تری و کم‌تری راه ندارد و یک‌هزار همانند یک، عدد است و چنین نیست که هزار در مقایسه با یک، عددتر باشد، بله، معدود آن کاستی و افزونی را بر می‌تابد.

این تناسب و هماهنگ بودن اجزای تألیفی صوت و موسیقی، علت پدیدار شدن نیکویی و حسن و خوشایند بودن آن می‌گردد. برای نمونه، خط نیکو آن است که واوها و میم‌های آن تناسب داشته باشد و شعر نیکو واژگان و معانی آن دارای تناسب است. حیوان نیز در صورتی متناسب نامیده می‌شود که اعضایی هماهنگ داشته باشد و صورت و چهره نیز زیبا نیست، مگر آن‌که تناسب آن حفظ شده باشد. صوت نیز از این مقوله خارج نیست، بلکه بیش‌ترین تناسب را دارد. صوت در صورتی متناسب خوانده می‌شود که زیر، بم، مد، ارتفاع، انخفاض، انفصال و چینش آن هماهنگ باشد. صوتی که چنین است «غنا» نامیده می‌شود و فن موسیقی، از تناسب این امور بحث می‌کند. برای همین است که موسیقی از اقسام دانش ریاضی است. موسیقی برای نمونه از شمارهٔ نت‌ها و زیر و بم و جهر و اخفات یا استخفا و دیگر خصوصیات صوت سخن می‌گوید که تمامی تعین منفصل است. غنا از چنین ترکیبی شکل می‌پذیرد. موسیقی از حالات نغمه‌ها (تألیف) و مقدار فاصلهٔ میان نغمه‌ها و گره‌هایی که باید بخورد بحث می‌کند. کشیده شدن صوت و گره خوردن آن را «تحریر» گویند. گره خوردن آن نیز متفاوت است و باید تناسب داشته باشد، که به این تناسب «ایقاع» می‌گویند. «عود» میزان غناست که معیار شناخت غنای صحیح از فاسد است. موسیقی فنی است که صوت سَره را از ناسره تشخیص می‌دهد؛ همان‌طور که با علم منطق، گزاره‌های صادق از کاذب شناخته می‌شود.

موضوع موسیقی، «صوت متناسب» است. صوت انسانی از دمیدن نفَس در تارهای صوتی شکل می‌گیرد. بخشی از تارهای صوتی در حنجره وجود دارد. هوا از شُش، حرکت کرده و به این تارها برخورد می‌کند، در نتیجه، ماهیچه‌های موجود در حنجره و تارهای صوتی، ارتعاش یا لرزه می‌یابد. وقتی هوا از شش که هم‌چون امواج سهمگین دریاست، خارج می‌شود و به این تارها و نیز به شیارهای بینی برخورد می‌کند، «صوت» تشکیل می‌شود.

ما صوت را چنین تعریف می‌کنیم: «صوت هر گونه جنبشی است که ایجاد طول موج کند.» این جنبش و حرکت می‌تواند در پدیده‌های مادی یا غیر مادی باشد. از آن‌جا که در عالم، پدیده‌ای نیست که حرکت نداشته باشد و طول موج نیافریند، بنابراین پدیده‌ای نیست که ایجاد صوت نکند. هر پدیده‌ای صوتی دارد، ولی برای شنیدن صوت پدیده‌ها نیاز به ابزار شنوایی متناسب با طول موج آن است تا بتواند نسبت به فرکانس حاصل با دسیبل خاصی که دارد، گیرندگی داشته باشد.

در تعریف صوت گفته‌اند: «هر نوایی که از دهان بیرون آید ـ و مخارج حروف را به کار نگیرد ـ صوت است». بر این پایه، صوت هر چیزی نیست که به گوش می‌رسد، بلکه شنیدن صوت، وصف مفعولی آن است. صوت انسانی تقریعات (برانگیختن) تموّجی (ایجاد طول موج) تارهای صوتی حنجره و حلقوم است. خاطرنشان می‌شویم صوت اگر انعکاس یابد، به آن «صدا» می‌گویند.

منبع: آموزش مقامات موسیقی ایرانی ( دستگاه‌ها و گوشه‌ها و تحلیل فلسفی و درمانی نواها و آهنگ‌ها )

مطالب مرتبط