قمار خودشیفتگان مستکبر

استکبار ابلیس

در قمار نفس‌محوران مستکبر و خودخواه تنها «من و منیت» را می‌خواهند به کرسی برتری بنشانند. قماری که آتش استکبار می‌افروزد و حس منیت می‌دهد و برتری‌طلبی را به غلیان می‌آورد و خودشیفتگی را رونق بازی قمار می‌سازد. قمار خودشیفتگان مستکبر یا بر صفحهٔ نرد و تاس است و یا بر شطرنج سیاست؛ از این رو هشدار به آنان، در شعرهای خود گفته‌ایم:

اگر که بپیچی به پای ضعیف

بیفتی به ذلت، بگردی نحیف

اگر که کنی با ضعیفان نبرد

ببازی به سختی تو این تخته نرد(۱)

استکبار قمارباز و غرور او، فخرفروشی می‌آورد و تکاثری که غیر خود را به هیچ می‌انگارد. استکباری ظلم‌خیز که هرچه نرمی و تواضع است را می‌گیرد و قمارباز را سخت می‌سازد و وفا را از او بیگانه می‌گرداند؛ چنان‌که گفته‌ایم:

بهر دنیا پیش و پس، سازد تو را

در قمار ناکسی، بازد تو را

آغازگاه استکبار را جناب ابلیس داشت که برای ولایت انوار قدسی چهارده معصوم علیهم‌السلام در چهرهٔ آدم، سجده نکرد. قمار را نیز همو به آدمیان فرا داد تا «استکبار» را سکهٔ رایج بازار دنیا و سبب کساد صفای حق‌طلبی سازد. استکباری که حق‌پذیری ندارد و زورگویی می‌آورد. امروزه، استکبار و زورگویی چهره‌ای رندانه گرفته است. مستکبر نرم می‌نشیند و سخت می‌گیرد. او کم‌تر ترور سخت و ظلم فیزیکی دارد و بیش‌تر ترور نرم و ظلم آرام می‌آورد. مستکبر از قصد سوء و خودمحوری جدایی ندارد. تمامی ظلم‌ها به نوعی در کبر و خودبزرگ‌بینی و استکبار ریشه دارد:

مرا باشد دلی پر از غم و درد

نشسته بر دلم سردی و هم گرد

ستانْد از من ستمگر، شور و شیرین

بمیرانش خدای تخته و نرد

کبر، خودبینی و تکبّر، اظهار حالت کبری است که در باطن می‌باشد و استکبار خود را بزرگ مرتبه دیدن است. کبر بدتر از تکبر است که ریا، حیله، پنهان‌کاری، نفاق، استکبار نرم، اغرای به جهل و خودفریبی در آن است. البته تکبر نیز از این جهت که اظهار کبر است، بدتر می‌باشد. استکبار، عُجب به خود و کم‌بینی دیگران و غرور را لازم دارد. اوج نمود این مفاسد در قمارِ خودشیفتگان است که می‌خواهند همیشه به جای حق بنشینند و باطل خود را قاهر سازند؛ از این رو با تمامی چیرگی، عزیز نمی‌گردند.

استکبار، خیره شدن به شکوه ظاهر خود و غره شدن به آن با غفلت از پلیدی‌های باطن است. قمار مستکبران عنادخیز است و دشمن‌پرور. این قمار، حس عطوفت، مهربانی، رأفت، نرمی و رحمت نسبت به دیگران را به‌کلی از قمارباز دور می‌سازد و تفاخر، غرور و استکبار را به اوج می‌رساند؛ به‌گونه‌ای که پی‌آمدی جز خشونت و ظلم برای رام‌سازی زیردستان ندارد؛ چنان‌که ماجرای آن را در بیت زیر آورده‌ایم:

کند زور و ستم، افراد را رام

نجنبد کس، درونِ بوک یا جیک!

قمار نمایشگر انغمار آدمی در جهت خَلقی و در مسیر هوس‌ها و خواهش‌های نفسانی است و حب ریاست، خودبینی، خودبزرگ‌بینی، خودرضایتی و استکبار را بر آدمی چیره می‌سازد؛ به‌گونه‌ای که قمارباز برای اعلان برتری خود، گاه مجبور می‌شود تنها چیزی که برای او باقی مانده؛ یعنی ناموس خود را با سادیسم تمام، به میان آورد. قمار نفس در چهرهٔ خود استکبار را چنان رونق می‌دهد که جز عفریت تعدی، شیطان خودرأیی و دیو استکبار را در کنار عیشِ شهرتِ برتری قساوت‌آلود، نتیجه نمی‌دهد.

  1. تمامی اشعار یاد شده از جلدهای اول تا نهم «کلیات دیوان نکو» برگزیده شده است.
مطالب مرتبط