دیوان بلا و ولایت

ولایت، ظهور محبوبیت

منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی بلا و ولایت ۱ ( جلد چهاردهم : کلیات دیوان نکو )

بلا و ولایت (جلد یکم)

«بلا و ولایت»، گزینشی است موضوعی از سروده‌های آیینی «کلیات دیوان نکو» که شامل قالب‌های مختلف شعری ـ اعم از غزل، قصیده، مثنوی، رباعی و دوبیتی ـ می‌باشد. «بلا و ولایت»، اشعار ولایی مربوط به اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام را ارایه می‌دهد و بیان‌گر انسجام معنا، رؤیت شفاف و سند پاکی طینت، طهارتِ مولد، خلوص ارادت و سعادت اخروی شاعر می‌باشد.

«ولایت» در راستای بلندش، همان ظهور و بروز در ساحت ذات وجود و تجلیات ذاتی، صفاتی و فعلی حضرت حق‌تعالی است که با «عشق» همراه است و شکفتهٔ ساختار عرفان محبوبان می‌باشد.

«وِلا» نزدیکی و قرب حق را دارد و به تجلی بندگی، در پنج چهرهٔ «ولی»، «نبی»، «رسول»، «امام» و «خلیفهٔ حق» ـ با تفاوتی که در مرتبه دارند ـ ظاهر می‌شود. تنها مقام عصمت است که کمال تام ولایت می‌باشد؛ مقامی که ویژهٔ اولیای کمّل الهی علیهم‌السلام است.

«ولایت» اصل تمامی کمالات اولیا، از جمله عصمت، امامت و نبوت و نیز اصل کمالات تمامی پدیده‌ها حتی شیرینی عسل، طراوت و زیبایی گُل‌ها و تیزی آهن می‌باشد. بر این پایه، خاتم مقام ولایت و صاحب مقام ختمی صلی‌الله‌علیه‌وآله اصل در تمامی ظهورات و کمالات پدیده‌ها می‌باشد. خمسهٔ طیبه علیهم‌السلام یعنی اصحاب کسا، برترین مقام ولایت را دارا می‌باشند. ریشهٔ ولایت نیز حب و عشق الهی است. کسی ولایت دارد که محبوبی حق‌تعالی باشد و ولایت، ظهور محبوبیت است. کسی ولایت دارد که محبوبی باشد. بر این پایه، باید گفت «ولایت» و «محبوبی» کامل‌ترین عناوین در میان مجموعه کمالات می‌باشد. تمامی پدیده‌ها ظهور ولایت است و ولایت خود ظهور محبوبیت حق‌تعالی و عبودیت اوست.

اولیای ذاتی حق‌تعالی، در مقام ولایت و عبودیت و محبوبیت جای دارند که مقامی فراتر از احدیت ذاتی و فیض اقدس می‌باشد. بر این پایه، وصف «محبوبی‌بودن» بر تمام اوصاف خمسهٔ طیبه علیهم‌السلام مقدم است و عبودیت و دیگر اوصاف تمامی معلول وبرآمده از محبوبی بودن می‌باشد و این حبِّ حق‌تعالی است که آن‌حضرات را چنین جایگاه رفیعی بخشیده و حق‌تعالی مُحِبّ و آن حضرات علیهم‌السلام ، محبوب او می‌باشند. بر پایهٔ آنچه گذشت، اساس عالم ظهور حب حق می‌باشد و همهٔ پدیده‌ها به حب برترین محبوبان الهی و اشرف پدیده‌هاست که آفرینش یافته و دارای کمالات ویژهٔ خود شده‌اند.

از آن‌جا که حق‌تعالی مُحِبّ محبوبان و دوستدار آنان است، آنان غایت حق و محبوب او هستند و محبوب حق‌تعالی محبوب پدیده‌های خَلقی می‌باشد؛ اگرچه عاشق‌کشی نیز حلال است و اولیای محبوبی به دست بدترین و ظالم‌ترین انسان‌ها و به دست مغضوبان الهی به بلاهای سنگین وِلایی دچار می‌آیند و هرجا یکی از برترین اولیای محبوبی الهی باشد، ظلم‌های آنتی‌تز مغضوبی وی، جامعهٔ حق‌طلب و آگاه را به بلا، مصیبت، عزا، سیاه‌پوشی و نوحه خواهد کشاند.

جلد اول دیوان «بلا و ولایت» دارای چهارده سلام به ترتیب زیر می‌باشد:

سلام یکم: حضرت حق‌تعالی

سلام دوم: مقام ختمی صلی‌الله‌علیه‌وآله

سلام سوم: صاحب ولایت؛ علی علیه‌السلام

سلام چهارم: دردانهٔ حق؛ حضرت زهرا علیهاالسلام

سلام پنجم: کریم ذات؛ امام حسن علیه‌السلام

سلام ششم: پیامبر عشق؛ امام حسین علیه‌السلام

سلام هفتم: روح تماشا، امام سجاد علیه‌السلام

سلام هشتم: دوام وصال؛ امام باقر علیه‌السلام

سلام نهم: جمال صفا؛ امام صادق علیه‌السلام

سلام دهم: شور حق؛ امام کاظم علیه‌السلام

سلام یازدهم: قرب غریب؛ امام رضا علیه‌السلام

سلام دوازدهم: جود آسمانی؛ امام جواد علیه‌السلام

سلام سیزدهم: خط لطف؛ امام هادی علیه‌السلام

سلام چهاردهم: رونق حقیقت؛ امام عسکری علیه‌السلام

در ادامه شعری از دیوان بلا و ولایت می‌آید که مقدمه برای «چشمه‌ساران کوثر» می‌باشد:

قصهٔ اشک و چاه!

علی

تویی چشمهٔ چشمه‌ساران کوثر!

می کوثر و بزم جنت به ساقِ تو جنبش گرفت!

مساقش تویی، ساقی هرچه نهرِ بهشت!

علی

تو بالاترینی

«علی» نام توست!

بلندای اوصاف ذاتی!

تو در اسم‌ها هم نهانی!

تو در ذات حق، دلربایی!

تو دین منی!

مذهبم عشق توست!

علی

مهرِ هستی است

قیام حق است!

نگویم خدا هست!

و گویم که بالاست!

بالاتر از هرچه هر که بگفت!

تو پیوند ماه و شبی!

قصهٔ اشک و چاه!

نگاه تو: آبی آسمانی

تو سبزی

و من شاد و خرسند از مهر تو:

در رقص و چینم

علی

تو سوز دلِ اهل غربت

تو رنگ رخ مستمندان

تو معبود کرّوبیان

تو سقای اهل تماشا!

تو غوغای هستی!

قیام قیامت تویی!

بگویم: علی  یا بگویم خدا؟

ارادت به دلدادگی بوسه بر زادگاه تو زد!

محبت غلامت!

ردایت ز عشق

علی

پریشان منم!

بینوایم!

و تنهای این شهر نالان منم!

تو هم‌ناله با دردمندی و محروم!

نگاهت دواست!

به طوفان و تندر!

آشیانی برای کبوتر!

صفایی!

تو اوصاف حقی!

تو نازی و رعنا

تو دُرّدانه‌ای!

تو حُسنی به ظاهر

نهادِ دل خوب‌رویان

تو ماهی، علی  !

علی

زلیخای عاشق به تو مبتلاست!

که مجنون لیلا و فرهاد شیرین

به لیلای مجنون و شیرین فرهاد!

همه انبیا از برای تواند

تو آواز حقی!

خدا، خویش در کار توست!

و سردوشی مصطفی پای توست!

علی

تو لطفی، ازل!

باده‌ای، ای ابد!

تو پیمانه‌ای،

تو علم و عینی، صمد!

تو اوج و حضیضی

همه ماجرایی!

تو بیشی از آن!

حقیقت تویی!

تو هیمان پر شوکتی!

تو مولا برای یلانِ وِلایی

تو نفسی برای محمد (ص)

امامِ منی!

علی

تو همراز مهر ازل

روحِ یزدان

تو معیار خوبی و بد

تو فرقان اهل ولایت

تو هیمان حق!

تو باران بخشش

منم میهمان!

علی

رؤیت من!

لقای حقی!

و زیبای حق!

و شیدای زهرا، علی است

مهربان است

همزاد او رنج و سوگ است و درد

سرودِ غم است

آهِ تنهایی است

و لبخند طفلی یتیم!

همان خردسالی که نفرینِ مادر شنید!

علی

آهِ سردِ غزل‌های تنهایی و خستگی!

و معنای دلواپسی‌های حق!

و اندوهِ یاسی که آتش گرفت!

اشک در چشم مرغابی است

مسجد کوفه را خون گرفت!

کعبه در خاطرش،

سورهٔ مؤمنون بود

سجدهٔ کودکی‌های تو!

علی

تویی کربلا؟!

عطش بود و هفتاد خورشید سوزان!

عطش بود و طفلان بی‌جان

عطش بود و یاران!

شهیدان! شهیدان

و عریانی پیکران

و زینب که می‌دید اکبر!

شهیدان طف!

یکی می‌کشید چادرش را!

و می‌گفت از مشک عباس و آب!

از چشم عباس و خونی روان!

از آهن و فرق سر!

برادر، برادر!

حسینِ خدا!

علی

تویی کربلا!

پریشانی بانوان!

پریشانی زینبی یا علی!

رقیه یتیم است!

عمه، کجا رفته بابای من؟!

امان و امان،

ناله زد تازیانه!

علی

عادیات از برای تو هست!

ولی قصهٔ نعل در کربلاست!

علی

تو شمعی که می‌سوخت در کربلا!

زیر آماج تیران!

خدا، زخمی و خسته بر خاک بود، بی‌حسین!

خداوند در حنجره تیر داشت!

و آیات خون!

و مادر شتابان!

سیه‌پوش بود و پریشان و گریان:

عزیزم حسین!

تشنه‌کامم حسین!

و حق، سرخِ سرخ!

منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی بلا و ولایت ۱ ( جلد چهاردهم : کلیات دیوان نکو )

مطالب مرتبط