يافت معرفت اعطایی حق‌تعالی

منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی نقد صافی ۱ ( جلد دهم : کلیات دیوان نکو )

از معتبرترین دعاهایی که از شروع عصر غیبت کبرا مورد اهتمام عالمان ربانی بوده است، دعای مشهور به «غیبت» است. دعای یاد شده، از بهترین منابع در شناخت قرب محبوبی و صفات محبوبان الهی است.

این دعا به دو گونهٔ مختصر و طولانی نقل شده است. دعای مختصر آن از کتاب شریف «اصول کافی» چنین است:

«اللهمّ عرّفنی نفسک وإنّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف نبیک. اللهمّ عرّفنی نبیک فإنّک إن لم تعرّفنی نبیک لم أعرف ولیک. اللهمّ عرّفنی ولیک فإنّک إن لم تعرّفنی ولیک ضللت عن دینی»(۱).

در این روایت، با فراز: «اللهمّ عرّفنی نفسک» از حق‌تعالی خواسته می‌شود که معرفت نفس و ذات خود را به بندهٔ دعاگزار اعطا و موهبت نماید.

دعای مشهور غیبت، از آن‌جا که نخست معرفت خداوند را می‌طلبد، پیش از آن‌که از شناخت صفات پروردگار یا معرفت مظاهر عالی حق ـ مانند پیامبر و امام ـ بگوید، سیر محبوبی را بیان می‌دارد. در این دعا، از خداوندْ معرفت به ذات درخواست می‌شود و در آن، سخن از تفکر، اندیشه و آگاهی نیست. هم‌چنین این دعا، خواهان معرفت ذات است و نه صفات یا افعال. در این دعا، نه از صفات فعل چیزی گفته می‌شود، نه از مظاهر افعال الهی. معرفت به نبی و امام نیز به گونهٔ مقید به معرفت ذات، درخواست می‌شود. این، تعبیر دیگری از طلب معرفتِ ذات است. چنین درخواستی در خور اولیای محبی نیست؛ زیرا که محبان باید از پایین به بالا حرکت کنند و نخست از نبی و امام و صاحبِ ولایت خویش آگاهی یابند و سپس از طریق ولایت است که به توحید بار می‌یابند.

متن و سند روایت غیبت

برای آن‌که فضای متن روایت غیبت ـ که در فهم مقصود و مراد آن دخالت دارد ـ و نیز سند آن شناخته شود، متن کامل روایاتی که این دعا را در خود دارد، نقل می‌شود:

«علی بن إبراهیم، عن الحسن بن موسی الخشاب، عن عبد اللّه بن موسی، عن عبد اللّه بن بکیر، عن زرارة قال: سمعت أبا عبد اللّه علیه‌السلام یقول : إن للغلام غیبةً قبل أن یقوم، قال: قلت ولم؟ قال: یخاف – وأومأ بیده إلی بطنه ـ ثمّ قال: یا زرارة، وهو المنتظر، وهو الذی یشک فی ولادته، منهم من یقول: مات أبوه بلا خلف، ومنهم من یقول: حمل، ومنهم من یقول: إنّه ولد قبل موت أبیه بسنتین، وهو المنتظر غیر أنّ اللّه عزّ وجلّ یحب أن یمتحن الشیعة، فعند ذلک یرتاب المبطلون، یا زرارة.

قال: قلت: جعلت فداک، إن أدرکت ذلک الزمان أی شیء أعمل؟ قال: یا زرارة، إذا أدرکت هذا الزمان فادع بهذا الدعاء: اللهمّ عرّفنی نفسک وإنّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف نبیک. اللهمّ عرّفنی نبیک فإنّک إن لم تعرّفنی نبیک لم أعرف ولیک. اللهمّ عرّفنی ولیک فإنّک إن لم تعرّفنی ولیک ضللت عن دینی.

ثمّ قال: یا زرارة، لابدّ من قتل غلام بالمدینة، قلت: جعلت فداک ألیس یقتله جیش السفیانی؟ قال: لا ولکن یقتله جیش آل بنی فلان یجیی‌ء حتّی یدخل المدینة، فیأخذ الغلام فیقتله، فإذا قتله بغیا وعدوانا وظلما لا یمهلون، فعند ذلک توقّع الفرج إن شاء اللّه.»(۲)

زراره گوید: از امام صادق علیه‌السلام شنیدم که فرمود: «همانا برای فرزندم غیبت و پنهان شدنی است پیش از آن‌که قیام کند». عرض داشتم: «برای چه؟». فرمود: «می‌ترسد» ـ و با انگشت به شکم خود اشاره کردند ـ سپس فرمود: «و اوست که مورد انتظار است و اوست کسی که در ولادتش شک می‌شود. برخی می‌گویند پدرش مُرد بدون آن‌که نسلی داشته باشد. و بعضی گویند جنین است و برخی دیگر گویند: او دو سال پیش از مرگ پدرش به دنیا آمده و اوست مورد انتظار؛ و حال آن‌که چنین است که خداوند ـ که عزیز و بزرگوار است ـ دوست دارد شیعه را بیازماید. و در آن حال است که بیهوده‌گرایان شک می‌کنند، ای زراره».

عرض داشتم: «فدایتان شوم، اگر این زمان را دریافتم، چه کار کنم؟» فرمود: «ای زراره، اگر این زمان را دریافتی، خداوند را به این دعا بخوان:

خدایا، خودت را به من بشناسان، که اگر خویشتن خود را به من نشناسانی، پیامبرت را نمی‌شناسم. خداوندا، پیامبر خویش را به من بشناسان، که اگر پیامبرت را به من نشناسانی، ولی تو را نمی‌شناسم. خدایا، ولی خود را به من بشناسان، که اگر ولی خویش را به من نشناسانی، از دینم گمراه می‌شوم».

سپس فرمود: «ای زراره، (این معرفت) ناگزیر از قتل فردی در شهری خاص است». عرض داشتم: «آیا چنین نیست که سپاه سفیانی او را می‌کشد؟». فرمود: «نه، امّا خاندان فلانی او را می‌کشند. آنان می‌آیند تا وارد آن شهر می‌شوند و فرد یادشده را می‌گیرند و او را می‌کشند و چون او را از روی کینه، دشمنی و ظلم به قتل می‌رسانند، مهلت داده نمی‌شوند. پس در آن زمان است که باید انتظار گشایش داشت، اگر خداوند بخواهد».

این روایت در صدر خود از هنگامهٔ سرگردانی‌ها، حیرت‌ها، گمراهی‌ها و فضای تاریک و مبهم غیبت و پنهان بودن «ولی حق» می‌گوید؛ زمانی که مردمان از برکت حضور عصمت و ولایت محروم می‌باشند و شترانی مست، بندگان ضعیف را آماج سُم‌های خود نموده‌اند و آثار غیبت طولانی‌مدت و کبرا، جوامع را به‌طور کلی در خود گرفته است. در این زمانهٔ فتنه و گمراهی، پیدا کردن راه و داشتن بصیرت برای عبور از تلبیس‌های ابلیسیان، تنها یک مسیر دارد و آن، توجه به حق‌تعالی و طریق مستقیم و بی‌واسطهٔ او در اعطای معرفت و قرب است. اعطای مستقیم معرفتِ موهبتی، همان طریق محبوبان الهی است؛ طریقی که حق‌تعالی ذات خود را به بندهٔ خویش می‌شناساند و او را در ذات بی‌تعین خود وارد می‌آورد. در این روایت، از خداوند معرفت او ـ آن هم خود حق‌تعالی، نه هیچ یک از اسما و صفات او ـ خواسته می‌شود. خویشتنِ حق‌تعالی که در این دعا مورد درخواست است، همان ذات است که چون بی اسم و صفت آمده است، تعینی برای آن نیست و نامحدود می‌باشد.

شناخت حق‌تعالی در این دعا پیش از شناخت مقام نبوت و ولایت آمده است و سیر اعطای معرفتی در آن، از بالا به پایین است. سیری که حق‌تعالی با آن است و معرفت نبوت و امامت در ذیل معرفت حق و همراه با آن است. نخست باید به حقیقت، ذات و توحید حق‌تعالی راه یافت و سپس به اسما، صفات، افعال و برترین ظهورات او توجه نمود.

طبیعی است کسی که معرفت و قرب اعطایی حق‌تعالی را در خود نمی‌یابد، برای یافت آن باید به سراغ اولیای محبوبی حق‌تعالی رود که این قرب و معرفت به آنان اعطا شده است. نتیجه‌ای که از فضای صدور این روایت و صدر آن می‌توان گرفت، این است که در تاریکی‌های دیجور غیبت، تنها راه هدایت، یافت طریق محبوبان الهی است که آنان به هدایت حق‌تعالی، راه حق می‌باشند و معرفت اعطایی حق‌تعالی به آنان، از هر انحرافی مصون بوده و حق است و حقیقت دارد و مستمسک و چنگ زننده به آنان را به حق وصول می‌دهد. کسی که خود را از هدایت محبوبان محروم دارد، نمی‌شود که به ورطهٔ گمراهی در چاه غیبت دچار نشود و اسیر رهزنان و حرامیانی نگردد؛ حرامیانی که نقاب درستی و حقانیت بر چهره می‌زنند و سخن شریعت را به صوت و لحن می‌آورند، در حالی که ابلیس چرخانندهٔ زبان و وسوسه‌گر ذهن پریشان آنان است و در درون خبیث خود، جز شیطنت و دغل ندارند.

اما پایان این دعا از «قتل» می‌گوید؛ قتلی که از روی کینه، دشمنی و ظلم اتفاق می‌افتد و البته ستم‌پیشهٔ آن، برای زندگی ننگین و هوس‌مدار دنیای خود مهلتی نمی‌یابد و با تحقیر و ننگ، به حفره‌های زیرین جهیم واصل می‌شود.

البته، پایان قرب محبوبی به‌گونه‌ای با خون همراه است. نمی‌شود کسی از محبوبانِ وصول یافته به ذاتِ بی‌تعین باشد، اما ختم وی به خون نباشد؛ هرچند فضای ذیل روایت، برای بیگانگان، ابهام خود را دارد و به گونه‌ای شفاف و روشن نیست که بشود آن را بر مصداقی خاص تطبیق داد و نیز می‌شود گشایشی که در آن سخن آمده است، به معنای ظهور امام عصر (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) نباشد و آن را تنها نوید زندگی آرام برای برخی از بندگان در دوره‌ای خاص دانست.

مداومت بر این دعا، سبب نورانی شدن دل و صفای آن می‌گردد و مسیر ورود به معرفت حقایق توحیدی و نیز راز و رمزهای ولایت را می‌گشاید. البته مداومت بر این دعا، چنان‌چه به صورت انشایی آورده شود، عوارض سنگینی نیز دارد و ممکن است هجوم بلاها و مصایب را موجب گردد؛ بلاهایی که بنیادبرافکن است و سلاّخی نفس و هوس‌های آن را در پی دارد. کم‌ترین بلایی که مداومت این دعا با خود دارد، تنهایی و غربت در عالم ناسوت است که البته حال و هوای صفا و نورانیت حاصل از این دعا بر دل، تحمل آن را آسان می‌گرداند.

این دعای مختصر، شکلی طولانی و بسیار لطیف و پرمعنا نیز با عنوان: «الدعاء فی غیبة القائم علیه‌السلام » دارد که علاقمندان برای مطالعهٔ آن می‌توانند به کتاب «کمال الدین و تمام النعمة»(۳) مراجعه کنند. این دعا را آخرین نایب امام عصر (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف)، جناب عمری برای جناب محمد بن همام اسکافی املا نموده تا وی آن را به نگارش درآورد و بر قرائت و مناجات با آن، در زمان غیبت کبری مداومت داشته باشد.

  1. کافی، ج ۱، ص ۳۳۷٫
  2. کافی، ج ۱، ص ۳۳۷٫
  3. کمال الدین وتمام النعمة، ص : ۵۱۲ ـ ۵۱۶٫

منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی نقد صافی ۱ ( جلد دهم : کلیات دیوان نکو )

مطالب مرتبط