منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی نقد صافی ۱ ( جلد دهم : کلیات دیوان نکو )
معرفت ذات
همانطور که قرآن کریم از «نفس» به عنوان ذات حکایت دارد، حکایت دلیل بر تحقق معرفت است، که میشود نسبت به ذات حقتعالی معرفت داشت؛ وگرنه قرآن کریم آن را حکایت نمیکرد. چنین حکایتی میرساند که معرفت به ذات حقتعالی و آگاهی از آن، دور از جان بعضی انسانها نیست؛ اگرچه امری بسیار سنگین و دور از دسترس عموم است، ولی برای خواص اهل معرفت، مطلوب قرآنکریم است.
دوگونگی، نه دوگانگی
در روایات، از معرفت به حقتعالی به دو گونه سخن گفته شده است: نخست، راه دوری از این معرفت است: «عن أبی جعفر علیهالسلام قال: إیاکم والتفکر فی اللّه ولکن إذا أردتم أن تنظروا إلی عظمته فانظروا إلی عظیم خلقه(۱)».
دیگری آنکه چنین معرفت و وصول به ذات حقتعالی امری مطلوب است: «قیل لأمیر المؤمنین علیهالسلام : بم عرفت ربّک؟ قال بما عرفنی ربّی(۲)» و «قال أمیر المؤمنین علیهالسلام : اعرفوا اللّه باللّه»(۳).
ما این دو گروه از روایات را در کتاب روایی خود با عنوان «المسکة فی ما ورد عن أهل بیت النبوّة» در کنار هم آوردهایم(۴).
مطالعهٔ دو گروه یاد شده از روایات، این نکته را به دست میدهد که ناسازگاری و تنافی میان این دو دسته از روایات نیست؛ زیرا موضوع هر یک، افرادی متفاوت از دیگری است و برای همین است که این روایاتْ دوگانگی ندارند، بلکه بر دو گونهاند. نهی از تفکر در ذات الهی، متوجه عموم افراد است که تحمل برداشتن بار سنگین این معرفت را ندارند. همچنین موضوع این روایات، فکر و اندیشهٔ انسانی است و دستگاه فاهمه، برد متوسط آگاهی است و زمینهٔ معرفت به حقتعالی ـ که برد عالی معرفت است ـ با این ابزار ممکن نیست و برای همین است که از آن نهی شده است.
وصول به ذات حقتعالی ویژهٔ خواصِ اولیای الهی است که برد عالی آگاهی را در خود دارند. وصول به ذات با مرکب دل، ممکن میشود و پرگار آن، دل است و باید با دل و برد معرفت انجام شود، نه اندیشه و فکر ذهنی که تنها توان فهم و درک آفریدهها و خلق را دارد.
توصیه به بازداشتن توسن اندیشه از این وادی، خطاب به عموم دارد و مطلوبدانستنِ وصول به آن، برای خواص از اولیای حق است؛ اولیایی که نفس صافی، جان وارسته و دلی بس پاک دارند و اطلاق آن تنها سزاوار محبوبان و مقربان درگاه ربوبی است و عموم در این سطح، بار نمییابند.
در متون روایی، در شأن محبوبان، دو دعای غیبت و هدایت به چشم میآید و از طریق آنان میگوید. ما این دو روایت را در زیر میآوریم و به تحلیل متن و بررسی سند میپردازیم تا گویایی هرچه بیشتر خود را بنمایاند.
۱- کافی، ج ۱، ص ۹۳٫
۲- روضة الواعظین، فتّال نیشابوری، ص ۳۰٫
۳- پیشین.
- ر. ک : المسکه، ج ۱، ص ۲۷ ـ ۳۲٫
منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی نقد صافی ۱ ( جلد دهم : کلیات دیوان نکو )