استقبال و نقد محتوای غزلیات دیوان خواجه حافظ شیرازی

استقبال و نقد محتوای غزلیات دیوان خواجه حافظ شیرازی به زبان شعر و غزل

منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی نقد صافی ۱ ( جلد دهم : کلیات دیوان نکو )

جلد دهم : نقد صافی جلد یکم

چهار جلد از «کلیات دیوان نکو»، استقبال و نقد محتوای غزلیات دیوان خواجه حافظ شیرازی به زبان شعر و غزل می‌باشد و «نقد صافی» نام دارد. در حقیقت نقد صافی تبیین عرفان محبوبان عاشق و دقایق و ظرایف قرب محبوبی و سیر سرخ و تفاوت‌های آن با سیر محبی و سلوک تشبّهی مشتاقان و شوریدگان است که با زبان نظم و استقبال غزلیات خواجه می‌باشد. جناب خواجه، عاشقی تشبّهی است که دیدهٔ دلش به نور یقظه روشن شده است. حافظ، نفوذِ کلامی بس شگرف و قبول خاطری عام دارد که همهٔ مردم ایران زمین، بلکه آگاهان به زبان فارسی در سراسر جهان، به او اقبال دارند.

عرفان حافظ و هستی‌شناسی او دو پایهٔ اساسی دارد: «عشق» و «رندی یا قلندری». این اندیشه، ریشه در آموزه‌ها و عرفان شیخ اکبر، ابن عربی دارد و بسیاری از گزاره‌های عرفانی ابن عربی، در دیوان حافظ منعکس شده است.

عرفان حافظ، عرفان محبی است، اما در نقد و استقبال، عرفان عصمتی و شیعی محبوبی ارایه شده است. محبوبان، ظهوراتی برجسته و ممتاز و واجد مقام جمعی خلقی حقی و جمعیت تمام و کمال می‌باشند. واجدان مقام جمعی و کمال ربوبی، وصول به ذات حق‌تعالی را دور از خود ندارند، اما در عرفان محبّی، این حقیقتْ قلهٔ کوه قافی است است که سیمرغ جان و عنقای دلی به آن وصول ندارد.

خواجه حافظ در دیوان خود، دربارهٔ بسیاری از امور مبدء و معاد و آغاز و انجام آفرینش، و جایگاه آدمی در نظام خلقت، و از جبر و اختیار، سِرّ قدر، عشق، عقل، علم، ریاضت و نقد و نکوهش دنیا و بسیاری از گزاره‌های فلسفی و عرفانی سخن گفته، که همه نیازمند بازپیرایی است. «نقد صافی» بر این مهم بوده است که آسیب‌های معرفتی نظام معرفتی جناب خواجه حافظ را شناسایی کند و با زبان شعر، به نقد و تصحیح آن بپردازد. ما برای تبیین اهمیت این نقد و استقبال، ناچار از ذکر مقدّمه‌ای می‌باشیم.

قرآن کریم و عنوان «نفس»

در قرآن کریم معرفت و وصول به ذات حق‌تعالی آمده است، که چگونگی آن را به اجمال می‌آوریم: حق‌تعالی هم دارای عنوان «نفْس» است و هم «ذات». نفس، اسم عامِ جنس است که بر اصل شی‌ء یا فرد اطلاق می‌شود و زمینهٔ حُکمی بر تمام هستی و پدیده‌های آن دارد و بر حق و خلق، دارای اطلاق و شمول یکسان است.

هویت حقیقی هستی در حق‌تعالی است که پیش از صفات بوده و کمال صفات را در بر دارد. مخلوقات، هویت ظهوری دارند و اطلاق نفس بر اشیا و افراد، شمول بیش‌تری از عنوان «ذات» و هویت دارد؛ چرا که هر شی‌ء و فردی «نفس» دارد ـ اگرچه به صورت ظهوری باشد ـ ولی چنین نیست که هر چیزی دارای «ذات» باشد. چنان‌که در بحث‌های حِکمی گفته‌ایم: «ذات»، ویژهٔ حق‌تعالی است و تنها او «صمد» است و اشیای دیگر فعل هستند؛ فعل‌هایی که خود فعل دارند، ولی ذات ندارند. تنها حق‌تعالی است که ذات صمدی است و پدیده‌های هستی فعل اوست.

پس حضرت حق ذات دارد. فعل و آفریده‌ها، اگرچه ظهوری‌اند، فعل‌هایی هستند که خود نیز فعل دارند. از این رو می‌گوییم حق‌تعالی مشابه و مثل ندارد و نمی‌شود آفریده و مخلوق باشد؛ اگرچه تمامی پدیده‌های ظهوری نیز مثل و مشابه ندارند و وحدت حق و خلق، مستدل و پابرجاست؛ چنان‌که در مأثور آمده است: «وحده وحده وحده» که به این معناست: «وحده فی ذاته، وحده فی صفاته، وحده فی أفعاله».

اطلاق «نفس» در قرآن کریم موارد بسیار دارد و شمار کاربرد این واژه و مشتقات آن، به ۲۹۸ مورد می‌رسد. برخی از کاربردهای آن به صورت فعل، برخی اسم، هم‌چنین به صورت مفرد یا جمع و یا با جمع و اضافه چنین است:

«نَفْسٌ»(۱)، «نَفْسا»(۲)، «نَفْسَهُ»(۳)، «الاْءَنْفُسِ»(۴)، «أَنْفُسَهُمْ»(۵)، «أَنْفُسَکمْ»(۶)، و «لاِءَنْفُسِکمْ»(۷) و «بِأَنْفُسِهِنَّ»(۸).

در قرآن کریم «نفس» برای حق‌تعالی و به لحاظ اصل ذات نیز به کار برده شده است؛ چنان‌که می‌فرماید: «کتَبَ عَلَی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ»(۹)، «وَاصْطَنَعْتُک لِنَفْسِی»(۱۰) و «وَیحَذِّرُکمُ اللَّهُ نَفْسَهُ»(۱۱).

اطلاق نفس بر حق در موارد یاد شده از قرآن کریم، اهمیت ویژه دارد. در این موارد، ذات بدون لحاظ صفات، اعتبار شده است و مرتبهٔ اسما و صفات را همراه ندارد و مجرد و دور از آن مرتبه است و زمینهٔ تقدم بر صفات را حکایت می‌کند؛ به‌گونه‌ای که برای نمونه، در کریمهٔ: «کتَبَ عَلَی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ»(۱۲)، «رحمت» بعد از «نفس» است که عنوان می‌یابد و بر حق‌تعالی اطلاق می‌شود؛ آن هم با تأخر ضمیر متصل غایب که حکایت نفس را بی هر تقید و حیثیت دارد. این‌جاست که سخن از ذات ـ که قابل هیچ گونه اشاره و عنوان نیست و دور از هر اسم و صفتی است ـ پیش می‌آید. این گونه است که کاربرد «نفس» بر ذات حق‌تعالی موضوع می‌یابد و فرهنگ قرآن کریم، آن را تأیید می‌کند.

۱٫ بقره / ۴۸٫

  1. بقره / ۷۲٫
  2. بقره / ۱۳۰٫
  3. بقره / ۱۵۵٫
  4. بقره / ۹٫
  5. بقره / ۵۴٫
  6. بقره / ۲۲۳٫
  7. بقره / ۲۲۸٫
  8. انعام / ۱۲٫
  9. طه / ۴۱٫
  10. آل عمران / ۲۸ و نیز آیهٔ: ۳۰٫
  11. انعام / ۱۲٫

ادامه دارد…..

منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی نقد صافی ۱ ( جلد دهم : کلیات دیوان نکو )

مطالب مرتبط