منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی عشق و معرفت ۴ ( جلد نهم : کلیات دیوان نکو )
شرنگ غم
محبوبان الهی، وجود هر پیاله و درون و برون هر کاسهای را با دید حقی و دل حقتعالی دیدهاند و آن را حقتعالی یافتهاند. حقتعالی عصمت دارد و به کسی ظلم نمیکند. از این رو، محبوبان، یار خویش را جمال هستی و کشور امن دیدهاند:
ای دلبر پاکم تو به من خط امانی
هستی دو عالم تویی و جان جهانی
محبوبان، تمام تعین و تعین تمام کمال را در دل هر پدیده و ذرهای مشاهده میکنند و تمامی کمالات هستی را به صورت یکجا در تمامی پدیدهها مییابند و در این رؤیت، تنها چشم بر هویت حق دارند:
گر عاشق روی همه هستم، همه از توست
بیپرده بگویم، تو هم اینی و هم آنی
آنان لطف وصول و صفای رفاقت و دوستی را تنها در مطلق وجود یافتهاند و کشتهٔ آن صفای عشقِ پاک میباشند. مقام ذات حقتعالی تنها پناهگاه کشندهای است که میشود در بیتعینی مهر و عطوفت آن، آرام گرفت. خنکای آیین عشق و صفای سادگی در آنجاست که لمس و ذوق میشود:
من کشتهٔ یک لحظه وصال توام، ای دوست!
ای کاش مرا از بر این عشق نرانی
آنان به راهی غمانگیز و پر سوز میروند که کسی را یارای قدم گذاشتن در آن هیمنهٔ سخت و درد سهمگین نیست:
دل مرده نیام، گرچه که پیرم ز غم دهر
برد از سر و رویم غم تو، رنگ جوانی!
محبوبان، تمام خویش را به تمام حق باختهاند و چیزی برایشان باقی نمانده است تا آن را به غیری دهند و به هیچ وجه غیری نمیبینند و اگر هم نفس میکشند، آن تعین ظهور حق است که میکشند و روح و روان آنان وصول به هویت بیتعین حقتعالی است:
افسرده نگردم ز سر رنج و غم غیر
تا آنکه ببینم تو به من روح و روانی
اعتماد به محبوبان بسیار سخت، صعب و مستصعب است و بیشتر مورد رد و انکار قرار میگیرند. افراد عادی از گفتهها و کردار آنان دلواپس و دلزده هستند. همنشینی و شنیدن سخن محبوبان، بسیار سخت و به تعبیری، صعب و مستصعب است و جان شنونده را با هر آنچه در روان وی هست، بارها و بارها از او میگیرد و نفس وی را تنگ میسازد:
من مستم و دیوانهام از کفر و بسی شرک
آسودهام از رد و قبول همگانی
عشق پاک و عاری از هر گونه غیریت، ماجرای محبوبان است. زجر و سوز و غم برای محبوبان بسیار شیرین است ودر لهیب غم جانکاه خود، گویی غمی به این شیرینی ندارند. آنان خدا را به وجد میآورند و آنقدر از بلاها استقبال میکنند که هر کسی را به تسلیم میکشند؛ طوری که گویی خداوند هم دیگر نمیخواهد برای آنان بلایی بفرستد:
تنها به تو مایل شده دل، بیخبر از غیر
چون گشته تهی از غمِ هر باقی و فانی
محبوبان اگر فریاد «أنا الحق» دارند، همانند گفتهٔ منصور نیست که از انانیت باشد؛ بلکه این هویت حق و مسمای اوست. «أنا» اسم ذات و اسم هویت است که با هر پدیدهای، حتی منصور، هست و این همان است که بر موسی نهیب ندیدن وارد میآورد. محبوبان، نخوانده بر حقتعالی سجده میآورند و هیچ گاه نگاه آنان را به جبل طور حواله نمیدهند؛ بلکه همواره بر دل حقی خویش بوده است که حقتعالی را پیوسته مینگرند، بدون آنکه پارهپاره شوند یا به غشوه افتند؛ چرا که هستی خویش را به کلی از دست دادهاند و چیزی ندارند تا آشفته شود و از دست رود:
فریاد «أنا الحق» زنم از سینهٔ پر سوز
منصورم و موسی، زدهام بانگ «ترانی»
محبوبان الهی، تمام تعین خویش را در هم شکستهاند و بدون جُبّه و جهت خَلقی و بیتعین شدهاند و جبهای جز ذات و مقام «هو» برای آنان نیست. دل آنان «سینایی» است گسترده در هر جایی، که «طور» رؤیت در آن است:
بیجبّه زنم دم ز حق و دیدن رویاش
طور دل من، رسته ز هر ملک و مکانی
تعین، قفسی است بر محبوبان. آنان در مقام تعین، غیر از وصول به ذات بیتعین حقتعالی چیزی نمیخواهند، که او اول و آخر است. وصول به مقام بدون اسم و رسم، ریختن هر نام و نشان را میطلبد و آنان تمامی کمالات خود را به حقتعالی واگذار کردهاند:
ای ماه من ای شهرهٔ آفاق دو عالم!
بشکن قفسم، رفتهام از نام و نشانی
محبوبان، خلوت پنهان و صفای شکستن تعین را میخواهند و دردی جز فراق و سوزی جز هجر احساس نمیکنند و با آنکه خستگی را خسته کردهاند، درد را به ناله و غم را به فریاد وامیدارند. فراق از مقام ذاتِ حقتعالی آنان را خسته و آشفته میسازد! باید توجه داشت دیدن خدا آنگونه که هست و در بلندا و اوج زیبایی که پر هیبت مینماید، تنها توسط محبوبان ممکن است:
جانا ببر این دل به خط خلوت پنهان
آشفتهام و خستهام، این قصه تو دانی!
غم و دردی که محبوبان دارند، بر حقیقت عشق وارد میشود. آن کس که درد عشق و سوز هجر دلش را دریده باشد، معنای این درد شیرین برای وصول و پردهگشایی از رخ زیبای یار را میشناسد:
یا آنکه بکش این همه شوق و شرر دل
یا باز نما بر دل من چهره زمانی
بزم آنان از صبح ازل رونق داشته است. آنان با حقیقتِ بدون تعین همراه هستند؛ حقیقتی که دل و عقلی باقی نمیگذارد تا زبان ظاهر را به شکر ـ که واقعیتی خلقی و فعلی است ـ بکشاند:
برده دل و عقلم ز سر بزم دم صبح
کی بوده نکو درصدد شکر زبانی
منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی عشق و معرفت ۴ ( جلد نهم : کلیات دیوان نکو )