منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی عشق و معرفت ۳ ( جلد هشتم : کلیات دیوان نکو )
قرب غربت
دنیا دارای دو چهره است: چهرهای خلقی و چهرهای حقی. چهرهٔ حقی دنیا، اسم اعظم حقتعالی و ظهور و تعین حقی و از اسمای فعلی اوست: «عالٍ فی دنوّه ودانٍ فی علوّه». این چهره، عظمت دنیا را میرساند. ولی آنچه بیشتر مردمان را به خود مشغول داشته است، چهرهٔ خلقی ناسوت میباشد که چهرهای فانیشونده و گذراست و شعر زیر، از آن پرهیز میدهد:
بگذر ز سر دنیا، بیهوده بود، عاقل!
کی لایق تو باشد؟ باید که شوی کامل
دنیا همانند بازی فوتبال یا ورزش کشتی است که یک لحظه میتواند سرنوشت را تغییر دهد و فاتحی را به شکست بکشاند. مهم این است که بتوان تا دقیقهٔ نود بازی کرد و این دقیقه را نیز به پایان برد. دنیا یک «ذائقه» است و ذائقه، امری محدود و موقت است. نه خوشحالی، نعمتِ ماندگار است، نه ناراحتی و بدحالی. مهم این است که انسان، در پایان کار جهنمی نشود، حرمان نیابد و به شقاوت نرسد؛ بلکه عاقبت بهخیر، سعادتمند و رستگار گردد. طبیعت ناسوت و روزگار آن چنین است که خوب و بد و شیرین و تلخ را در کنار هم دارد و کمترین مسامحهای، گاه واقعهای شیرین را تلخ میسازد. باید ناسوت را سرسری نگرفت و هرهری به آن نگاه نکرد که به غفلتی اندک، خوبی به بدی میگراید و به توجهی، تلخی به شیرینی تحویل مییابد. هر کاری را باید در جای خود انجام داد و داشتن تسویف و امروز و فردا کردن و این ساعت و آن ساعت داشتن، جز احتمال تبدیل تقدیر، چیزی را در پی ندارد:
در بزم ابد از جان، باید که شوی فارغ
آرامش دل یابد، هر کس که شود واصل
دنیا حجلهگاه وصل با حقتعالی است، اگر دل در پی جناب حضرتش باشد و با گذشت از خود و تمامی تعلقاتی که دارد، وصل او را خواهان گردد:
دل در پی دلدارم، دادم به امیدی چون
چیزی نبود در دل، جز او که شود حاصل
پرگویی، بهویژه اگر لاف بزرگی خود باشد، تنیدن بر خودخواهی خود و فرو رفتن در لاک خودشیفتگی است. این امر، دل را میمیراند؛ برخلاف ذکر حق، که جلابخش دلهاست. با ذکر و توجه ربوبی، میتوان معرفت و قرب به حقتعالی یافت؛ بهویژه آن که خداوند، آدمی را برای خود آفریده است: «وَاصْطَنَعْتُک لِنَفْسِی» :
بیهوده مگو از خود، دل تازه نمیگردد
دل تازه نما با حق، حق را چو تویی قابل
محبوبانِ حقتعالی، در نزد حقتعالی حضوری بیخویش و از او دارند. آنان در مقام ذات، ذکر حقی دارند و از ذکر، حقیقت مذکور را دارا میباشند:
بگذر تو نکو از خود، دل صرف حقیقت کن
آسوده به حق بنگر، گر عارفی و عامل
منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی عشق و معرفت ۳ ( جلد هشتم : کلیات دیوان نکو )