عرفان محبوبی

منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی عشق و معرفت ۲ ( جلد هفتم : کلیات دیوان نکو )

عرفان محبوبی از «مدرسه» و «دفتر» به‌دور است و مشق صوری نمی‌پذیرد. این عرفان، با علوم ظاهری و صوری به دست نمی‌آید و تحصیل و اکتساب در آن راه ندارد و به صورت تمام، عنایت حق‌تعالی و موهبت اوست؛ اگرچه با علوم صوری بیگانه نیست و با گزاره‌های درست آن در ستیز نمی‌باشد و حتی از آن نیز حمایت دارد، اما با آن بخش از علوم صوری که برای فرد و جامعه زیان‌بار است و پیرایه‌های علمی است، مخالفت دارد. علم صوری، علمی است که اگر با نرمی اخلاق و مدارا همراه نشود، سختی را به جان، و مرگ را به باطن می‌دهد و حجاب است که بر حجابی افزوده می‌شود و نفس را نسبت به اِعمال نامشروع هوس‌های آن، قدرت توجیه می‌دهد و شیطنت را لباس حقانیت و مشروعیت می‌پوشاند؛ برخلاف عرفان محبوبی، که نه‌تنها از مکتب و مدرسه، نمی‌آموزد، بلکه خود مکتب‌ساز می‌شود؛ آن هم مکتبی که حق‌تعالی و عشق و وفای او را ظهور می‌دهد و خودی ندارد تا برای خود، نان و نوایی بخواهد:

از مدرسه و مسجد و معبد شده‌ام دور

 در خانقه و دیر و کلیسا نبود نور

شریعت اگر از مدرسهٔ اهل بیت علیهم‌السلام ـ که فرودگاه معرفت محبوبی است ـ دور شود، بیهوده‌بافی می‌شود و خلق و توده‌ها را به فتنه مشغول می‌دارد:

 بیهوده بود مذهب و آیین زمانه

 صدقی نبود در دل این فتنهٔ مهجور

حق‌تعالی آن‌گاه که آدم علیه‌السلام را به عشق آفرید، تمامی دین و آیین خود را به او آموخت؛ چرا که آدم علیه‌السلام نیز از چهره‌های محبوبی حق‌تعالی است: «وَعَلَّمَ آَدَمَ الاْءَسْمَاءَ کلَّهَا»، ولی شیطان قسم یاد کرد که فرزندان او را از راه حق‌تعالی ـ که مسیر محبوبان الهی است و در قرآن کریم از آن به «صِرَاطٌ عَلَی مُسْتَقِیمٌ» یاد شده است ـ باز دارد:

«قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیتَنِی لاَءُزَینَنَّ لَهُمْ فِی الاْءَرْضِ وَلاَءُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ. إِلاَّ عِبَادَک مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ. قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَی مُسْتَقِیمٌ»(۱)؛

گفت: پروردگار من! چون مرا فریفتی، من در زمین بر ایشان می‌آرایم و همه را گمراه خواهم ساخت؛ مگر بندگانت که برخی از آنان مخلَصان هستند. فرمود: این راهی است به سوی راست.

شیطان همواره نمایندگانی در میان انسان‌ها دارد که این کار او را انجام می‌دهند؛ نمایندگانی که از همان ابتدای انعقاد نطفهٔ آنان، با ایشان شریک می‌شود و شیطنت و دغل در اندیشه و ریا و نفاق در عمل را به آنان می‌آموزد:

 دین حق و آیین درست و وطن عشق

 افتاده به دست و دهن مردم ناجور

این دغل‌کاران شیطان صفت، چنان فضای کجی و کاستی را در نمادهای راستی و درستی مبدل می‌سازند و غبار فتنه می‌پراکنند که حتی بینایان روزگار در تشخیص چهرهٔ شیطانی و حیله‌ساز آنان فریب می‌خورند:

 آسوده نبینی تو یکی مردم نالان

 بینای زمانه همه کر یا که شده کور

زمانهٔ آنان سیطرهٔ ظلم و زور و بیداد و خاموش ساختن تمامی فریادهاست. ظالمانی که با عقده‌ها و حسرت‌های خود درگیر هستند و از درون، آقایی، بزرگواری و شخصیت ندارند. محنت‌کشیدگان محروم ناامیدانه، ناله و نفرین را نثار ستم‌پیشگان، دست‌بوسان و پاچه‌خواران آنان می‌کنند؛ ظالمانی که هر مظلوم و بی‌پناهی را که قدرتی ندارد، زیر می‌گیرند.

فقیران، غم نان امروز خود را دارند و آن ظالمان در دیوانگی و جنونِ هاری خود، به نوامیس توده‌ها رحم نمی‌آورند و حرمت‌ها را می‌شکنند:

 وای از پس حق، باز چه آید به سر ما؟

 در کشور حق فتنه کند ظالم پر زور

آنان لباس خودی می‌پوشند و بدتر از بیگانگان، با ناموس و شرفِ خلق بازی می‌کنند:

 بیگانه نیاید، که خودی بدتر از آن است

 فریاد کند بر سر دین با دف و شیپور

در این روزگار، باید انتظار فرج داشت؛ انتظاری که بسیار طولانی است. درد جانکاهِ بشرِ ستمدیده، با امید به فروغ تابان این نور است که التیام می‌یابد؛ نوری که گاه پرتوی از مرحمت و قدرت خود را در زمان غیبت، برای رهایی خلق، آشکار می‌سازد و افراد رنج‌دیده را عنایت و مدد می‌فرماید تا ظالمان و ستمگرانِ غاصبِ حق را منکوب و نابود سازند:

 یارب برسان منجی دین، نوگل زهرا علیهاالسلام

 تا این که نکو صاف نشیند پی دستور

  1. حجر / ۳۹ ـ ۴۱٫

منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی عشق و معرفت ۲ ( جلد هفتم : کلیات دیوان نکو )

مطالب مرتبط