منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی عشق و معرفت ۲ ( جلد هفتم : کلیات دیوان نکو )
قدّ پندار
غزل «سِرّ قدر» از دانش شناخت راز اندازهها و سِرّ القدر رمزگشایی میکند. «سِرّ القدر» از دانشهای اعطایی و موهوبی حقتعالی به بندگان محبوبی خود است و دانشی باطنی است؛ نه تحصیلی ظاهری، و اکتسابی صوری.
محبان آنگاه آثار علم به سر قدر را در خود مییابند که به منزل «انبساط» رسیده باشند. انبساط از منازل میانی و مقامات اخلاقی است. سالک در این منزل، عفو و گذشت از گناهکار و پوشیدگی عیوب را ملکهٔ جان خویش مییابد. سرّ قدر از دانشهای میانی و متوسط اولیای حق است و آگاهیهای آنان بیش از آن میباشد.
کسی که به «سرّ القدَر» معرفت دارد، همهٔ امور و صفات هر انسانی را میشناسد و پی میبرد که چرا خداوند حکیم به یکی کمالی داده و به دیگری کمالی دیگر؟ یکی زشتی دارد و دیگری را زیبادل ساخته است؟ چرا نادانی دارایی، و دانایی ناداری دارد؟ همهٔ این پرسشها، با دانستن سرّ القدر روشن میشود. چنین انسانی در حسرت چیزی و کسی نمیماند. «سِرُّالقَدَر»؛ سِرّ اندازهشناسی است و کسی که «سرُّالْقَدَر» بداند، دیگر نمیگوید:
اگر دستم رسد بر چرخ گردون
از او پرسم که این چون است و آن چون
یکی را دادهای صد ناز و نعمت
یکی را نان جو آغشته در خون
بلکه چنین میگوید:
جهان چون خط و خال و چشم و ابروست
که هر چیزی به جای خویش نیکوست
کسی که آگاه بر سِرّالقدر است، با مردمان ارتباط دارد، در حالی که در سِرّ قدر خویش قرار دارد و تمامی، مجاری الهی میباشند. او میبیند که در تقسیم خیرات، هر کسی روزی خود را میبرد. او با این بینش است که در برخوردهای اشتباه و در گناهی که دیگری مرتکب میشود، تا میتواند، عُذر میآورد و رفتارهای درست و شایسته را لطف میداند. کسی که با مشاهدهٔ معصیتی از دیگری، تیر خلاص را به او وارد میآورد، جاهلی گمراه است. مؤمن، همواره تقصیرات دیگران را به عذری حمل میکند و برای آن توجیه میآورد و چنانچه توجیهی نیابد، باید به ضعف خود اذعان داشته باشد که دانشی گسترده ندارد تا محملی برای آن بیابد. سالک، دارای ولایت و حب عمومی است و همه را دوست میدارد و به سخنان همه گوش فرا میدهد. انسان وقتی برای خطاهای دیگران عذر آورد و قدرت یافت که آنها را توجیه کند و به کرامتهای آنان توجه یافت، میبیند آنان چهقدر بزرگ هستند. کسی که جامعه و مردم را کوچک و پست میبیند، دچار جهل و مشکلات نفسانی است. کسی که بتواند قابلیتهای هر فرد را ببیند، عظمت و جلال و بزرگی اشخاص برای او ظاهر میشود. چنین بندهای برای خدا به مردم تواضع دارد و در این فروتنی، خیرات خویش را با همه تقسیم میکند و مشکلات خویش را برای خود نگاه میدارد و به تعبیری: «حزن و اندوههای وی در دل او قرار دارد و خوشی و بشاشت او برای دیگران است.» چنین فردی هیچ گاه اذیتی بر دیگران وارد نمیآورد، بلکه این توان را دارد که آزارهای دیگران را تحمل کند و به قول آن شاعر:
یا همچو خاک تحمل کن ای فقیه
یا آنچه خواندهای همه را در زیر خاک کن
کسی که قدرت و توان تحمل دیگران را در خود به وجود میآورد، «فتوت» دارد و جوانمردی پیدا میکند و عین صفا و صدق میشود. چنین کسی بهواقع در حال مفارقت از نفس است و صفات نفسی از او برداشته شده و صفای قلب و کمال اطمینان جایگزین آن شده است و در این حال، در منزل «انبساط» است. در این حال، هر کسی او را میبیند، احساس صفا و نور و بهجت میکند. سالک در مرتبهٔ انبساط، به فطرت اصلی خود ـ که صفای الهی است ـ نایل میآید و لایههایی را که ناسوت و محیط و وراثت بر او وارد آورده است، از فطرت الهی خویش کنار میزند……
منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی عشق و معرفت ۲ ( جلد هفتم : کلیات دیوان نکو )