دنيا

منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی عشق و معرفت ۱ ( جلد ششم : کلیات دیوان نکو )

هوای یار

بارها از دیگران پرسیده‌ام: «دنیا چیست؟». پاسخ‌هایی که شنیده‌ام، بسیار جالب است. یکی می‌گفت: دنیا یعنی عشق. دیگری آن را پلی برای عبور دانست و کسی هم بود که آن را زندانی پر از درد و محنت معرفی کرد. آیا دنیا عشرتکدهٔ مرفهان و بی‌دردان و محنت‌سرای بینوایان و دردمندان است؟ اما یکی نیز گفت: «دنیا یعنی بی‌تفاوتی و نبود طبقه!». راستی دنیا چیست؟ آیا دنیا واقعیتی ناپایدار است که چهره‌ای ثابت، پایدار و دایمی به هر پدیده‌ای می‌دهد؟ نقاشی که به سرعت در گذر است، ولی نقش ثابت می‌زند! در غزل «دیو پرفریب»، از دنیا چنین گفته‌ایم:

دنیا چو مار خوش خط و خالی است، هان بپا!

 زهرش زند به جان و هلاکت کند به جا

دنیا ظاهری زیبا، پرشکوه و فریبنده دارد و چشم بیننده را خیره و دل او را به خود سپرده می‌سازد؛ ولی بعد از همنشینی و سرگرم شدن به آن، زهری کشنده را به جان تزریق می‌کند. دیوی که نخست می‌فریبد و دست مهر پیش می‌آورد و از آن پس، گفتمان شرم و کردار زشت نشان می‌دهد و درفش شیطانی بر گُردهٔ آدمی می‌زند و چماق تزویر بر سر او فرود می‌آورد. در دنیا آن‌چه فقط ماندنی و پایدار است و حقیقت دارد و «رفیقِ بی‌کلک» است، حق‌تعالی است و بس:

بگذر دلا ز دولت این دیو پرفریب

با حقْ تو خوش نشین و به حق کن هم اقتدا

کسی که با حق‌تعالی همنشین و همراه می‌شود و دل خویش را مهمانسرای پذیرایی او می‌گرداند و بار خویشتن خویش از دوش بر می‌دارد، در آرامشی قرار می‌گیرد که از چیزی اندوه به دل راه نمی‌دهد و حسرت نداشته‌ها را نمی‌خورد و غصهٔ داشته‌ها را از خود دور می‌سازد:

هرگز مکن ز جور زمان، فاش راز دل

راحت بگیر کار جهان و بشو رضا

دیری نپاید و این نیز بگذرد

رفتی از این دیار و گذشتی تو از بلا

دل کسی که با حق‌تعالی می‌نشیند، جز صفا، مهر، عشق و مرحمت، بار و متاعی ندارد و کسی را به اندوه و حزن مبتلا نمی‌گرداند و بر شیشهٔ دل کسی ترک نمی‌اندازد و قامت پدیده‌ای را نمی‌شکند:

جـان نکو بِنِگـر در متــاع خـویش

باشـد به بــار تو چیــزی هـم از صفـا؟

منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی عشق و معرفت ۱ ( جلد ششم : کلیات دیوان نکو )

مطالب مرتبط