زورگویی و خودخواهی

 

منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی عشق و معرفت ۱ ( جلد ششم : کلیات دیوان نکو )

صاحبان رؤیت، معرفت یا فکر و نظر، بیش‌تر درگیر حوادث شوم می‌گردند و چه بسا که از میدان بیرون و به حاشیه رانده می‌شوند؛ گرچه بعد از مرگ، چشم و چراغ جامعه و مردم‌اند؛ به‌طوری که تابوت آن‌ها سینه‌سای شیون می‌شود.

کسانی که حتی اندکی بیش‌تر می‌فهمند، کم‌تر می‌شود که درگیر انسان‌های ناآگاه و نادان نشوند و جاهلان و ناآگاهان همیشه خواسته‌اند به اهل چنین فهمی خط بدهند و آن‌ها را تابع و مطیع خود سازند و در این کار نیز تا حدودی موفق بوده‌اند و با سر و صدا، داد و فریاد یا تهدید و فریب، این هدف شوم خود را عملی ساخته‌اند. به همین جهت، هیچ‌گاه در جوامع عقب‌مانده، فهم و علم عادی نتوانسته نقش رسایی داشته باشد؛ در حالی که زر و زور، به‌طور کامل نقش خود را عملی ساخته است. البته حساب صاحبان چنین فهمی از برنامهٔ اولیای خدا و محبوبان و آگاهانِ کامل، جداست:

سخنرانی و قانون شد فراوان، حرف «حق» بسیار

عمل کم در درون و در برون عنوان حرف‌آسا

شده ریب و ریا قانون و فرهنگ زمان ما

صفا کم بوده، طرّاری هماره زان نقش بالا

چنین است که همیشه افراد حرفه‌ای بشر با زر و زور و تزویری که در سایهٔ شعار، وعده، وعید، خطابه و یا احساسات داشته‌اند، بشر دو پا را گرفتار نابسامانی نموده‌اند؛ به طوری که با جمله‌ای، حرفی یا بهانه و مستمسکی ـ هرچند ندانسته ـ این انسان ساده‌لوح را تحریک نموده و خون و نان او را به هم آلوده ساخته‌اند و گاه با شعارهای پیروزی، پیشرفت و حمایت از حریم وطن، دین یا هزاران بهانه‌های خیالی دیگر، توانسته‌اند بشر ساده‌لوح و ناآگاه را با ظاهرسازی و ریا و سالوس، طعمهٔ امیال زشت و پلید خود سازند:

نه امنی و امانی و ثبات و نظم و قانونی

نشد اِعمال قانونی که بیند مردم دنیا

همیشه زور به دنبال افرادی می‌رود که در خودخواهی افراط داشته باشند؛ اگرچه هیچ زورگویی را ـ هرچند کوچک باشد ـ از خود نمی‌راند.

هدف زور، جلب منفعت و خودخواهی است. زورگو و مستبد، همه چیز را برای خود می‌خواهد و بس. غایت زور، خودِ زورگوست و غایت زورگو، خودخواهی و استبداد است؛ چنان‌که ابیات پایانی غزل یاد شده در تشریح فضای ستم‌شاهی پهلوی است. این غزل در همان سال‌ها سروده شده است:

ستمشاهی بی‌رونق، بریده نای هر مردی

قَدَرقدرت نماییم و شهنشاهانِ رزم‌آرا

فضای خانه و شهر و ده و کشور پر از زور است

تو گویی خانهٔ ما بوده زورآباد بی‌معنا

شده سلطه‌مداری و ستم‌باری مرام خلق

که باشد وصف این سامان، همان کابوس دهشت‌زا

خدایا حفظ بنما دین پاک‌ات را در این دوران

هم از ظاهر، هم از باطن ز هر عیب و ز هر غوغا

بیاور دولت «حق» را، عطا کن رونقی دیگر

که تا در پرتو نورش بگیرد روشنی جان‌ها

 امید دیدنت دارد نکو با آن که می‌بیند

که دور است از تو این مظهر شبیه تشنه از دریا

منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی عشق و معرفت ۱ ( جلد ششم : کلیات دیوان نکو )

مطالب مرتبط