حق‌خواهی و شجاعت

منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی عشق و معرفت ۱ ( جلد ششم : کلیات دیوان نکو )

گنج پنهان

غزل «زبان باز فردا» خطاب به کسی دارد که از «دل» بهره‌ای داشته باشد و در نفس خود چنان تنگْ اسیر نباشد که خودخواهی‌های مضاعف و افراطی وی شور، احساس و عاطفه‌اش را به سنگی سخت در کویری خشک تبدیل کرده باشد. برای همین است که این غزل، با توصیه به پاکی «دل» شروع می‌گردد. کسی که بتواند دل خویش را پاک سازد، این توان را می‌یابد که آن را فقط برای کاربری سریر سلطنتِ حق بنهد. کسی که حق‌تعالی همنشین دل اوست، غیری نمی‌شناسد تا پروایی از او داشته باشد؛ از این رو، حق‌خواه و شجاع می‌گردد:

دل و دیده بکن پاک و نترس از غیر «حق» جانا

سخن کم گو، نکن خود را به پُر گفتن تو بی‌پروا

اما این بی‌پروایی در صورتی حقیقت حقی دارد که به پرگویی نینجامد. آن‌چه سبب مردن دل می‌شود و آدمی را از همنشینی با حضرت حق تنزل می‌دهد و دل را به مزبله یا دست‌کم انبار ضایعات تبدیل می‌کند، پرگویی و از همه چیز گفتن است. کم گفتن سبب می‌شود، دل خلوتی بیابد و فراغت آن را داشته باشد که گَرد توهّم و مبهم‌بینی را از دیدهٔ دل بشوید و قدرت درک و معرفت خود را ارتقا بخشد. کسی که دل پاک دارد، گرچه از حقایقی باخبر است و سخنان دقیق، شیرین و گوارای فراوانی از دریای کمون خود صید می‌کند، ولی بخشش آن ـ هرچند خوش باشد ـ در خور هر فرد نیست. دانا کسی است که خود را به کم‌سخنی خو می‌دهد و آن را ملکهٔ جان خویش می‌سازد؛ زیرا او نشستن با حق‌تعالی را بر سخن گفتن با غیر، ترجیح می‌دهد و دست‌کم این است که جواهر پنهان دل خویش را بی‌مورد آشکار نمی‌سازد و خویش را در معرض خطر کمین دزدان بداندیش و حسودان خودخور قرار نمی‌دهد:

تو اندیشه نما پنهان، رها کن خود ز هر غیری

که «خوش حرفی» نه زشت آید، ولی «کم‌گو» بود دانا

مقرّبان محبوبی ـ که به عنایت حق‌تعالی، در قرب ذات الهی آرام دارند ـ مفاتیح غیب و سرچشمه‌های نزول فیض را در دست دارند و از هر جا و هر زمان می‌توانند رصد گذشتگان ازلی و آیندگان ابدی را داشته باشند. هم‌چنین برای آنان تمامی کمال وجود و پدیده‌های آن، در دل هر ذره آشکار است. صحنهٔ پدیده‌ها برای آنان هم‌چون تالار آیینه‌ای زلیخاست که عطف نگاه به پدیده و شأنی، آنان را از شأن دیگر مشغول نمی‌دارد و محل جریانِ «لا یشغله شأن عن شأن» می‌باشند:

زیان من در این دوران، همین باشد که می‌گویم

ز هر امری، به هر اهلی، زبان بازِ فردا را

محبوبان پدیده‌های اجتماعی را نیز به نیکی می‌شناسند. در تجربهٔ آنان آمده است: خوبی‌ها بیش‌تر دشمن دارد تا بدی‌ها، و خوب‌ها بیش‌تر گرفتار مزاحم هستند تا بدها؛ زیرا بدها فراوان‌اند و هر کس بدی کند، همراه و مشابهی دارد که از باب مسانخت، او را همراهی می‌کند؛ ولی خوب‌ها به علت کمی افراد، اگر خوبی‌های گوارایی نیز داشته باشند، بدها به خاطر حسادت و دشمنی با خوبی، آن‌ها را از پای در می‌آورند. پس چنین نیست که تنها کسی بدی‌های خود را بپوشاند؛ بلکه بیش‌تر از این باید خوبی‌های خود را نیز پوشاند تا از جانب کج‌روان با مشکل روبه‌رو نشود.

افراد شایسته باید به مقتضای عقل و اندیشه، مانند بدها از خوبی‌های خود محافظت کنند و آن را در دید همگان قرار ندهند تا از شرور افراد ناشایسته محفوظ بمانند و می‌توان این امر را به نوعی در شمار مفهوم «تقیه در کمال» قرار داد و آن را از حمایت دینی برخوردار ساخت؛ چنان‌که گفته‌ایم:

عزیز من از این دوران اگر خواهی گذشتن خوش

نما پنهان سَر و سِرّت ز هر بینا و نابینا

منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی عشق و معرفت ۱ ( جلد ششم : کلیات دیوان نکو )

مطالب مرتبط