عشق عاشق‌کش

منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی عشق و معرفت ۱ ( جلد ششم : کلیات دیوان نکو )

۶ ـ عشق و معرفت (جلد یکم)

دیوان عشق و معرفت، غزلیاتی است که از عشق و عرفان می‌گوید. در مقدمهٔ این دیوان، هم «عشق» تعریف شده است و هم «عرفان». «عشق، وصفِ وجدِ وجود حضرت حق است که تعین ذات و تشخّص صفات را در بر دارد و یکتایی هویت و هویت یکتا را به شخص حضرت حق‌تعالی آشکار می‌سازد.

عرفان، دیدار حضرت حق و دریافت او به‌دور از هر اندیشه یا مفهوم است. عرفان، رؤیت «حق به حق» یا «حق به خلق» یا «خلق به حق» است که شخص را به تجلی وا می‌دارد.»

دیوان عشق و معرفت، دیوان عشق مقرّب محبوبی است. عشق مقرّب محبوبی، رؤیت مدام حقیقت و پیوند مرحمت پایدار حضور لطف معشوق در بارگاه دل بی‌دل و رؤیت رؤیایی اوست؛ رؤیتی بنیادافکن و خودبرانداز و منزلت‌سوز و منقبت‌باز که نابسامان‌ساز و بی‌سر و پانماست. عشق محبوبی، قمارِ باختن و بینوایی آس و پاس شدن است.

عشق مقرّب محبوبی، رؤیت تمام قامت زیباترین زیبای پیداست به عریانی تمام و عوری بی‌پایانِ نگاری نازنین، شیدا و هرجایی که چهره چهره خم ابرو می‌نماید و برق چشم نرگس مست آتش‌افروز، آذرِ دل می‌سازد و زلفِ پریشان می‌افشاند تا جان عاشق را آشفته سازد. بی‌نهایت طره طره موی سیاهِ عنبرینش حیرت‌زا و گیسوی کمندش هراس‌آور؛ خم پیچِشِ پر پیچِ زلفش چرخ و چین موزون تماشا و رقص رخسارنمای قد و بالاست.

عشق مقرّب محبوبی، عشق بی‌نشانی است؛ عشق بی‌اسم و بی‌عنوان، عشق آزاد و محبت رها که شکار مدام دارد و جان را پیوسته گرفتار نگار دلربا می‌سازد؛ عشقی که مرام عاشق‌کشی دارد و به صفای بهترین یار، سر بر دار می‌دهد؛ عشق نیکویی که حُسن‌اش سرمستی و نشاط و پویایی و پدیداری می‌دهد؛ عشقی فرزانه، پاک از طمع و دور از محاسبهٔ سود و سودا؛ عشقی که تفاوت نمی‌نهد و رضایتمندانه خریدار لطف و قهر است؛ عشقی باوفا و یکتا که تنها دلخواه خدا و ناز معشوق را عنایت دارد و چهره‌ای جز یارْ نمی‌شناسد.

هستی، عشق است. عشق، حیات هر پدیده‌ای است. عشق، قُوْت زندگی و رمز پایندگی است. جان جانان است. ماجرای صفا و متن مرحمت است. عشق، غرق وصال و شور دیوانگی است. فنای بی‌تعین است. رهایی از حیرانی است. ذات هیمان است. عشق، ریختن است. عشق، فنای هر «شدن» است. عشق، روان شدن است. دادن و از خود گذشتن است. بی‌دل شدن و بر روند دل محبوب شدن است. عشق، ریختن و ریختن و ریختن تا یکی شدن است. عشق، بی‌تایی شدن است. عشق، بلا شدن است. عشق، حُسن او شدن است. رضای دل شدن است. صافی صفای یک شدن است. چهرهٔ وفای همان یک‌بودن در همه چهره‌هاست. عشق، فدایی‌شدن با فنا و رضایی‌شدن در فناست. عشق، زیبایی شدن به فناست. عشق، نگاهِ حُسن است. عشق، شیدایی ریختن در «پناه فنا»ست.

عشق، حضرتِ حق است. سرور و مولاست. شیدایی دل و غوغای لحظه‌هاست. عشق، بی‌کرانی دریای هر ذرّه است. عشق، دوست است و دشمن. رعنایی هر پدیده است. عشق، وفای تمام و هرجایی است. عشق، دلبری زیبایی و بی‌تایی ربوبی است. قرب زلف و مستی کنهِ هستی است. عشق، رؤیای ذات است. عشق، دیار وجود است.

سروشِ قراربخش است. عشق، رؤیتِ جمالِ لطف و صهبای چهرهٔ دنیاست. رونق نمود است. عشق، غائلهٔ رخسار ماهِ همراه است. تیر ابروست. عشق، چهره‌چهره درود است. عشق، نقد ناز طنّاز است. عشق، تنهایی بی‌نشانی و بی‌آشیانی من است. هیبت عشق، دیدهٔ نگاه چالاک اهورایی من است.

مجموعهٔ چهار جلدی «عشق و معرفت»، غزلیات مربوط به دوران کودکی و جوانی تا سال هزار و سیصد و نود را در بر دارد و حکایت خاطره‌های تمامی آن زمان‌هاست؛ زمان‌هایی که به سنگینی و در غربت سپری شده است و غزلیات آن به اقتضای شور جوانی، شیدایی ویژه‌ای دارد!

منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی عشق و معرفت ۱ ( جلد ششم : کلیات دیوان نکو )

مطالب مرتبط