عشق و آزادگی

منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی عروس دل (جلد سوم : کلیات دیوان نکو )

غزل‌هایی از این کتاب نیز عهده‌دار معرّفی دل پاک و پر از عشق محبوبی الهی شده است؛ مقرّبی که «ماه دلبران» است و «قمار اقتدار» و «بخشش همّت» دارد. غزل «صهبای شوقناک» از این دل می‌گوید:

صفای جامم از صهبای عشقت

که بی‌تو چون گِلی در پای تاکم

گویاترین غزل‌هایی که از ماجراهای شگرف این دل می‌گوید، «آوای نکو»، «دشت استوار» و غوغایی‌ترینِ آن «غوغای دوست» است:

هان! دلم دارد چه غوغایی ز دوست

هرچه می‌بینم سراپا جمله اوست

راحت افتادم به دامش از ازل

تا ابد این دل به سویش کوبه‌کوست

شد نکو آسوده‌رفتاری ز عشق

دل به دنبال می و جام و سبوست

اما غزل «محرم راز» همین دل را خلوت‌نشین و محرمِ راز نهانِ جانانِ جان می‌داند؛ محرمیتی که بالاترین عیارِ خلوص و صفا با آن است:

من و حق، شهد شیرین صفاییم

صفایی که در او حق ترجمان است

دل من در یک کلمه، کیان حق‌تعالی و بر طبیعت اوست:

کیان حضرت حق شد در این دل

دگر دور از مکان و هر زمانم

«عروس دل» داماد عشق را دارد؛ عشقی بی‌همتا و ماندنی که هر دولت و راحتی در آن است:

خلوت دل، دولت پیدا بود

راحت جان، عشق بی‌همتا بود

این عشق، هم راهنماست و با سروش وحی و الهامِ قدسی و مددکار خود، جایی عاشق را در حیرانی و گمراهی نمی‌گذارد و هم عشق بی‌پروا به حق‌تعالی می‌باشد و به راه او می‌رود؛ هر راهی که باشد و در هر مسیری، زلیخای عاشق‌پیشهٔ این طریق می‌گردد:

شد سروش حق به‌جانم هر زمان

حق به‌جانم عشق بی‌پروا بود

این عشقِ سرمست و شاد، قرب می‌آورد:

به عشق حق رسد دل قرب او را

که بی‌عشق خدا دل در وبال است

قربی که همراه با سادگی و البته همراه شکوهِ احترام است و دلشده را بر دل دلربا می‌نشاند:

بگفتم بر خدای خود سلامی

«علیکم» گفت و رفتم در دل یار

عشق و معرفت و عبادت، رؤیت یار را نتیجه می‌دهد:

 ببیند آدمی حق را عیانی

به چشم باطن و این چشم بینا

همین عشق است که اگر سراسر زندگی، آکنده از آن باشد، زندگی بر درگاه سلامت و سعادت فراز می‌گیرد. زندگی بدون این عشق، خوار و ذلیل می‌گردد و عزت از آن می‌رود:

به‌درگاه تو می‌خواهم نشینم

نسازم عمر خود را صرف پستی

عشق، یک صفت مهم دیگر نیز به عاشق می‌بخشد: صفت آزادگی. عشق، سرسپردگی ندارد و حتی بندگی نیز نمی‌آورد، بلکه سرافرازی می‌آورد و عاشق را تنها به عاشقی می‌کشاند، همین:

می‌پرستم حضرتش را بَه چه خوش

بنده‌ام، من بندهٔ آزاده‌ام

هست آزادی من ز آن دلربا

 فارغم، گرچه به نزدش ساده‌ام

منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی عروس دل (جلد سوم : کلیات دیوان نکو )

مطالب مرتبط