سخت‌ترین بحث‌های فلسفی در زبان شعر

سخت‌ترین بحث‌های فلسفی در زبان شعر

منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی عروس دل (جلد سوم : کلیات دیوان نکو )

شعرهای من یکی یکی اوصاف و کمالات دلبر دلربایم را می‌شمرد و با نام‌بردن از این نیکویی‌ها، با معشوقی که تمامی زیبایی‌ها را با خود دارد، هم‌سخن می‌شود. این شعرها، سخت‌ترین و صعب‌ترین بحث‌های فلسفی را با زبانی بسیار ساده و در یک بیت یا مصرع و صریح و مختصر، ارایه می‌دهد؛ زبانی که هم صاحبان تخصص علمی از آن بهره می‌برند ـ و پیچیدگی‌های عقلی و حقایق دست‌نیافتنی ربوبی را برای آنان رمز می‌گشاید ـ و هم افراد عادی را به‌راحتی به آن حقایق بر می‌دهد. غزل «سببْ جمع» نظریهٔ کردار جمعی و حسابرسی مشاعی را خاطرنشان شده است:

بود کردار انسان‌ها مُشاعی

ندارد کس ز دیگرها جدایی

بود اعمال انسان، جمله جمعی

که یکتایی بود کار خدایی

همه با هم به میزانش درآیند

ندارد کارها ظرف رهایی

غزل «سهم اختیار» نیز بسیار ساده از سهم اختیار آدمی می‌گوید و داور بحثِ جبر و اختیار می‌شود. غزل «رزق حق» نیز چیستی، چگونگی و شگفتی‌های حیات آدمی را برمی‌رسد:

حیات آدمی رزق اله است

 که هرلحظه رسد در چهره‌ای آن

برخی از شعرهای «عروس دل» مانند «رحمت هوادار»، «رؤیاگر خلق»، «ترجمان صداقت»، «حدّ حکمت»، «خاک شورآفرین»، «سلامت هویدا»، «جمال گیتی»، «سر به راه»، «شمیم صفا»، «نعمت کریم»، «ملک مهر»، «قدرقدرت مطلق»، «شاداب عیان»، «فیض پاک»، «آمال عشق»، «یکه‌تاز»، «اوصاف لطف»، «شور عیان»، «عبور تو»، «قدرقدرت خدا» و «رخسارهٔ وارسته» حقایقی ربوبی را غزل می‌سازد؛ حقایقی که نامحدود و پایان‌ناپذیر است و قالب هر غزلی را می‌شکند و بر هر دستی که جز دست حق‌تعالی نیست، بهاری با شکوفه‌های قنوت بر شاخسار دست‌ها می‌سازد:

زدم بر چرخ هستی دست حق را

بدیدم دست حق بیش از هزار است

هزاران دست حق غرق قنوت است

به هر مسجد که سودایش بهار است

اما در این باب، از نازترین غزل‌های این کتاب؛ غزل «ناز پرفتنه» می‌باشد:

عاشقی کار دل عاشق بس حیران است

شیوهٔ یار صفاپیشه به دل پنهان است

چهرهٔ ناز پر از فتنه نمی‌دانی چیست

سِحر نادیدهٔ او بر تو بلاباران است

شد کرشمه به بَرش تا که بریزد خونت

کشتن عاشق بیچاره بر او آسان است

شد هراس من دلداده کمینِ چشمش

تیر مژگان دو دیده به دلم هیمان است

روی زیبای تو برده دل من را با سِحر

تا سپیده نرسیده، دل من گریان است

نازنینی و زنی تیغ بلایت بر دل

تیغ تیزت به سرم، دل غم تو خواهان است

چه کنم دل به تو دادم، تو بزن بند دلم

دل فدای تو شده، کشتهٔ تو این جان است

قامت سرو تو بشکسته قدم را یکسر

این شکسته قد من ریختهٔ جانان است

دل به دست تو گرفتار و منم سرگردان

راحت جان منی، جان ز توام ویران است

دلبرا، خون نکو گشته حلالت اکنون

جان من رفته ز خود، ماندهٔ آن عنوان است

منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی عروس دل (جلد سوم : کلیات دیوان نکو )

مطالب مرتبط