هیولای نابودگر عشق

هیولای نابودگر عشق

منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی عروس دل (جلد سوم : کلیات دیوان نکو )

دلی می‌تواند بدون شک و شرط باشد که از هر گونه طمعی عاری باشد. کم‌ترین طمع، هیولای نابودگر عشق است. آری، عشق پاک و بی‌طمع، با دل آدمی چنین می‌کند که او را به‌تمامی برای خداوند قرار می‌دهد و به او سلامت و سعادت می‌بخشد:

 این سر و تن ذرّه ذرّه شد به عشق

 تا که جان افتاد و دل گفتا: «خدا»

عشق پاک، دل آدمی را، هم برای حق‌تعالی و هم برای تمامی پدیده‌ها «سلام» و امن ساخته و دور از هرگونه تعدّی و تجاوزی می‌گرداند و به وی عصمت و خویشتن‌داری و خودنگه‌داری می‌بخشد:

تا که افتادم در این دنیا به دام

 شد دلم در سجده، گفتم: حق، سلام!

دلِ عاشقِ پاک، خوراک روح و جانش «حقِ» پاک می‌شود و هیچ‌گونه ناخالصی به آن ورود نمی‌یابد:

«حق» عزیزم گشت و شد قوْت دلم

 رفتم از غوغای هر فرجام و جام

چنین دلی که از هر گونه ناخالصی دور است، برای حق‌تعالی رامِ رام می‌باشد و همان می‌کند که حق‌تعالی می‌خواهد. این رامی را بلایای عشق، به‌خصوص بلایای اودیهٔ ذات، به این دلِ پاک داده است:

خام و خیس و تازه با خون جگر

آتشم زد تا دلم شد رامِ رام

رام‌بودن، جگر می‌خواهد و سر به فرمانِ حق‌تعالی داشتن، شجاعت بی‌بدیل می‌طلبد.

 گر بلا آید به‌جانم از زمین و آسمان

خم به ابرویم نیاید، چون که او خود داده بود

دلِ پاک، این شجاعت را از حضور پیوسته و مستمرِ حق‌تعالی و از فنایی که در او دارد و بقایی که از او یافته و از وصول این پریسای همیشه‌حاضر دارد که دل عاشق را با زیبایی و مهرورزی و نازِ خویش، به شیدایی و سرمستی و شوریدگی می‌کشاند:

 من کجا و این همه جان و جگر؟!

حق نشسته در دلم قامت تمام

چنین دلی پاکزادی می‌گردد که از نور حق‌تعالی رونق دارد؛ عاشق‌سرایی است از امید؛ دلی که تنها بر حق‌تعالی نگاه دارد؛ نه اجری می‌خواهد، نه در پی چیدمان و سبب‌سازی می‌گردد و تنها در رنگِ حق‌تعالی مستغرق می‌باشد:

دل فدای حق شده بی‌مزد و اجر

 بی همه غوغای اسباب و علل

منبع : چشم انداز کلیات دیوان نکو / معرفی عروس دل (جلد سوم : کلیات دیوان نکو )

مطالب مرتبط